از تورم به ابرتورم- بخش دوم

از طرف دیگر تورم برای اقتصاد آلمان مزیت‌هایی را هم ایجاد کرد. مارک بی‌ارزش شرایط مطلوبی را برای صادرات ایجاد کرده بود. برخلاف دیکر ملل صنعتی بزرگ غربی که همه آنها پس از جنگ در رکود فرو رفته بودند، آلمان از سال۱۹۲۰ تا ۱۹۲۲ از رونق بهره می‌برد. نرخ بیکاری پایین آمده و در ماه اکتبر به ۱.۲درصد رسیده بود. در همان ماه خبرنگار برلین در منچستر گاردین مشاهده کرد: «نتایج کاهش ارزش (مارک) سه چیز است. در وهله اول، ‌رفتار صنعت آلمان است که بی‌سابقه رو به جلو می‌رود. منافع آن بی‌شمار است، ‌سود بالایی از سهام‌ها دارد پرداخت می‌شود، ‌صادرات تجاری تحریک شده است، ‌تولید افزایش یافته ‌و بیکاری تقریبا محو شده است. در وهله دوم، هزینه زندگی بالا رفته و استاندارد زندگی هم پایین آمده است. در وهله سوم، ‌کشورهای خارجی از رقابت آلمان بیش از گذشته شدیدا دارند ضربه می‌خورند.»

همچنین از اینکه اجازه داده می‌شد تورم بالا برود مزیت‌های دیگری هم داشت. این امر به دولت آلمان اجازه داده بود که ظرفیت واقعی اقتصاد آلمان را از کشورهای متفق پنهان کند و این بحث را پیش بکشد که تقاضای غرامت را نمی‌توان برآورده کرد. سوءظن‌هایی که به‌ویژه در فرانسه وجود داشت مبنی بر اینکه آلمان هدفمندانه ارزش پول خود را کاهش می‌دهد تا از تعهداتش اجتناب کند تا اندازه‌ای حقیقت داشت. والتر راتنئو در ژانویه سال۱۹۲۱ در نشستی در وزارت امور خارجه اظهار کرد که او از تورم نمی ترسد و پیشنهاد کرده بود که «برای برپا کردن سنگر» علیه بحران اقتصادی مثل بریتانیا «بگذارید چاپخانه پول کمی بیشتر کار کند. این حقیقت ندارد که چاپ پول (اقتصاد) ما را خراب خواهد کرد.»

تورم به‌طور پیوسته افزایش نمی‌یابد، بلکه به‌طور جهشی می‌آید. اما در کل میان بهار سال۱۹۱۹ و ۱۹۲۰ ارزش پول آلمان به‌طور چشمگیری ارزش خود را از دست داد. پیش از جنگ نرخ برابری یک دلار ۴.۲مارک بود. تا ماه مه۱۹۱۹ بعد از آنکه شرایط ناخوشایند قرار ورسای معلوم شد، نرخ برابری به ۱۳.۵مارک و تا پایان سال به ۴۹مارک رسید. بعد از یک افت شدید، ‌یک دلار به بیش از ۹۰مارک رسید. بعد از آن، وضعیت تا تابستان سال۱۹۲۱ باثبات شد.  در ژوئیه سال۱۹۲۰، ‌مارک اوج سالانه۳۷.۹۵مارک در برابر یک دلار را شکست. بین اکتبر سال۱۹۲۰ و ژوئیه ۱۹۲۱ نرخ برابری بین۶۲ تا ۷۵ در نوسان بود. بعد از آن انگار به نظر می‌آمد که ارز آلمان بالاخره درحال بهبوداست. بنابراین این اعتقاد که افزایش ارزش مارک ادامه‌دار خواهد بود، مبالغ قابل توجهی از سرمایه های خارجی را به سمت آلمان سرازیر کرد و نرخ مبادله را افزایش داد.

