رانت

مسالهای را که در اینجا توضیح داده شد، میتوان با مثالهای ملموستری نشان داد. وقتی که اقتصاددانان درباره مشکل رانتخواهی صحبت میکنند –و بسیار هم این مطلب را مطرح میکنند– مثالی که معمولا مطرح میکنند، جوینده گنجینه غرقشده یا شرکتی است که خواهان حق اختراع است یا حتی شخص خواهان انحصار در خط اتوبوس مربوط به فرودگاه نیست. مثال مورد علاقه اقتصاددانان وکیلی است که از منظر آنها کارش جنگ بر سر بازتوزیع ثروت است.
یک دعوای حقوقی چیزی شبیه به جنگ بر سر گنجینه غرق شدهاست، نه چیزی مذمومتر از آن؛ هر دو طرف مبالغ کلانی را هزینه میکنند تا داراییهایی را که بهطور مداوم آب میروند بهدست آورند. برخی فکر میکنند که وکلا خودشان کاری میکنند که این دعاوی به وجود آیند؛ چون از این دعاوی نان میخورند. همچنین وکلا باعث میشوند که این نزاعها پرهزینهتر شوند؛ چراکه وقتی یک طرف وکیل داشته باشد، طرف دیگر هم معمولا ناچار است که وکیل بگیرد.
از این منظر، وکلا چیزی تولید نمیکنند. آنها فقط پول را از این دست به آن دست میچرخانند و در جریان بحث و جدال در این خصوص که چه کسی مالک داراییهاست، باعث میشوند که از مقدار آنها کم شود. (حتی وضعیت از این هم بدتر میشود. افراد وارد فعالیتهای مفید نمیشوند؛ چراکه میترسند که اگر خطایی رخ دهد، علیه آنها طرح دعوی شود و مورد تعقیب قرار گیرند. به عبارت دیگر، میترسند که قربانی رانتخواهان شوند.)
همانطور که اشاره کردم، این دیدگاه برخی اقتصاددانان است (البته برخی دیگر هم همین اعتقاد را دارند!) و البته دیدگاهی بهشدت منفی نسبت به وکلاست. اینطور نیست که اکثر حقوقدانان تمام وقت خود را به طرح دعوی یا مشارکت در دعاوی مطروحه در دادگاهها اختصاص دهند، بلکه همانطور که قبلا اشاره کردیم، بخش اعظم آنان به اموری همچون نوشتن قراردادها و تنظیم اسنادی همچون وصیتنامه اشتغال دارند و اهمیت این امور در این است که دقیقا مانع از رانتخواهی میشوند. همچنین وکلا میتوانند به افراد توضیح دهند که چگونه از دعاوی اجتناب کنند یا در رابطه با موضوعات تجاری یا حل و فصل اختلافات یا انعقاد قراردادها به آنها مشاوره دهند. همه این موارد تولیدکننده ثروت (یا معادل آن کاستن از اتلاف منابع) برای موکلان آنها و برای دیگران است.
در رابطه با وکلایی که به وکالت در دعاوی اشتغال دارند، ممکن است بتوان گفت که این پروندهها چیزی تولید نمیکنند که برای آن بازاری وجود داشتهباشد؛ اما به هر حال، تلاشهایی ولو بعضا ناموفق برای تولید چیزهایی هستند که برای افراد بسیار ارزشمندند؛ اما برای آنها بازاری وجود ندارد. بهعنوان مثال این چیزها عبارتند از: عدالت و حقها و همچنین انگیزههایی برای خاطیان که دفعات بعدی با دقت بیشتری عمل کنند، قصور و اهمال انجام ندهند، قراردادهای خود را به درستی اجرا کنند و نظایر این. با این حال، باز هم این نکته را نمیتوان انکار کرد که برخی مشاجرههای حقوقی منتهی به اتلاف منابع مصرفکنندگان میشوند؛ بیآنکه چیز با ارزشی تولید شود. طبیعی است که وکلا مثل لابیکنندگان و سیاستمداران، این مطلب را قبول نداشته باشند که برخی از فعالیتهای آنها متضمن اتلاف منابع است.
آنها برای خود داستانهایی را میگویند که نشان میدهد دارند به جامعه خدمت میکنند (و البته ما هم در بالا همین کار را کردیم). این داستانها بعضا درست هستند. تمام این فعالیتها – سیاست، لابی کردن و دعاوی حقوقی – تا حدودی متضمن اتلاف و تا حدودی مفید هستند. بحثی که در اینجا وجود دارد، مرتبط با نسبت و مقدار است. تا اینجا هدف ما خیلی بلندپروازانه نبوده است. ما فقط میخواستیم نشان دهیم رانتخواهی چیست و چه زمانی میتواند مشکلساز باشد. فایده این بحث این است که اگر شما تا همین حد مطلب را فراگرفته باشید، میتوانید خودتان به نحو هوشمندانهتر و عالمانهتر در خصوص این مسائل بیندیشید.