سه‌گانه کسب رقابت‌پذیری

فرهــنــگ جهــــانی «مدرنیسم» در ۵۰ سال از ۱۸۹۰ تا ۱۹۳۹ که با انقلاب صنعتی دوم در کشورهای اقیانوس اطلس شمالی همپوشانی داشت، شرکت‌های پیشرو «سایرین» را تحت تاثیر قرار داد. این فرهنگ بر تشکیل سرمایه، فناوری مدرن و آخرین تکنیک‌های مدیریتی تاکید داشت. روحیه مدرنیسم آن زمان در شرکت سیگار نانیانگ چین مشهود بود، این شرکت در اواخر قرن نوزدهم ظهور کرد و از جنگ، انقلاب و اصلاحات جان سالم به در برد و تا دهه۱۹۹۰ تولیدکننده عمده سیگار در چین باقی بماند. نانیانگ در به‌کارگیری مدیران نخبه بسیار زودهنگام عمل کرد. چین چائونان، یکی از دو برادری که مالک نانیانگ بودند، اعضای خانواده را در دهه۱۹۱۰ متقاعد کرد که برای رقابت با بریتیش امریکن توباکو، باید بیشتر شبیه آن شوند و مدیران حرفه‌ای و آموزش‌دیده استخدام کنند که این یک انحراف اساسی از رویه گذشته محسوب می‌شد. پیش از این، افراد خارجی هیات‌مدیره نانیانگ را در اختیار داشتند؛ اما تنها پس از یک اختلاف خانوادگی طولانی‌مدت سر منصوب شدن در پست‌های عالی شرکت.  «این مدیران به‌طور مستقیم با نوآوری‌های خود در امور مالی، تولید، بازاریابی و خرید در موفقیت تجاری نانیانگ در دوران طلایی پس از جنگ جهانی اول موثر بودند.»

نانیانگ همچنین یکی از اولین شرکت‌های چینی بود که اصول مدیریت علمی را معرفی کرد. این سازمان وظیفه بهبود سیستم تولید خود را به یک مرد جوان چینی که در اواخر دهه۱۹۱۰ در موسسه فناوری ماساچوست در رشته مدیریت بازرگانی تحصیل کرده بود، محول کرد. «الگوی مدیریت کسب‌وکار که بیش از همه دانشجویان چینی ام‌آی‌تی را تحت تاثیر قرار داد رویکرد کارشناس آمریکایی فردریک وینسلو تیلور بود که کتاب کلاسیک او، اصول مدیریت علمی، به زبان چینی در دسترس آنها بود.» ایمان به فناوری مدرن با حکایتی درباره نانیانگ در سال۱۹۱۶ که توسعه شرکت مشکلات مالی و اختلاف نظر بین دو صاحب آن ایجاد کرد، مشخص می‌شود. چین چائونان، دوازده دستگاه جدید تولید سیگار آمریکایی سفارش داده بود. برادرش از ترس ورشکستگی سفارش را لغو کرد. Chien خشمگین ظاهرا عذاب کشید: «چکار کنیم! چکار باید بکنیم! هر کسی که در تجارت تولیدی کار می‌کند، باید دید دوراندیشی داشته باشد و نمی‌تواند درباره مقادیر ناچیز پول بخیل باشد.»

پیشگامان صنعت پنبه بمبئی ظاهرا «با بهترین ماشین‌آلات ساخت بریتانیا شروع کردند.» جمشجی تاتا ریسندگی حلقوی را در دهه۱۸۸۰ تقریبا همزمان با معرفی این فرآیند در منچستر شروع کرد. یک هیات معتبر به برزیل در سال۱۹۲۱ اظهار کرد: «ما در طول سفر خود از تعداد زیادی کارخانه پنبه بازدید کردیم و تحت تاثیر معماری مدرن کارخانه (و) ماشین‌آلات درجه یک آنها قرار گرفتیم.» قاب ریسندگی حلقوی در اوایل قرن نوزدهم با سرعت بالا توسعه یافت و تا سال۱۸۶۸ به‌طور گسترده در نیوانگلند مورد استفاده قرار گرفت. ظاهرا «قاب حلقوی پس از آن صنعت آسیا، ژاپن در سال۱۸۸۹ و هند در طول دهه۱۹۰۰ را فتح کرد. صنعت جدید کارخانه‌ای چین که در سال۱۸۹۰ تاسیس شد، مانند صنایع معاصر برزیل و مکزیک، منحصرا مبتنی بر ریسندگی حلقوی بود.»‌علاوه بر شکست سرمایه‌گذاری در قابلیت‌های فناورانه لازم برای ظهور شرکت‌های بزرگ،  به‌رغم حلول روح مدرنیسم  «سایرین» در انجام سرمایه‌گذاری‌های لازم برای مدرن‌سازی تجهیزات سرمایه‌ای خود نیز کند عمل  کردند. نرخ تشکیل سرمایه ثابت ناخالص در «سایرین»، حداقل در کشورهای بسیار کمی که داده‌هایشان (با قابلیت اطمینان نه چندان بالا) در دسترس است، بسیار کم بود.

