بازرگانان و مخالفت با تجارت آزاد
قانون آزادی تجارت به اجرا گذاشته شد اما نتیجه، آن نشد که انتظار میرفت و استقبال اولیه از آن به دلسردی کشیده شد. در جلسهای در تیر سال۱۳۳۸ محمد کاشانی، تاجر نامی که هم صادرکننده و هم واردکننده بود گفت پس از ۳سالی که از سیاست تجارتی آزاد میگذرد مشخص شدهاست که این سیاست به سود ایران که تازه در راه صنعتیشدن افتاده نیست، چراکه «چهار سالپیش صادرات یکسوم واردات بود اما در سال۱۳۳۸ به یکچهارم آن کاهش یافته و تخصیص ۳۵۰۰میلیون ریال از پشتوانه اسکناس برای وامهای صنعتی تحول بزرگی بهشمار میرفته اما هماهنگ با آن سیاست تجاری دگرگون نشدهاست.»
این تنها مخالفت با تجارت آزاد نیست و مساله جدیتر میشود. یک ماه بعد در مرداد سال۱۳۳۸ اعتبار، وزیر بازرگانی طرحی ارشادی درخصوص اقتصاد و بازرگانی کشور مطرح کرد که در عمل بازگشتی از سیاست آزادی بازرگانی بود و اقتصاد و تجارت را تحتنظارت شدید دولت قرار میداد. نظر اتاق بازرگانی چه بود؟ در همین ماه سناتور وکیلی رئیس اتاق بازرگانی درباره این طرح گفت: «صددرصد با سیاست ارشادی که مشابه سیاست ارشادی دوران پهلویاول یا همان انحصار تجارت خارجی، انحصارات دولتی و نظارت شدید بر ارز است، موافق است.» هر شخصی باید در امر قضاوت درباره پدران خود محتاط باشد و با رعایت اصل احترام نظر دهد؛ اما برای نزدیککردن وقایع به ذهن، این وقایع را میتوان به اولین تجربیات کودکی تشبیه کرد که بدون حمایت والدین خود برای بازی با کودکان دیگر از منزل خارج میشود و کتک خورده و با دست شکسته و دماغ خونین به خانه بازمیگردد. تجارت آزاد با خارج، هرچند نامی زیبا و رهایی از انحصار و نظارت دولتی بهچشم میآمد، اما نتیجه آن بهظاهر باختی سنگین به تجارت مملکتهای پیشرفته شد و بازرگانان با شکایت باز به دامن نظارت دولت بازگشتند. به همین طریق سرمایهگذاری خارجی هم چندان که از عنوان آن برمیآمده است، موفق از کار درنیامد. در همین مرداد سال۱۳۳۸ سناتور وکیلی میگوید که در مورد واگذاری کارخانهها به خارجیها عقیده دارد که برخی صنایع جدید به شکل صنایع بومی درآمده، یعنی خود ایرانیها از ابتدا در مورد آنها بررسی کرده، بعد کارخانه را تاسیس و از آن بهرهبرداری کردهاند. درخصوص صنایعی از قبیل قند، شکر، نساجی، کبریتسازی و روغن نباتی دولت نباید اجازه سرمایهگذاری به خارجیها بدهد و سرمایهگذاری خارجی باید محدود به صنایعی باشد که ایرانیان در آن رشتهها کارخانهای تاسیس نکردهاند.
اما اگر به تشبیه اولین بازیهای کودک در محیط خارج از منزل بازگردیم، هیچ والدی از کودک خود نمیخواهد که از روز اول همچون بالغی از عهده امور خود برآید، اما اگر چنانچه پس از ۷۰سال فرزندش همچنان در حال شکوه از دنیای خارج باشد موجب سرشکستگی است. اکنون صنایع ایران دیگر نوپا نیستند اما برای نمونه؛ اگر دولت اعمال انحصار نکند و حمایتی در کار نباشد صنایع خودروسازی کشور همگی ورشکسته هستند و در مقابل اولین واردات آزاد خودرو به کشور از پا درمیآیند. توضیح این مساله به شکل اقتصادی به اقتصاددانان واگذار میشود، اما برای کسی که به روحیات هموطنان خود آشناست و به ارتقای میهن خود علاقهمند است یک مساله همواره جای تعجب دارد و آن انتظار کودکانه برد همیشگی در همه بازیها و احساس سرخوردگی نوجوانانهای است که حتی از تراز منفی تجاری با یک کشور دیگر به هموطنانش دست میدهد.
در همین روزها در حال گفتوگو با یکی از تجار کشور، این موضوع مطرح شد که نباید در تجارت با یک کشور - در این مورد عربستانسعودی- همیشه منتظر سرازیرشدن سود به سمت ایران بود. چهبسا رفع برخی احتیاجات بهواسطه واردات حتی به قیمت منفیشدن تراز تجاریمان با یک کشور، مجموع امور تجاری بلکه سیاسی ما متعادلتر شود. شاید واگذارکردن زمین بازی به شرکای خارجی از اول سودی بیشتر برای ایران بهبار میآورد و بهمرور موجب آموزش نیروی داخلی و ارتقای سطح دانش و عملیات او میشد.
بارزترین نمونه این رفتار در مورد ملیشدن نفت است؛ درحالیکه ایران از هدایت ابتداییترین صنایع بومی خود ناتوان بود، تبلور روح ملی خود را در ملیکردن یکی از پیچیدهترین صنایع جهان، چه در آن زمان و چه در زمان حاضر میدید و همچنان میبیند. برآوردی نه چندان درست از تواناییهای خود نهتنها در امر صنعتگری بلکه در رویاروییهای بینالمللی سیاسی که به شکست موردانتظار نیز ختم شد.