8

چینی‌‌‌‌‌‌ها تم خاصی در سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری دارند که آنها را از رقبای غربی‌‌‌‌‌‌شان متمایز می‌کند. حال و هوای سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری چینی‌‌‌‌‌‌ها تفاوت‌‌‌‌‌‌های ساختاری سبک سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری در دنیای امروز میان مدل چینی و مدل‌های متعارف را به نمایش می‌‌‌‌‌‌گذارد. ردگیری تجربه چهار دهه حضور چین در فضای سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری قاره آفریقا به‌عنوان یک نمونه مطالعاتی نشان می‌دهد این کشور و سرمایه‌‌‌‌‌‌گذارانش با دو اصل کلی به تزریق پول به اقتصادهای قاره سیاه اقدام می‌کنند، هرچند نحوه رفتار دولت و بخش‌خصوصی چین در سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری در آفریقا تا حدی متفاوت است. طبق گزارش مرکز پژوهش‌های اتاق بازرگانی ایران به نقل از ارزیابی بانک جهانی، دو اصل اساسی در تزریق سرمایه به آفریقا از دل پاسخ به پرسشی مهم به‌دست آمده است.

 این دو اصل توزیع کل سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری‌‌‌‌‌‌های مستقیم خارجی چین بین 49کشور آفریقایی را توضیح می‌دهد. نتایج این گزارش نشان می‌دهد اصل نخست در هجوم سرمایه‌‌‌‌‌‌های چینی به کشورهای مختلف قاره آفریقا، باثبات‌‌‌‌‌‌ بودن فضای سیاسی آن کشور است که در طول سالیان متمادی دولتی در راس کار بماند و از گزند حملات تروریستی و تسویه‌‌‌‌‌‌حساب‌‌‌‌‌‌های خشن و خونین دور بماند و دیگر اینکه عمده سرمایه‌‌‌‌‌‌ها به سمت بخش خدمات و نیز کشورهای با نرخ سرمایه پایین جهت پیدا می‌کند. البته دولت چین نگاه پررنگی در تزریق سرمایه به پروژه‌‌‌‌‌‌های انرژی و مواد معدنی آفریقا دارد که در بین بخش‌خصوصی این کشور کمرنگ است. به‌طور کلی اما این دو اصل در رفتار دولت و بخش‌خصوصی چین قابل‌مشاهده است. این روند که نتیجه یک پژوهش مفصل است، نشان می‌دهد عامل موثر در ورود سرمایه‌‌‌‌‌‌های چینی‌‌‌‌‌‌ به کشورهای آفریقا چیزی متفاوت از الگوی تزریق سرمایه در جهان است. این در حالی است که نقطه شروع سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری کشورهای نیمکره‌شمالی (غربی) به گونه دیگری است.

در کشورهای غربی و سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاران خارجی عموما آنچه ضامن بازگشت سرمایه است، احترام به حقوق مالکیت و حاکمیت قانون است، ولی برای چینی‌‌‌‌‌‌ها این ثبات سیاسی است که اگر وجود داشته باشد، باقی مسائل و مشکلات در حاشیه قرار می‌‌‌‌‌‌گیرند، بنابراین می‌توان ادعا کرد این گزارش راز تزریق پول‌های چینی به آفریقا در سالیان اخیر را آشکار می‌‌‌‌‌‌سازد. البته برای دولت چین مانند دولت‌‌‌‌‌‌های غربی مساله منابع طبیعی در جهت‌‌‌‌‌‌گیری تزریق سرمایه به قاره آفریقا اصل است، ضمن اینکه در بین شرکت‌های خصوصی چین نیز توسعه بازارها یک اصل بنیادین و مهم در سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری است.