Untitled-2 copy

Untitled-1 copy

این نرخ به یک‌دوم یا یک‌چهارم نرخ کشورهای اقیانوس اطلس شمالی و ژاپن می‌رسید که نشان از کندی شکل‌گیری دارایی ثابت دارد. همان‌طور که در جدول2 نشان داده شده است، در دوره 1889-1870 سرمایه‌گذاری ناخالص داخلی ثابت (GFDI) به‌عنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی در فرانسه و ژاپن تقریبا 13 درصد، اما در هند فقط 5درصد بود. همچنین در سال‌های 1890 تا 1913 این نرخ در فرانسه و ژاپن در حدود 14درصد و در هند و کره حدود 5درصد بود. در سال‌های 1914 تا 1938 به حدود 16درصد در فرانسه و ژاپن و 7درصد در هند و کره رسید. سهم «سایرین» و سهم کشورهای اقیانوس اطلس شمالی از سرمایه‌گذاری ثابت ناخالص در تولید ناخالص داخلی در نسبت‌های ثابت باقی ماند؛ با فرض دقیق بودن داده‌ها، همگرایی وجود نداشت.

همچنین به نظر نمی‌رسد که شدت سرمایه اندازه‌گیری شده در سطح صنعت همگام با کشورهای اقیانوس اطلس شمالی بوده باشد. داده‌ها برای ریسندگی پنبه با استفاده از دوک‌های هر کارگر به‌عنوان شاخص شدت سرمایه در دسترس هستند (جدول 1 را ببینید). این نسبت بین سال‌های 1929 تا 1938 در ژاپن به‌شدت افزایش یافت؛ زیرا با افزایش دستمزدها و غیرقانونی شدن کار شبانه برای زنان و کودکان (منبع اصلی کار در کارخانه‌های پنبه ژاپنی) هزینه نیروی کار افزایش یافت. در مقابل، دوک‌ها به ازای هر کارگر از سال 1900 تا 1938 در برزیل، هند و مکزیک کم و بیش ثابت ماند که نشان می‌دهد «سایرین» روی تجهیزات پیشرفته‌تر سرمایه‌گذاری نمی‌کردند که قابل مقایسه با ژاپن باشد.

از نظر تعداد مطلق دوک به ازای هر کارگر، این نسبت در برزیل، مکزیک و هند تقریبا یکسان بود. با این حال برزیل و مکزیک دستمزدهای بالاتری نسبت به هند داشتند. بنابراین اگر می‌خواستند با هند در بازارهای جهانی رقابت کنند، به بهره‌وری بالاتری نیاز داشتند. به نوبه خود، کارخانه‌های هندی نسبت به ژاپن، رقیب اصلی خود، در معرفی فناوری ریسندگی حلقوی کندتر عمل کردند. درصد دوک‌های حلقوی در کل دوک‌ها در سال1913 97.7درصد در ژاپن، 86.9درصد در ایالات‌متحده، 72.5درصد در هند و 18.7 درصد در انگلستان (معلم هند) برآورد می‌شود. دلایل متعددی زمینه‌ساز معرفی آهسته ماشین‌آلات در «سایرین» بود؛ از جمله عدم افزایش دستمزدها. تعیین روند دستمزدها در طول قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در اکثر کشورها به‌صورت حدس و گمان تجربی است؛ به‌ویژه ازآنجاکه دستمزدها به‌شدت بر اساس صنعت، منطقه، جنسیت، سن و حتی کارخانه متفاوت بود.

با این حال، اگر زمانی کمبود نیروی کار وجود داشت (همان‌طور که به وضوح در زمان ساخت اولیه راه آهن در برزیل، مکزیک و هند] اتفاق افتاد)، پس از آغاز قرن جدید یا قبل از آن در کشورهایی با تجربه صنایع ساخت ماقبل مدرن یا وارداتی ناپدید شده بود. کمبود نیروی کار با عرضه «نامحدود» نیروی کار ذخیره‌شده در مناطق دورافتاده جایگزین شد. بنابراین در صنایع رقابتی، با توجه به فراوانی نیروی کار، حرکت متوسط دستمزدها حول یک روند ثابت یا نزولی تا حد زیادی به نوسانات تقاضا، بهره‌وری، سازمان کار و روابط کار بستگی داشت. در آرژانتین، برزیل و مکزیک، قیم‌مآبی (پترنالیسم) پاسخ مرسوم به ناآرامی‌های کارگری بود. در هند و چین، اکثر شرکت‌های بزرگ، مدیریت نیروی کار را به «خریداران» یا «رؤسای» خارجی واگذار کردند.

