همان‌طور که انقلاب صنعتی در نیمه اول قرن نوزدهم در کشورهای پیشرو توسعه یافت، بقیه جهان را از دو جهت به چالش کشید. یک چالش تقلید بود. چالش دیگر تجارت بود. چالش تقلید فوری بود و تعدادی از کشورها بلافاصله واکنش نشان دادند. اکثر کشورها این کار را نکردند. این نقطه ای بود که در آن جهان شروع به تقسیم شدن کرد. پس از پایان جنگ جهانی دوم، جهان دوباره تقسیم شد. جهان اول متشکل از کشورهای صنعتی و ثروتمند بود. جهان دوم یا کشورهای کمونیستی با همین فرآیند (صنعتی شدن) اما با استفاده از ابزاری متفاوت (مالکیت‌دولتی) تلاش می‌کردند به سطح زندگی جهان اول برسند. جهان سوم متشکل از کشورهای فقیری بود که بسیاری از آنها به تازگی از استعمار خارج شده بودند.

در باب روش‌شناسی که این یادداشت مبتنی بر آن است، کافی است بگوییم که مکتب هترودوکسی استدلال می‌کند که تجارت آزاد فی نفسه منجر به تولید ثروت نمی‌شود و تجارت آزاد تنها زمانی برای تولید ثروت مفید می‌شود که کشوری به بخش‌های تولیدی با صرفه‌جویی در مقیاس دست یابد. این استدلال می‌کند که اقتصاد نئوکلاسیک یک نظریه مبادله در زمینه تعادل است که نمی‌تواند برای توضیح روابط تولید استفاده شود.

برخلاف نظریه ارتدوکس که می‌گوید رشد از رقابت کامل و تخصیص کارآمد منابع حاصل می‌شود، نظریه هترودوکسی استدلال می‌کند که توسعه اقتصادی ناشی از تغییرات ساختاری است که تعادل را می‌شکند، منجر به رقابت ناقص و ایجاد رانت می‌شود. بحث کلی این است که کشورهای غرب به تغییرات سیستماتیک در ساختار تولید اقتصاد خود دست یافتند که منجر به رشد اقتصادی پایدار و بهبود کلی در استانداردهای زندگی شد. توسعه اقتصادی را نمی‌توان از تولید و به‌طور خاص از آنچه یک کشور تولید می‌کند و نحوه تولید آن جدا کرد. کلید توسعه اقتصادی، تعامل بین بخش‌هایی است که بازدهی فزاینده و کاهشی در همان بازار کار دارند.

فعالیت‌های اقتصادی دارای مزایای مختلفی است. فعالیت‌های اقتصادی با افزایش بازده (اقتصاد مقیاس)، تغییرات فناوری و نوآوری و هم افزایی منجر به افزایش بهره‌وری می‌شود. توسعه اقتصادی ناشی از توزیع دستاوردهای بهره‌وری است که ناشی از نوآوری، دانش جدید و فناوری جدید در فرآیندهای تولید است. این صنایع تحت تسلط رقابت ناقص پویا، موانع بالا برای ورود، ریسک های بالا و پاداش بالا هستند.

افزایش بهره‌وری به شکل افزایش دستمزدها در بخش صنعت و سپس به تدریج در سایر بخش های اقتصاد گسترش می‌یابد. همین که دانش جدید و تکنیک‌های تولید توسط دیگران تقلید می‌شود، سودآوری آنها کاهش می‌یابد. در هر مقطع زمانی، صنایع کمی با انفجار بهره‌وری وجود دارند و اولین بودن در یک بخش جدید بیشترین سود را ایجاد می‌کند. فقط نوآوری‌های مداوم باعث حفظ رفاه می‌شود. بنابراین صحبت از رشدی که به نفع فقرا باشد، خارج از چارچوب ساختارهای اقتصادی خاص، سطوح بهره‌وری و نحوه توزیع منافع بهره‌وری مفید نیست و توجه را از مسائل واقعی دور می‌کند. صحبت کردن درباره فقرا یا به‌طور کلی فقر نیز مفید نیست. بین مفهوم افراد فقیر (هرجا که باشند) و کشورهای فقیر تفاوت اساسی وجود دارد. آنچه یک کشور را فقیر یا غنی می‌کند به روند توسعه اقتصادی و تاثیرات آن بر سطح عمومی زندگی مربوط می‌شود. به جای تاکید بر اینکه «الگوی رشد است که اهمیت دارد»، باید تاکید کنیم که «نوع فعالیت اقتصادی است که مهم است.»

بنابراین، توسعه اقتصادی نه تنها شامل تغییرات در ساختارهای اقتصادی، بلکه شامل فرآیندهایی است که ظرفیت ایجاد ارزش را افزایش می‌دهد؛ جایی که ارزش به معنای ارزش افزوده به ازای هر کارگر یا به ازای هر واحد سرمایه است. راه‌های ایجاد ارزش شامل استفاده از فناوری وارداتی، ایجاد پیوندهای رو به جلو و عقب در اقتصاد داخلی به جای شرکت‌های محصور غیر مرتبط، افزایش بهره‌وری با ارتقای فناوری فرآیند و از طریق یادگیری با انجام و در نهایت از طریق نوآوری محصول با تولید کالاهای با ارزش بالاتر بر اساس انباشته‌های بزرگ فناوری، دانش و مهارت‌ها است.

برنامه توسعه کنونی متمرکز بر برنامه‌هایی برای کاهش مستقیم علائم فقر، تقویت مشارکت و حذف رانت است که ربطی به ایجاد نظام‌های سرمایه‌داری دگرگون‌کننده که قادر به تولید ثروت توده‌ای و کیفیت زندگی مناسب هستند، ندارد. همچنین شواهد تاریخی درباره چگونگی دستیابی کشورهای غربی و کشورهای صنعتی اخیرتر به توسعه اقتصادی، نادیده گرفته می‌شود. بنابراین در یک جمله می‌توان گفت آنچه اهمیت دارد توسعه قابلیت‌های تولیدی است. رشد اقتصادی به خودی خود اهمیت ندارد، آنچه اهمیت دارد نوع فعالیت‌های اقتصادی یک کشور است که پتانسیل رشد اقتصادی آن کشور را تعیین می‌کند. صنعتی شدن باید دوباره در دستور کار کشورهای فقیر قرار گیرد؛ اما باید با تلاش همزمان برای افزایش بهره‌وری کشاورزی در محصولات غذایی تولیدشده توسط کشاورزان خرد مرتبط باشد. در زمینه کمک‌های توسعه، ما باید بر جایگاه فقرا به‌عنوان تولید کننده و نه به‌عنوان مصرف‌کننده تمرکز کنیم.

Untitled-1 copy

منابع:

1- How countries become rich and reduce poverty: A review of heterodox explanations of economic development, Lindsay Whitfield, 2011

2-The Who, What, When, and How of Industrial Policy, Réka Juhász, Nathan Lane, 2022