سرمایه بر باد رفته
چنین عملکردهایی بدون توجه به وضعیت تولیدکننده و مصرفکننده صورت میگیرد و با توجه به شرایط جامعه از کاهش بیشتر مصرف لبنیات نباید تعجب کرد. در حال حاضر نرخگذاری دستوری باعث شده همه مردم طیف مشخصی از محصولات با نرخهای مشخصی در اختیار داشته باشند در صورتیکه اگر یارانهها به مصرفکننده تزریق شود و تولیدکننده بر اساس قیمت تمامشده نرخگذاری را انجام دهد، تنوع محصول برای همه دهکها افزایش مییابد. سال گذشته هم انجمن صنایع لبنی طی نامهای ابراز کرد اگر دولت دست از قیمتگذاری دستوری بردارد ما آمادگی این را داریم که بیش از ۲ میلیون تن شیر خام را در محصولات مختلف با سود ۳ درصد به دست مصرفکننده برسانیم که در همین راستا کره از قیمتگذاری تثبیتی خارج شد. البته شاید قیمت کره حیوانی اندکی افزایش یابد اما به سبب رقابتی که بین شرکتهای تولیدکننده ایجاد میشود دوباره تعدیل میشود و به ثبات قیمتی میرسد. البته پیشفرض این است که دولت در نرخگذاری شیر خام و چربی دخالت نکند. اگر دولت از دخالت دستوری بپرهیزد و نرخ شیر خام بر اساس نظام عرضه و تقاضا تعیین شود، با رقابتی که بین تولیدکنندگان ایجاد خواهد شد قیمتها به نفع مصرفکننده تمام میشود. موضوع بعدی یارانههای دولت است که در صنعت دامداری و لبنیات هیچ تاثیر مثبتی بر بازار این صنعت ندارد. متاسفانه حجم وسیع از یارانهها در نهادهها هزینه میشود و این روش تاکنون هیچ نتیجه قابل قبولی نداشته و رضایت هیچ یک از طرفین را حاصل نکرده است. سیستم یارانه در مبدأ در حال تبدیل شدن به بهانهای برای دخالت دولت در بازار و برهم زدن سیستم عرضه و تقاضا است. بارها پیشنهاد دادهایم دولت هزینهای را که در ابتدای زنجیره میکند به مصرفکننده انتقال دهد اما افاقه نکرده است. اگر دولت مبلغ یارانههای نهادههای دامی را به مصرفکننده بدهد و توان خرید دهکهای پاییندستی را افزایش دهد، توان تولید بالا میرود. اگر این یارانه در سبد مصرفکننده هزینه شود و اختیار قیمتگذاری را هم به تولیدکننده بدهند، تولیدکننده با تولید محصولاتی که از نظر قیمتی مناسب همه اقشار باشد بازار را کنترل میکند. پارسال بالغ بر ۹۰۰ میلیون دلار در بخش نهادههای دامی شیرده هزینه شد که با احتساب آن به نرخ آزاد، میتوان گفت نزدیک به ۱۵ هزار میلیارد تومان برای نهادههای دامی هزینه شده و هیچکس، نه دامدار، نه تولیدکننده و نه مصرفکننده، نتیجه این هزینه را ندید و انگار که این مبلغ دود شد. چرا باید برای طرحهایی که هیچ کارآیی ندارد و نتیجه مناسبی حاصل نمیکند این همه هزینه شود؟ در بحث شیر مدرسه هم همین اتفاق افتاد، دولت نزدیک به ۴۵۰ میلیارد تومان برای تامین شیر مدرسه ۸ استان محروم هزینه کرد، برنامهای که به سبب کمبود منابع متوقف شد آن هم در حالی که هیچکس نفهمید سرنوشت این مبلغ چه شد! محاسبات ما نشان میدهد دولت با یکدهم این مبلغ میتوانست کل طرح شیر مدرسه در کشور را پشتیبانی کند، آن هم با نتیجهای قابل قبول. اطلاعات آماری نشان میدهد در برخی از استانها مثل سیستانوبلوچستان بچهها به دلیل کمبود پتاسیم با کاهش قد روبهرو شدند، آن هم در حالی که همانطور که گفتم با یکدهم آن مبلغ میتوان کل سیستم شیر مدرسه کشور را مدیریت کرد.