تخمین زده می‌شود که در صنعت نساجی مکزیک، «در پایان دوره پورفیریاتو (1910)، کارگران متوسط قدرت خرید کمتری نسبت به سال 1877 داشتند.» در آرژانتین، بین سال‌های 1907 تا 1929، اعتصاب‌ها به‌طور مداوم شروع شد که در طی آن دوره تخمین زده می‌شود که حقوق واقعی اعتصاب‌کنندگان ابتدا کاهش یافته و سپس افزایش یافته است و در سال1930 تنها به سطح کمی بالاتر از 20سال قبل رسید. دستمزدها در صنعت نساجی بمبئی تا سال 1914 «به طرز قابل ملاحظه‌ای ثابت» بود و فقط به آرامی افزایش یافت (بسته به طبقه‌بندی مشاغل). بین سال‌های 1926 و 1937 دستمزدها بسته به شغل به‌شدت کاهش یافت.

به‌طور مشابه در کارخانه‌های جوت کلکته، متوسط دستمزد ماهانه بین سال‌های 1900 و 1939 (به روپیه) از تنها 12.0 به 19.6 افزایش یافت. دستمزدهای واقعی در کارخانه‌های پنبه شانگهای در دوره 1910 تا 1930 نیز ثابت یا رو به کاهش بود. تنها در دهه1930، در میان اعتصابات گسترده و بسیج سیاسی، دستمزدها افزایش یافتند. همان الگوی دستمزدهای واقعی راکد مشخصه صنعت معدن زغال‌سنگ چین نیز بود؛ درحالی‌که شاخص دستمزد واقعی پکن کاهش جزئی برای کارگران (114 در سال1900 به 112 در سال1925) و کاهش شدید برای نیروی کار کولی را نشان می‌دهد (130 در 1900 و 108 در 1925).

راکد بودن یا کاهش دستمزدها منجر به ناآرامی، اعتصاب و بهره‌وری پایین شد و در عین حال، این امر مانعی برای برای سرمایه‌گذاری شرکت‌ها در ماشین‌آلات بود.پس از جنگ‌های ناپلئون، دستمزدهای پایین بر اساس استانداردهای انگلیسی در قاره اروپا نیز مانع از سرمایه‌گذاری شد؛ اما بخش ماشین‌سازی نوآورانه هزینه‌های ماشین‌آلات و در نتیجه مقاومت در برابر تشکیل سرمایه را کاهش داد. در «سایرین»، سازندگان ماشین‌آلات محلی نیز هزینه‌های سرمایه‌ای را کاهش دادند؛ البته با روشی متفاوت. آنها به جای ابداع مدل‌های جدید، به طرز مبتکرانه‌ای از طرح‌های خارجی کپی کردند. کپی‌ها به‌دلیل استفاده از مواد اولیه ضعیف‌تر، کیفیت پایین‌تری نسبت به تولیدات خارجی داشتند؛ اما با قیمت‌های بسیار کمی به فروش می‌رسیدند. ماشین‌آلات ارزان‌قیمت بهترین بازارهای خود را در بخش غیررسمی و در بخش تعمیر و نگهداری شرکت‌های بزرگ پیدا کردند.

ماشین‌آلات ارزان‌قیمت همچنین در قالب تجهیزات دست دوم از شرکت‌های ورشکسته در بازار ظاهر شدند. تا پایان دهه1930، صنعت ماشین‌سازی چین به حدی پیشرفت کرده بود که یک شرکت پیشرو در بازارهای صادراتی شده بود. با وجود این، تجهیزات اصلی کسب‌وکارهای مدرن همچنان از خارج وارد می‌شد؛ همان‌طور که راه‌آهن نشان می‌دهد و عموما گران‌تر از کشورهای مبدأ تمام می‌شد که منجر به کاهش بیشتر نرخ سرمایه‌گذاری در «سایرین» شد. مشکلات واردات ماشین‌آلات در دوران رکود بزرگ و مشکلات ژئوپلیتیک واردات آن در طول دو جنگ جهانی، بر فرسودگی موجودی سرمایه «سایرین» افزود. در پایان جنگ جهانی دوم، نه تنها فناوری و مهارت، بلکه عصر تجهیزات سرمایه‌ای نیز به مراتب از مرزهای جهانی عقب‌تر بود.