«دنیای اقتصاد» از لالهزار گزارش میدهد
نور قرنطینه بر راسته لوسترفروشان
افزایش هزینه تولید
تهران، لالهزار. خیابانی قدیمی و خاطرهانگیز. آفتاب جانداری میتابد اما از سمت برفهای هنوز آب نشده کوههای تهران باد سردی میوزد. بهار است. هرازگاهی ماشینی از خیابان بین دو پیادهرو سنگفرششده لالهزار میگذرد که اکثرا وانتهایی با بار لوستر هستند. پس از ساختمان غبارگرفتهای که کلمه رودکی هنوز بر سردر آن است؛ زیر پنجرههای چوبی قدیمی که در دل آجرکاریهای منظم جا گرفتهاند؛ مغازههای لوسترفروشی است. مغازههایی که شاید روزی بهروزترین اجناس را پشت ویترینها میگذاشتند و پیادهرویی که روزی شاهد صفهای سینما و تئاتر بود؛ الان راسته چراغفروشان است و با ویترینهای تمام شیشهای نورانی و مشتریهایی که به نورهای داخل مغازهها خیره میشوند پر شده است. بر سر در مغازهها و روی تابلوهای نصب شده کلمات «انواع آباژور، چراغ و لوستر» به چشم میخورد. بازار خلوت است اما به نظر میرسد مشتریهایی که به انواع چراغها و لوسترها خیره شدهاند، قصد خرید دارند. یکی از همین مغازهها که لوستر میفروشد میگوید:« فروش سال ۹۹ نسبت به ۹۸ کساد بوده اما با توجه به شرایط راضیام. قیمت دلار که بالا میرود حتی اگر بعد از آن پایین هم بیاید تاثیرش را روی بازار میگذارد. وضع ما خراب، وضع مشتری هم خراب». او جوانی است تقریباچهارشانه. یک سهپایه چوبی را وسط مغازه بین لوسترها میگذارد و مینشیند: «قیمت تمام شده کالای ما پارسال نسبت به سال قبلش بالای ۱۰۰ درصد افزایش پیدا کرد. ما که نمیتوانیم این میزان افزایش قیمت داشته باشیم، مشتری نمیخرد. بازار با حاشیه سود پایین کار میکند موضوع سود اصلی است؛ دخل فقط کرایه مغازه و هزینهها را درمیآورد خبری از سود نیست. حاشیه سود ۴۰ درصدی را به ۱۵ درصد رساندهایم.» این فروشنده میگوید ۸۰ درصد اجناس مغازهاش خارجی است و تنها ۲۰ درصد تولید داخل است: «آن هم اینجا سرهم میشود. البته خیلی به جنس بستگی دارد.» به یکی از لوسترهای آویزانشدهای که نور را با شیشههای رنگی حالوهوای دیگری میدهد اشاره میکند: «این لوستر دیماه پارسال ۷۰۰ هزار تومان فروخته شد اما الان رسیده به یک میلیون و ۳۰۰ هزارتومان. اگر بخواهیم منطقی حساب کنیم زمانی که ۷۰۰ هزار تومان بود باید بالای یک میلیون تومان فروخته میشد. میخواهم بگویم افزایش قیمت قیمت از سمت کاسبجماعت زمانی اتفاق میافتد که دیگر چارهای نیست. وگرنه همه دنبال حاشیه سود پایین هستند.» به گفته این فروشنده بیشتر هزینه تولید در اجناسی است که از چوب ساخته شدهاند: «لوستر و چراغی که از فلز ساخته شده باشد نوسان قیمتی زیادی ندارد. چوب اما زیاد بالا و پایین میشود. نکته بعد هم اینکه بازار لوستر دیگر فقط لالهزار نیست. بازار اتابک، شریعتی و ستارخان باعث شده تقاضای صنف ما پخش شود.» این فروشنده میگوید ذائقه مشتریها «به اندازه جیبشان است و دیگر بر اساس سلیقه تصمیم نمیگیرند. میانگین قیمتی لوسترهایی که میفروشیم الان ۲ تا ۳میلیون تومان است در صورتیکه قبلا میانگین آنها ۵ میلیون تومان بود. لوستر ۵میلیونی سال ۹۸ الان به ۱۲ میلیون رسیده است».
سود قرنطینه
برخلاف بیشتر مغازهها که با لوسترهای بزرگ و نورانی خودنمایی میکنند، مغازهای آباژورهای رنگی میفروشد. آباژورهایی که از سهپایههای فلزی و چوبی درست شدهاند با محافظی که نور را به رنگ خودش به دیوار میتابانند. فروشنده، جوانی است حدود ۲۰ ساله با صورتی جدیتر از سن و جثهاش. او میگوید فروش در سال گذشته خوب بوده و راضی است: «فروش آباژورهای خانگی ۴۰ درصد بیشتر شد؛ آباژورهای خانگی و تقریبا ارزان.» به نظر میرسد قرنطینه رفتار خرید مشتریهای این راسته را تغییر داده است: «مشتریهایی داشتم که مشخص بود صرفا برای تغییر دکوراسیون خرید میکنند نه از روی نیاز.» به گفته این فروشنده جوان تعداد زوجهایی که در سال گذشته و در روزهای قرنطینه به فکر تغییر دکوراسیون خانه افتادهاند بیشتر شده است: «ما طراحی نورپردازی داخلی هم قبول میکنیم؛ این مشتریها نسبت به ۹۸ حدود ۲۰ درصد بیشتر شدهاند.» بخش دوم دخل این مغازه را خریداران کادو و هدیه تشکیل میدهد: «آباژور هدیهای مناسب و با قیمتی منطقی برای هدیه است. مشتری هم زیاد داریم. سفارش میدهند و ما هدیه را میفرستیم. بیشترین رنج قیمتی که خرید میکنند آباژورهای بین ۵۰۰ تا یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان است.» این فروشنده هم میگوید آباژورهایی که از چوب در ساخت آن استفاده شده است نوسان قیمتی بیشتری داشتند اما «هیچ کمبودی در بازار برای مواد اولیه وجود ندارد».
از پنج فروشندهای که خبرنگار«دنیای اقتصاد» شرایط بازار لوستر و چراغ را از آنها پرسید چهار نفر از بازار راضی بودند. ابتدا توان پایین خرید کفه تقاضا و بعد عدم ثبات نرخ مواد اولیه دو مشکل اصلی تولیدکنندگان و فروشندگان انواع لوستر و چراغ است؛ مسائلی که اگر در سال پیش رو حل شود به نظر میرسد نور تازهای به لالهزار پیر و خسته بتابد.