برمبنای این گزارش که توسط مرکز پژوهش‌های اتاق بازرگانی ایران به‌صورت چکیده از گزارش بانک جهانی ترجمه شده، منظور از ثبات سیاسی، عدم‌تغییر یکباره قدرت و بروز خشونت یا تروریسم در برکناری دولت‌‌‌‌‌‌های آفریقایی ا‌‌‌‌‌‌ست. برخلاف سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری‌‌‌‌‌‌های اروپایی‌ها، چینی‌‌‌‌‌‌ها کاری به ‌‌‌‌‌‌حقوق مالکیت یا حاکمیت قانون حین سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری در آفریقا ندارند و برای آنها بیش از این دو اصل، بازار بزرگ‌تر و توجه به مهارت نیروهای کار کشور آفریقایی است که تاثیر مستقیمی بر تزریق سرمایه‌‌‌‌‌‌های چینی به قاره سیاه داشته است. بررسی دقیق‌‌‌‌‌‌تر الگوی حرکت چین نشان می‌دهد از مجموع ‌هزاران پروژه‌ای که چینی‌‌‌‌‌‌ها در آفریقا کلید زده‌‌‌‌‌‌اند، 72درصد پروژه‌‌‌‌‌‌ها به بخش خدمات مربوط است. در عین حال 15درصد از این پروژه‌‌‌‌‌‌ها به فعالیت‌های صنعتی و تولید محصول مربوط است و مابقی نیز به بخش کشاورزی و منابع طبیعی مربوط است. این موضوع نشان می‌دهد ترس از استحصال منابع طبیعی آفریقا توسط چین تا اندازه‌‌‌‌‌‌ای اغراق‌‌‌‌‌‌آمیز بوده و سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاران چینی عموما توسعه زیرساخت‌ها یا سودآوری از کسب‌وکارها را اصل مهم تزریق سرمایه به آفریقا قرار داده‌‌‌‌‌‌اند.

با اینکه سهم چین از 629میلیارد دلار سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری سال‌2011 در آفریقا، 2/ 3درصد بوده اما این سهم به مرور زمان رشد کرده و حتی از سهم آمریکا هم سبقت گرفته، به‌طوری‌که در سال‌به 26‌میلیارد دلار رسیده است. عددی که در سال‌مشابه برای ایالات‌متحده آمریکا حدود 23‌میلیارد دلار بوده است. بر این مبنا، پنج کشور برتر مقصد سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری چینی‌‌‌‌‌‌ها در آفریقا عبارتند از نیجریه، آفریقای‌جنوبی، زامبیا، اتیوپی و مصر که بیشترین مقادیر سرمایه را در سال ‌از این کشور جذب می‌کنند. گزارش تایید می‌کند سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری چینی‌‌‌‌‌‌ها در بخش‌‌‌‌‌‌های سرمایه‌بر در کشورهای آفریقایی کم‌‌‌‌‌‌سرمایه بیشتر بوده است. شرق آفریقا هم از جمله کانون‌‌‌‌‌‌های تحولات در سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری خارجی است.

بر اساس پایگاه داده‌‌‌‌‌‌های وزارت بازرگانی چین، اکثر شرکت‌های سرمایه‌‌‌‌‌‌گذار در قاره آفریقا، به‌ویژه از سال2000 به بعد، شرکت‌های خصوصی هستند. داده‌‌‌‌‌‌های خام شامل 2005 قرارداد سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری شرکت‌های چینی‌‌‌‌‌‌ با پوشش 49کشور در قاره آفریقا هستند.

توزیع جغرافیایی سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری‌‌‌‌‌‌ها بیشتر در مناطق شرق و آفریقای‌جنوبی متمرکز بوده است، درحالی‌که آفریقای‌مرکزی و غربی، به استثنای نیجریه، به نسبت سمایه‌‌‌‌‌‌گذاری‌‌‌‌‌‌های‌‌‌‌‌‌ کمتری را جذب کرده‌‌‌‌‌‌اند. در شرق آفریقا، کشورهایی مانند اتیوپی و تا حدودی کنیا و تانزانیا، در مقایسه با برخی از کشورهای آفریقای ‌جنوبی مانند زامبیا، آنگولا و آفریقای‌جنوبی منابع طبیعی نسبتا کمتری دارند.

برخی از دلایل برجسته‌شدن آفریقای‌شرقی به‌عنوان یک مقصد محبوب برای سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری‌‌‌‌‌‌های بخش‌خصوصی چین به زیرساخت‌های نسبتا توسعه‌یافته‌‌‌‌‌‌تر آن از جمله بنادر و نزدیکی نسبی آن به چین بازمی‌گردد. ناحیه آفریقای‌شرقی یک اتحادیه گمرکی و بلوک تجاری واحد را تشکیل می‌دهد که عمدتا با وام‌‌‌‌‌‌های دریافتی از دولت چین سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری زیادی در زیرساخت‌ها انجام داده است؛ مانند پروژه‌‌‌‌‌‌ احداث نیروگاه برقآبی کاروما در اوگاندا و طرح نوسازی راه‌آهن قدیمی این منطقه با عنوان «استاندارد گاج‌ریل» که از مبدأ کنیا آغاز می‌شود. این پروژه‌‌‌‌‌‌ها ارتباط بین کشورهای شرق آفریقا را افزایش داده و زمینه تامین انرژی را به‌صورت مطمئن و قابل‌اعتماد در سال‌‌‌‌‌‌های آینده فراهم می‌کنند که همین عامل، این منطقه را به مقصدی جذاب برای سرمایه‌‌‌‌‌‌گذار‌‌‌‌‌‌ها تبدیل می‌کند. پروژه‌‌‌‌‌‌های سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری چینی‌‌‌‌‌‌ها در قاره آفریقا بر اساس دسته‌‌‌‌‌‌بندی سازمان ملل‌متحد در قالب 13 زیربخش تولیدات صنعتی، 7زیربخش خدمات، 2زیربخش کشاورزی و 2زیربخش معدن تقسیم شده‌‌‌‌‌‌اند. در جدول، تعداد شرکت‌های چینی سرمایه‌گذار و تعداد پروژه‌های سرمایه‌گذاری را به تفکیک کشورهای آفریقایی نمایش می‌دهد.