اما زمانی که لایحه غرامت در ماه مه ۱۹۲۱ و در پی اولتیماتوم لندن قبول شد، ‌ارزش برابری مارک دوباره شروع به کاهش کرد، ‌در ابتدا آرام بود؛ اما سپس در ماه اکتبر با سرعت بیشتری شروع شد. تا ماه دسامبر نرخ برابری به۲۱۷مارک در برابر یک‌دلار رسید. در همان زمان نرخ بیکاری آلمان در سطح۱.۶درصد بود.

جورج برنهارد در سرمقاله سال نو «ووسیشه زایتونگ» نوشت «در آلمان این شعار شده که تورم باید کاهش یابد.» اما با این حال هیچ‌کس به‌طور جدی با این وظیفه برخورد نکرده است آن هم به دلایلی که از لحاظ جهانی معلوم شده: ‌«تورم یک آونگ بزرگ است که تصاویر دوست‌داشتنی را در پیش چشمان مردم به نوسان درمی‌آورد. تمام فعالیت‌های اقتصادی، ‌بالا رفتن قیمت‌ها و دستمزدها فی‌الواقع می‌تواند مستلزم یک فروش کلی زیر ارزش باشد، ‌سرریز کردن توده‌ها به مثابه مصرف‌کنندگان و دستمزد ناکافی به تمام نیروهای کارگر به مثابه تولیدکنندگان. اما ازآنجاکه قیمتی که به ایده‌های قدیمی چسبیده در حال افزایش است، ‌مردم به نرمی متوجه می‌شوند یا ابدا هم متوجه نمی‌شوند و ازآنجاکه هر کسی که می‌خواهد کار کند یک شغل یا دستمزدی را پیدا می‌کند، ‌آمار مثبت اشتغال، دود و مهی را که اطراف ما را گرفته است،  بالا می‌برد.»

به‌طور معکوس‌سیاست‌های ضدتورم مستلزم «یک بیداری سخت است … انگار بعد از زدن یک بست تریاک.» این امر نه تنها تولید را سخت‌تر می‌کند، بلکه کارهای دولت را هم دشوارتر می‌کند. برنهارد نتیجه می‌گیرد که «و به همین خاطر تا زمانی که آسان‌ترین راه چاپ پول است، هیچ‌کس دوست ندارد شروع تازه‌ای داشته باشد.» کلمپرر در مجله‌اش تداوم سقوط مارک را با ناآرامی رو به رشد همراه دانسته بود. او در ۸سپتامبر سال۱۹۲۱ نوشت: «قیمت‌ها وحشتناک برای خانوارها و مصرف سوخت رو به بالا است. شلوارهای جدید نیاز دارم، هزینه دکتر ترسناک است. من دیگر با اضافه کردن چیزهای دیگر خودم را اذیت نمی‌کنم. ترجیح می‌دهم به پول حساسیت نداشته باشم، ‌چه بخواهم به دست بیاورم یا بخواهم خرج کنم. اسکناس یک صد مارکی مثل یک مارک است.» او دو ماه بعد گلایه کرد، «تامین های مالی دارد سرکوب می‌شود. قیمت‌ها برای هر چیزی به‌طور وحشتناک بالا می‌رود. قهوه بیش از ۳۰ ، کره بالای ۴۰. علاوه بر این هزینه‌های ثابت هم هست. اگر این روند ادامه داشته باشد پس اندازهای ما به سرعت از بین می‌رود.»  

او در دسامبر ۲۳ بعد از تکمیل خرید نهایی کریسمسش در درسدن چنین ثبت کرد:  «برای اکثر اقلام روزانه کم اهمیت (سوسیس‌اصلاح مو و غیره) یک صد مارک به راحتی خرج می‌شود چیزی که پیش از این ۱۰مارک می‌شد.» آلفرد کر، منتقد تئاتر در یکی از ستون‌های «آیدل چارتر» خود از پایتخت آلمان نوشته بود که در آن کریسمس بسیاری از برلینی‌ها حاضر به مبادله هدایا نبودند؛ چون قیمت‌ها احمقانه به نظر می‌رسید. هرکسی با چشمان نگران به آینده نگاه می‌کند که چه چیزهای به‌شدت غیر منتظره‌ای را در سر دارد. نمی‌توان منکر این شد که روند تحولات چیزی شبیه به رانش زمین است.