دیدار آخر با آیتالله
محسن جلالپور
گاهی توفیق رفیق میشود. نوروز ٩٥ یکی دو روزی را آزاد کرده بودم که با خانواده در کیش بگذرانم. شنیده بودم آیتاللههاشمی در کیش هستند. بنای مزاحمت نداشتم. اما روزگار سر مهربانی داشت. مقدر بود ساعتی را مهمان آن بزرگمرد باشم. مثل همیشه حضور در محضر ذهن نقاد آیتالله، احساس کودکانه دلهره امتحان را زنده کرد. صحبت پیرامون فضای پسابرجام و استفاده حداکثری از این دوران برای نشاط بخشی به اقتصاد کشور و خروج از رکود بود.
چون این روزها مصادف با اولین سالگرد اجرایی شدن برجام است، بر آن شدم که خلاصهای از این دیدار را به تحریر درآورم.
محسن جلالپور
گاهی توفیق رفیق میشود. نوروز ٩٥ یکی دو روزی را آزاد کرده بودم که با خانواده در کیش بگذرانم. شنیده بودم آیتاللههاشمی در کیش هستند. بنای مزاحمت نداشتم. اما روزگار سر مهربانی داشت. مقدر بود ساعتی را مهمان آن بزرگمرد باشم. مثل همیشه حضور در محضر ذهن نقاد آیتالله، احساس کودکانه دلهره امتحان را زنده کرد. صحبت پیرامون فضای پسابرجام و استفاده حداکثری از این دوران برای نشاط بخشی به اقتصاد کشور و خروج از رکود بود.
چون این روزها مصادف با اولین سالگرد اجرایی شدن برجام است، بر آن شدم که خلاصهای از این دیدار را به تحریر درآورم. در آن نشست تاکید ایشان بر استفاده حداکثری از رفتوآمد هیاتهای خارجی و اعزام هیاتهای اقتصادی ایرانی بود. من توضیح کاملی از چگونگی عملکرد اتاق در این عرصه دادم. از سپرده شدن امر هیاتهای اقتصادی به اتاق، خشنود بودند. با دقت به عرایضم گوش کردند و سه سوال اساسی مطرح کردند: ۱-زمینههای مورد علاقه دنیا برای همکاری سرمایهگذاری در ایران کدامند؟ ۲- میزان جدیت سرمایهگذاران خارجی چقدر است؟ ۳- موانع پیش رو چیست و چقدر از این موانع در دولت و چقدر در بخشخصوصی است؟ توضیحاتی را خدمت ایشان عرض کردم و اصلیترین مساله را فضای نامساعد کسبوکار عنوان کردم. ایشان اینطور راهنمایی کردند: باید به این افراد گفته شود که کشور از یک تحریم طولانیمدت و فرسایشی بیرون آمده است. در فضای تحریم اداره کشور ایجاب میکرد برخی محدودیتها وضع شود. مسلما پس از گذشت از این دوران، همه کشور برای تسهیل امور و بهبود فضا تلاش خواهند کرد؛ اما این امری دوطرفه است، از سرمایهگذاران هم این انتظار میرود که در کشوری چون ایران که از ضریب امنیت بالایی برخوردار است و پتانسیل بالا و توان جذب سرمایهگذاری بالایی داشته و انتفاع جدی را برای سرمایهگذاری عرضه میکند، حضور جدی یابند و با این حضور و مطالبه در گشایش امور و بازکردن مسیر نقش داشته باشند و البته منتفع شوند. ایشان تاکید داشتند تنها راه بیرون رفتن از این رکود، توسعه بخشخصوصی و واگذاری کارهای اقتصادی به این بخش است.
صحبت به اینجا که رسید ایشان طرح کردند که این امری مسلم و لازم است و از همه بیشتر مقام معظم رهبری نسبت به واگذاری امور اقتصادی به مردم و بخشخصوصی تاکید دارند. ایشان با یادآوری خاطرات دوران ریاستجمهوریشان میگفتند همواره رهبری از من برای واگذاری امور به مردم و بخشخصوصی جلوتر بوده و مطالبه داشتند. ارزیابیشان این بود که مسوولان در به منصه رساندن این ایده، به اندازه کافی همراهی نکردهاند. نظرشان را راجع به عملکرد اتاق سوال کردم، در پاسخ ضمن اظهار رضایت از عملکرد اتاق در دوران پسابرجام تاکید کردند که اتاق باید مطالباتش را صریحتر و پررنگتر مطرح کند. از اتاق نه انتظار گلهمندی صرف میرود و نه مسامحه مطلق، بلکه باید با طرح مطالب و ارائه طریق و عرضه راهحلهای منطقی و کارشناسی و مطالبه جدی، دولت را به مسیر درست اقتصادی هدایت کند. ایشان انتقال سرمایه، تکنولوژی و مدیریت نوین را از اصلیترین نیازهای کشور دانسته و تاکید اصلیشان بر استفاده حداکثری از فضای پسابرجام برای نوسازی صنعت کشور بود. در بحث خصوصیسازی هم بهشدت اعتقاد به واگذاری به بخشخصوصی واقعی داشته و از اینکه بسیاری از واگذاریها به این روال انجام نشده گلهمند بودند. تاکید کردند با ابلاغیه اصل ۴۴ توسط مقام معظم رهبری، ریلگذاری جدیدی در اقتصاد کشور اتفاق افتاد که متاسفانه در اجرای آن روی ریل واقعی حرکت نکردیم. خلاصه کلامشان این بود که خصوصیسازی عاقبتبهخیر نشد. در طول صحبت چند بار از وضعیت منطقه و خطرات آن برای آینده ایران اظهار نگرانی کردند و حتی همین خطرات منطقه را نیز دلیلی بر ضرورت این امر میدیدند که باید با باز کردن فضای اقتصادی شرایط کشور را به سمت و سوی رونق و رفاه مردم سوق داد. نظرشان این بود که با حضور سرمایهگذاران خارجی در کشور به یک امنیت اقتصادی میرسیم که کمک میکند امنیت پایدارتری برای کشور حاصل آید. یادم هست که جمله معروفشان را در این دیدار تکرار کردند: «باید اقتصاد کشور به نقطهای برسد که هر کشوری قصد تحریم ایران را دارد خود بیشتر آسیب ببیند.» ایشان مسوولیت اتاق و بخشخصوصی در این زمینه را بسیار مسوولیت سنگین و خطیری میدانستند.
دیدار بهدرازا کشیده بود. سوالات زیادی داشتم؛ اما حیا کردم بیش از این مانع استراحتشان باشم. به مخیلهام نمیآمد دیدار خصوصی آخرم با حکیم پیر بهرمان باشد. حال که دارم این خاطره را مینویسم، سوزش برخی از سوالات بیپاسخ روحم را میخراشد. خدایش بیامرزد و غریق رحمت کند. با خنده شیرینش بدرقهام کرد، دیدار رفت به قیامت.
ارسال نظر