چین در آفریقا در پی چیست؟

به‌طور کلی آنچه می‌توان در نتیجه مطالعه موسسه اقتصادی دانشگاه آکسفورد به نمایندگی از بانک جهانی درباره روابط چین و قاره آفریقا در زمینه سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری دریافت، به شکل خلاصه به این شرح است:

داده‌‌‌‌‌‌های سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری مستقیم خارجی چین درکشورهای آفریقایی نشان می‌دهد که سهم چین از کل سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری‌‌‌‌‌‌های مستقیم خارجی در این قاره هرچند کم بوده، اما به‌سرعت افزایش یافته است. سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری چینی‌‌‌‌‌‌ها درست مشابه سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاران غربی جذب کشورهای غنی از منابع طبیعی شده است، اما یک نکته مهم در توزیع سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری چینی‌‌‌‌‌‌ها در مقایسه با سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاران غربی، بی‌‌‌‌‌‌تفاوتی سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاران چینی به حقوق مالکیت/ حاکمیت قانون در کشورهای سرمایه‌‌‌‌‌‌پذیر است. این در حالی است که غربی‌‌‌‌‌‌ها بیشتر تمایل دارند سرمایه‌‌‌‌‌‌های خود را از محیط‌‌‌‌‌‌های با حکمرانی ضعیف دور نگه دارند، در نتیجه، سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری چینی‌‌‌‌‌‌ها در کشورهایی که حکمرانی ضعیفی دارند به نسبت همتایان غربی خود بالا بوده است.

تعدادی از سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری‌‌‌‌‌‌های کلان که در حوزه پروژه‌‌‌‌‌‌های منابع طبیعی صورت‌گرفته است، توسط شرکت‌های‌‌‌‌‌‌ دولتی چین انجام شده‌‌‌‌‌‌اند، اما سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری شرکت‌های خصوصی کوچک و متوسط چین در آفریقا تصویر بهتری از سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری چینی‌‌‌‌‌‌ها در این قاره نشان می‌دهد. بر اساس داده‌‌‌‌‌‌های پایگاه داده وزارت بازرگانی چین، تعداد کمی از سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری‌‌‌‌‌‌های بخش‌خصوصی چین در بخش منابع طبیعی بوده است، بلکه به‌طور عمده سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاران بخش‌خصوصی چین، در بخش خدمات سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری کرده‌‌‌‌‌‌اند و همچنین، تعداد قابل‌توجهی از سرمایه‌گذاری‌‌‌‌‌‌ها راهی بخش تولیدات صنعتی کشورهای آفریقایی شده است. علاوه بر این، سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری چینی‌‌‌‌‌‌ها همانند غربی‌‌‌‌‌‌ها سودمحور بوده است و نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که شرکت‌های چینی میزان بیشتری از سرمایه را روانه بخش‌‌‌‌‌‌های مهارت‌‌‌‌‌‌بر در کشورهای دارای نیروی کار ماهر کرده‌‌‌‌‌‌اند.  این الگو درخصوص عامل سرمایه به این صورت بوده است که سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری‌‌‌‌‌‌های بیشتری در بخش‌‌‌‌‌‌های کمتر سرمایه‌‌‌‌‌‌بر در کشورهای دارای سرمایه فراوان انجام شده است. این الگوها در کشورهایی که بی‌‌‌‌‌‌ثباتی سیاسی دارند به شکل قوی‌‌‌‌‌‌تری مشاهده شده است که نشان از انگیزه‌‌‌‌‌‌های قوی‌‌‌‌‌‌تر برای حداکثرسازی سود در محیط‌‌‌‌‌‌های سخت‌‌‌‌‌‌تر دارد.

