نخست روابط ایران و مصر که اکنون سال‌هاست در بن‌‌‌بست قرار دارد و جز برهه‌‌‌ای پس از رویدادهای بهار عربی، در کماست. در پانزدهم دی ۱۳۵۰ یک هیات بازرگانی به ریاست دکتر طاهر ضیایی، رئیس اتاق ایران به مصر رفت. هیات ایرانی در این سفر با رئیس هیات‌مدیره شرکت بازرگانی عرب دیدار کرد و برای گسترش مبادلات مذاکره شد. بنا شد مصر ۲هزار دستگاه اتوبوس از ایران خریداری کند و به بازدید سفر تجار ایرانی، فائق، رئیس شرکت بازرگانی عرب به تهران بیاید.

چرایی قطع روابط دو کشور چنان پیچیدگی‌‌‌های سیاسی دارد که اظهارنظر و تحلیل آن کار هرکسی نیست، اما حداقل می‌‌‌توان افسوس خورد که کاش روابط و وقایع به گونه‌‌‌ای پیش رفته بود که این ارتباط برقرار بود. با کمی جسارت در ادعا هم می‌شود حدس زد ارتباط با مصر، کشوری مسلمان و موثر در جهان اسلام قطعا از جذابیت‌‌‌ها و منافع سیاسی بسیار برای ایران برخوردار بود و می‌‌‌شد برخی گره‌‌‌های کور سیاست خارجی کشور را با آن گشود؛ در این مورد نیز طبع مهربان بازرگانی می‌‌‌توانست دروازه آن باشد، چنان‌‌‌چه در مورد عربستان نیز چنین بود.

مساله تاریخی دیگر، تاسیس اتاق بازرگانی ایران و آمریکا در تیرماه سال ۱۳۵۲ بود. دیگر روابطی که تیرگی آن از بین نرفت و باز شاید نرم‌خویی ذاتی بازرگانی می‌‌‌توانست کلید این قفل باشد. بازرگانی شاید بیش از آنچه عمدتا می‌‌‌اندیشیم کارآ و سیاسی باشد. آخر دست اینکه دقیقا در همین روزها هیات‌‌‌هایی متعدد از کشورهای بلوک شرق، از چکسلواکی و لهستان نیز برای توسعه امور بازرگانی و صنعتی به ایران می‌‌‌آمدند که خود نشانی دیگر از طبع گشاده‌‌‌دست بازرگانی به‌نسبت سرشت سخت‌‌‌گیر سیاست است که در آن دوران مردمان جهان را به دو بلو‌‌‌ک قسمت کرده بود و سختگیرانه این رویه را دنبال می‌‌‌کرد.

اما قیمت‌گذاری در اسناد چنان پررنگ می‌شود که به نظر می‌رسد اساسا به هدف درجه اول دولت در بازرگانی تبدیل شده است. در مرداد ۱۳۵۰ نخستین جلسه کمیته مشترک نمایندگان اتاق بازرگانی و معاونان نخست‌‌‌وزیر در اتاق بازرگانی تشکیل شد و در آن هدف‌‌‌های جلوگیری از گران‌فروشی مورد بررسی قرار گرفت و صاحبان صنایع و بازرگانی تعهد کردند بهای کالاها را کاهش دهند، احتمالا از ترس، وگرنه کدام بازرگان یا صاحب صنعت قیمت واقعی بازار را رها کرده به کاهش قیمت اقدام می‌کند؟ بار دیگر در پانزدهم مهر ۱۳۵۲ مدیران صنایع و تولیدکنندگان داخلی، در جلسه‌‌‌ای که در اتاق ایران برپا شد، بر سر کاهش بهای کالاها توافق کردند. عجیب‌‌‌ترین کمیته‌‌‌ای که تاکنون در این اسناد مشاهده شده است نیز تشکیل شد؛ کمیته‌‌‌ای برای همکاری با مرکز بررسی قیمت‌ها که نام آن مرکز خود گویای احوال مساله است. 

اما هویدا، مردی با گل میخک به کت و پیپ بر دهان که براساس افسانه‌‌‌های ساخته عوام‌‌‌الناس ایران، چوب کبریت (و در برخی روایات خودکار بیک) را ۱۳ سال به قیمت ثابت نگه داشت در ۲۲ آبان سال ۱۳۵۲ در شورای تعدیل قیمت‌ها، اعلام کرد هر مقام مسوولی که از وظایف خود در جهت تعدیل قیمت‌ها شانه خالی کند از کار برکنار می‌شود و همچنین اضافه کرد تعیین قیمت‌ها با اتاق اصناف یا اتاق بازرگانی یا صنایع نیست. البته صحیح می‌‌‌گفت، اما مانند مقام‌‌‌های سیاسی امروز ایران، این را ندیده می‌‌‌گرفت که تعیین قیمت‌ها با هیچ‌کس نیست و قیمت خود موجودی زنده و دارای اندازه است و به حرف کسی نیز گوش نمی‌‌‌کند. حرف زدن با قیمت‌ها برای کاهش، مانند سخن گفتن با یک انسان و خواهش کردن از او برای کاستن از قد خود است؛ همین اندازه محال و کمدی. علاوه بر این ۳۰ آبان ۱۳۵۲ اتاق بازرگانی ایران اعلام کرد کارت بازرگانی ۲۵۰موسسه و بازرگان را که از گزارش قیمت سرباز زده بودند باطل کرده است. همچنین به شکل مستقیم بهای ۳۹۰کالا در دولت تعیین و اعلام و کمیته مبازره با گران‌فروشی تشکیل شد و به گزارش گران‌فروشی اهتمام کرد و همه اینها نه ‌‌‌کاری برای ملت از پیش برد و نه دولت را به جایی رساند جز هدایت آن به سراشیبی سقوط.