از مجلس تجار تا انجمن تجار
جز دغدغه منافع، چنین اقدامی از آگاهی جمعی نشان دارد که به احتمال از مراوداتی که با جهان اروپایی درمیان تجار وجود داشت، تقویت شده بود، اما تاسیس یک نهاد، سخنی است و تثبیت آن سخنی دیگر.
مجلس وکلای تجار، هم به شکل درونی دچار تعارض شد و هم با نهادهای بیرون خود اصطکاک پیدا کرد و نتوانست نسبت خود را با دیگر نهادهای موجود در زمان خود مشخص کند و عملا با تمامی اشرافیت سنتی ایران درگیر شد؛ مهمتر از همه با حکام ایالات و روحانیت.
سوالی که ظلالسلطان(حاکم اصفهان) در نامهای از صدراعظم میپرسد نشانگر درک بیرونی ماجرا از این اتفاق عجیب و تاسیس تشکلی غیررسمی اما دارای اختیارات است: این مجلس مقصودش چیست؟
از طرف دیگر گمان میبردند تاسیس تشکل و پیشبرد امور تجاری نیازمند پیشبرد موازی امور حقوقی نیز هست؛ اموری که در انحصار روحانیت قرار داشت و طبعا روحانیون نمیپذیرفتند که بدون هیچ دلیلی امر قضاوت دعاوی را به تاجران واگذار کنند و مجلس وکلای تجار در این جهت تلاش میکرد.
این دو عامل هم سبب فروپاشی و صدور فرمان لغو این تشکیلات شد و هم اقدامات بعدی تجار برای فعالیت در جامعه در آستانه مدرنیته ایران را توجیه میکند. برای تثبیت نهادی موثر لاجرم به شراکت و ائتلاف با بخشی از جامعه نیاز است. اندکی پس از انحلال مجلس تجار وقایع مشروطه رخ داد که سخن گفتن درباره آن کار محققان این رشته است -کمااینکه سخن گفتن درباره تاریخ اتاق بازرگانی نیز مشمول همین حکم است- و صرفا این نکته را میشود ذکر کرد و گذشت که تاسیس این مجلس پیشآگهی توفانی بود که ایران را درنوردید.
عملکرد تجار در دوره مشروطیت را میتوان مرور درسی دانست که از تاسیس و انحلال مجلس وکلای تجار آموختند و در عینحال نشان از سردرگمی این قشر از مردمان ایران در زمان مذکور دارد، چه بسا این سردرگمی در همه ایران و در بین همه اقشار شیوع داشت.
به ظاهر نخستین درسی که تجار از تجربه پیشین آموختند این بود که تنها با ثروت و بدون وجود یک حامی فکری، یک بدنه به نسبت مردمی و حمایت سیاسی، نمیتوان کاری از پیش برد.
تحصن در اماکن مذهبی و سفارت انگلستان، تامینمالی شماری فراوان از تحصنکنندگان و همراهی با مطالبات روحانیون را شاید بتوان نشانه همین ادعا دانست.
تجاری که میخواستند یکی از مهمترین کارکردهای روحانیت، یعنی قضاوت را از این نهاد سلب کنند، اکنون به دلیل توهینی که حاکم تهران، علاءالدوله به تجار کرده بود از علما درخواست همراهی برای بستنشینی میکردند. البته نباید از نظر دور داشت که تمامی این اتفاقات در دوران پرآشوب پیش از مشروطیت روی میدهد و هیجانات در چنین دورانهایی از زیست جوامع بسیار بالا میرود.
با پیروزی مشروطیت انفجار تاسیس انجمنها روی داد و از جمله این انجمنها، انجمن تجار و دیگری انجمن اصناف بود. انجمن تجار متشکل از تجار پرنفوذ بود که پس از مشروطیت صاحب مناصب رسمی در حکومت و کرسیهایی در مجلس شدند، هرچند در نظام پیشین نیز کمنفوذ در ارکان حاکمیت تلقی نمیشدند.
با آن که شروع کار تاسیس مجلس وکلای تجار در ایران انقلابی و پیشرو محسوب میشد، انجمن تجار که پس از صدور فرمان مشروطیت تاسیس شد، هم به اقتضای تجربه و هم به اقتضای تجارت، رویه محافظهکارانه را در پیش گرفت، بهرغم این تا جایی در درگیریهای موجود میان مشروطه و استبداد، طرف مشروطه را میگرفت. انجمن اصناف، انجمن بازاری دیگری بود؛ بازویی عملیاتی که هم انجمن تجار در آن نفوذ داشت و هم روحانیت سنتی و در رویههای خود در حمایت از مشروطه بیپرواتر از انجمن تجار بود.
اما در رویارویی تاریخی مجلس و استبداد که به واقعه به توپ بستن مجلس کشیده شد یکی از تجار بنام فعال در انجمنها چنین خلاصه میکند که: «حال عرض میکنم ماها باید کنار بکشیم و دخالت در این امر ننماییم و الا ماها گرفتار خواهیم شد.» در همان دوره، از فعالیت انجمنهای تجاری بسیار کاسته شد. با بالاگرفتن درگیریها، تجاری که در مجلس حضور داشتند حتی معترض عملکرد انجمنهاییشدند که به گفته آنها عامل هرج و مرج بودند. یکی از تجار مجلسنشین، آنها (انجمنها) را عامل به تنگآمدن مردم خواند تا جاییکه ملت آرزوی بازگشت استبداد میکنند.
این مواضع تجار را در دو حالت میتوان بررسی کرد. نخست میشود گفت نهتنها تجار، بلکه کلیه مشارکتکنندگان در پیشبردن مشروطه از عواقب آن ناآگاه بودند. هرچند درکی از تغییر اوضاع جهان به سمت مدرنشدن داشتند و به معنای واقعی خواهان مدرن شدن بودند، اما از نتایج برهمزدن نظمی به درازای چندین قرن تصور واضحی نداشتند و از دگرگونیها و تحولات پس از آن بهشدت هراسناک شدند.
از منظر دوم این موضع محافظهکارانه با روح تجارت سازگار است که علاوهبر روزآمدی، خواهان امنیت، ثبات و پیشبینیپذیری وقایع است. از این منظر تناقضی برای تجار روی داده بود. نظم پیشامدرن پیشین روزآمد نبود و رویدادهای پس از آن نظم نداشت که جمله الکسی دوتوکویل را به ذهن میآورد که: کهنه مرده و نو متولد نشده بود.
این مجموعه از یادداشتها در حین خواندن پژوهش خانم سهیلا ترابی فارسانی با نام «از مجلس وکلای تجار تا اتاق ایران» نگاشته میشود. مطالب برگرفته از این پژوهش است.