بر اساس نتایج مطالعه حاضر، گسترش بازار یکی دیگر از دلایل بنگاه‌های چینی برای سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری در این قاره بوده است، زیرا همبستگی مثبتی بین اندازه بازار و میزان سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری در کشورهای آفریقایی مشاهده شده است. این همبستگی زمانی‌که هزینه تجارت بین‌‌‌‌‌‌المللی برای کشور مقصد سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری افزایش می‌‌‌‌‌‌یابد، تقویت می‌شود. نتیجه دیگر این مطالعه حاکی از آن است که چینی‌‌‌‌‌‌ها سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری گسترده‌‌‌‌‌‌ای در بخش خدمات در کشورهای آفریقایی کرده‌‌‌‌‌‌اند که مستقل از اندازه بازار و هزینه‌‌‌‌‌‌های تجاری صورت‌گرفته‌‌‌‌‌‌اند، اما ارتباط همبستگی منفی میان این سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری‌‌‌‌‌‌ها و وجود نیروی انسانی ماهر و بهره‌‌‌‌‌‌مندی از منابع طبیعی مشاهده شده است.  از سوی دیگر، سود بالای قبضه بازار دلیل حضور شرکت‌های چینی در آفریقا بوده است. پیشتر گفته شد این گزارش نشان می‌دهد سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری چینی‌ها در بخش‌‌‌‌‌‌های سرمایه‌‌‌‌‌‌بر در کشورهای آفریقایی کم‌سرمایه بیشتر بوده است. فرضیه دوم این مطالعه هم بدین ترتیب تایید شد که سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری چینی‌‌‌‌‌‌ها جذب آن دسته ازکشورهای آفریقایی شده است که از نظر سیاسی باثبات هستند، اما چرا چین به‌جای مناطق باثبات و امن جهان، مناطقی نظیر آفریقا را که سرمایه در معرض دست‌‌‌‌‌‌درازی قرار دارد برای ریسک‌کردن انتخاب کرده است؟

از یک منظر سودآوری بالاتر، اهمیتی کلیدی برای سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاران چینی داشته است. تحقیق نیز این را تایید می‌کند، در واقع گرچه «ثبات سیاسی کشورهای آفریقایی مقصد» بر الگوی توزیع سرمایه‎‌‌‌‌‌‌گذاری مستقیم خارجی شرکت‌های چینی در بخش‌‌‌‌‌‌های اقتصادی مختلف این قاره تاثیرگذاشته است، اما در همین حال کیفیت حکمرانی کشورها (شاخص‌های حاکمیت قانون) با الگوی سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری مستقیم خارجی این کشور ارتباط نظام‌‌‌‌‌‌مندی نشان نمی‌دهد. موضوعی که ربطی مستقیم به سود دارد، در واقع در کشوری که هزینه سرمایه بالاتر است، سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری مستقیم خارجی چین در بخش های سرمایه‌‌‌‌‌‌بر متمرکز شده است، به‌ویژه در بازارهایی که از نظر سیاسی بی‌‌‌‌‌‌ثبات هستند. یک توضیح بالقوه این است که در محیط‌‌‌‌‌‌های‌‌‌‌‌‌ کسب‌وکار بی‌‌‌‌‌‌ثبات به لحاظ سیاسی، سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری با ریسک بیشتری همراه است و البته بازده انتظاری نیز به همین میزان می‌تواند بالاتر باشد. در این گزارش، الگوی سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری مستقیم خارجی عمودی که ناظر به تفاوت کشورها در بهره‌‌‌‌‌‌مندی از عوامل تولید است بررسی شده است، اما گونه دیگری از سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری با هدف دستیابی شرکت‌ها به بازار بزرگ‌تر در خارج از کشور مبدأ صورت می‌گیرد که سودآوری هدف آن است. این فرضیه پایانی نیز بدین صورت تایید شده است که کشور مقصد سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری شرکت‌های چینی اندازه بازار بزرگ‌تری داشته یا هزینه حمل کالا یا خدمات از چین به آنها بالا بوده است، بنابراین سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری مستقیم خارجی افقی چین در کشورهای آفریقایی که بازار بزرگ‌تری دارند بیشتر صورت‌گرفته است.

یک بررسی کوتاه از روابط چین و آفریقا بر مبنای داده‌‌‌‌‌‌های شرکتی موید نکاتی در همین‌باره است. برای این منظور، یک اقتصاد جهانی چندبخشی و چند کشوری را در نظر بگیرید. بخش‌ها از نظر مهارت و میزان سرمایه متفاوت هستند، در حالی‌که کشورها از نظر بهره‌‌‌‌‌‌مندی از عوامل تولید، کیفیت محیط نهادی و ثبات سیاسی متفاوتند.

یک سرمایه‌‌‌‌‌‌گذار (شرکت) از کشور مبدأ را در نظر بگیرید که تصمیم می‌گیرد در کدام کشور و بخش سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری کند. انگیزه سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاران برای سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری مستقیم خارجی می‌تواند فروش کالاها و خدمات در کشور میزبان، از جمله واسطه‌‌‌‌‌‌گری تجاری از کشور مبدأ (سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری مستقیم خارجی افقی)، یا بهره‌‌‌‌‌‌برداری از هزینه‌‌‌‌‌‌های پایین‌تر تولید در مقایسه با کشور مبدأ (سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری مستقیم خارجی عمودی) باشد. ابتدا سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری مستقیم خارجی عمودی را در نظر می‌‌‌‌‌‌گیریم:

انتظار می‌رود سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری مستقیم خارجی نسبتا بیشتر در بخش‌هایی صورت بگیرد که بازده سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری بالاتر است. در دنیای چند عاملی، چند کشوری و چند بخشی که تحرک نیروی کار کامل و بی‌‌‌‌‌‌نقص نیست، بازده سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری در بخش‌‌‌‌‌‌های مهارت‌‌‌‌‌‌بر در کشوری که دارای نیروی کار ماهر است بیشتر خواهد بود، زیرا هزینه‌‌‌‌‌‌ نیروی کار ماهر در این کشورها نسبتا پایین‌تر از کشورهایی است که با کمیابی نیروی کار ماهر روبه‌‌‌‌‌‌رو هستند. انتظار می‌رود چنین رابطه مثبتی بین فراوانی سرمایه در یک کشور و میزان سرمایه در بخش‌‌‌‌‌‌های اقتصاد آن دیده شود. با این‌حال، با توجه به تحرک قابل‌توجه سرمایه، این امر امکان‌‌‌‌‌‌پذیر است که در کشورهایی ‌‌‌‌‌‌که سرمایه کمیاب است و در نتیجه هزینه اجاره سرمایه بالا است، شاهد جریان سرمایه بیشتری از جانب چین در بخش‌‌‌‌‌‌های سرمایه‌‌‌‌‌‌بر در این کشورها باشیم.

نتیجه‌‌‌‌‌‌گیری

در سال‌‌‌‌‌‌های اخیر، افزایش تجارت چین با آفریقا و سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری دراین قاره، رشد آفریقا را تقویت کرده است، اما جنجال‌‌‌‌‌‌های قابل‌ملاحظه‌‌‌‌‌‌ای نیز پیرامون این مساله مطرح‌‌‌‌‌‌ است. داده‌‌‌‌‌‌های کل در مورد سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری مستقیم خارجی چین در کشورهای آفریقایی نشان می‌دهد که سهم چین از سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری‌‌‌‌‌‌های خارجی در این قاره اندک بوده، اگرچه به‌سرعت در حال رشد است. این نکته را باید متذکر شد که تفاوتی در سطح گرایش چین به کشورهای غنی از منابع طبیعی با گرایش کشورهای غربی به این کشورها ملاحظه نشده است.

نکته دیگر این است که سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری مستقیم خارجی چین با معیارهای حاکمیت قانون همخوانی ندارد، در حالی‌که سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری کشورهای غربی با معیارهای حاکمیت قانون سازگارتر است، در نتیجه سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری چین در محیط‌‌‌‌‌‌های‌‌‌‌‌‌ با حکمرانی قوی و ضعیف تقریبا یکسان بوده است، اما سهم سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری‌‌‌‌‌‌های چین در کشورهایی که حاکمیت‌‌‌‌‌‌های ضعیف‌تری دارند در مقایسه با سهم سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاری‌‌‌‌‌‌های جهانی در این کشورها بیشتر است. بر این مبنا شاید بتوان گفت این نتیجه‌‌‌‌‌‌گیری مهم‌ترین یافته این تحقیق است که باید مورد‌توجه سیاستگذاران در کشورهای علاقه‌مند به توسعه همکاری با چین قرار گیرد.