احسان مصطفوی، اپیدمولوژیستِ انستیتو پاستور تهران می‌‌‌گوید بعضی ایرانی‌‌‌ها بر این باورند که این فساد داخلی عامل تمام مشکلات کشور است؛ چون خیال می‌کنند کالاهای ضروری  ازجمله دارو تحریم نیستند. استدلال وی این است که آنها که تحریم را بر ایران تحمیل کرده‌‌‌اند، به عمد هزینه‌‌ انسانی را کمتر از آنچه هست نشان می‌دهند.

مکانیزم‌‌‌هایی که به واسطه‌‌ آنها، تحریم، تن و بدن ایرانی‌‌‌ها را مورد حمله قرار می‌دهد، برای اغلب ما نامرئی‌‌‌ است، ولی نه برای مصطفوی که در سال ۱۳۹۸ متوجه شد سیستم چطور کار می‌کند، چون در آن دوره مستقیما دست‌‌‌اندرکار خرید واکسن آنفلوآنزا برای ایران بود. وی می‌‌‌گوید: «بانک‌هایی که در آنها حساب داریم مایل به آزاد کردن پول نیستند.» و اگر هم آزاد کنند، آن‌‌‌وقت برای که؟ «بانک‌ها پول ایران را نمی‌‌‌گیرند و شرکت‌های دارویی تمایلی به کار کردن با ما ندارند و حتی ایمیل‌‌‌های ما را جواب نمی‌‌‌دهند.» موقع صحبت انگشت اشاره‌‌‌اش را دایره‌‌‌وار تکان می‌دهد تا نشان دهد در دور باطلی گیر افتاده‌‌‌ایم. هدف اصلی تحریم‌‌‌ها این است که ایران را منفور کنند تا هیچ نهادی، هیچ بانک و شرکت و کمپانی‌‌‌ای، تمایلی به معامله با ما نداشته باشد. توضیح می‌دهد که به این شیوه دچار کمبود دارو شده‌‌‌ایم و بازار سیاه گسترش یافته است.

اما ادبیات تحریم به هیچ‌‌‌وجه با رنجی که برای مردم ایجاد می‌کند همخوانی ندارد. حتی وقتی رئیس‌‌‌جمهورهای ایالات‌متحده بر طبل جنگ می‌‌‌کوبند، اظهار می‌کنند هوادار مردم هستند. «ما در کنار مردمی می‌‌‌ایستیم که به دنبال آزادی، رفاه، صداقت و دولت کارآمد هستند. » جرج بوش وقتی این حرف‌‌‌ها را زد که مشغول نابود کردن تصور ما از آن چیزها بود. ادعا می‌کنند تحریم‌‌‌ها فقط نقطه‌‌‌ای را هدف قرار می‌گیرد که وضعیت دشمن را تضعیف کند، بی‌‌‌اینکه سرسوزنی بر مردم اثر بگذارد. ولی چنین نقطه‌‌‌ای اصلا وجود خارجی ندارد. تحریم‌‌‌ها دولت را با تضعیف نهادها و در عین حال آسیب رساندن به مردم نابود می‌کند.

در برهه‌‌‌هایی مقامات آمریکایی پذیرفته‌‌‌اند غیرنظامیان مستقیما هدفِ آسیب تحریم‌‌‌ها قرار گرفته‌‌‌اند. مایک پمپئو اظهار کرده امیدوار است سیاست آمریکا در قبال ایران به تغییر رژیم منتهی شود. «تغییر رژیم» را باید این‌طور معنا کرد که بحران داخلی ایران منجر به فروپاشی اجتماعی ‌‌‌شود. در ادبیات تحریم، عبارت جنگ داخلی، تصفیه شده و نامش را خیزش مردم گذاشته‌‌‌اند. ریچارد نفیو که تحلیل کرده بود تحریم‌‌‌ها به تاندون‌‌‌ها و رباط‌‌‌ها و مفاصل ما فشار می‌‌‌آورد، نوشته دولت آمریکا اطلاعات ملی ایران را تجزیه و تحلیل می‌کند تا ببیند چطور می‌شود مردم را تحریک کرد تا «ناآرامی مدنی، یا دست‌‌‌کم ناخشنودی مدنی» ایجاد شود. در جای دیگری نوشته تحریکات او و دیگر مقامات مسوول تحریم، باعث تورم و بحران ارزی شده تا «فشار بر دولت ایران را از منابع داخلی افزایش دهند» و «بین دولت و ملت جدایی بیندازند.» منظور وی از «منابع داخلی» و «ملت» مردم ایران است.

جوی جردن، محقق علم اخلاق که عواقب تحریم‌‌‌ها بر ایران و عراق را مورد بررسی قرار داده است، تحریم‌‌‌ها را جنگ ناپیدا نامیده- جنگی پنهان پشت کلماتی که به عمد «تعدیل شده و مبهم»‌‌‌اند. روی چیزی ناپیدا اسم گذاشتن دشوار است. این طور ادعا می‌شود که تاثیرات مخرب تحریم‌‌‌ها بر مردم کمتر از تاثیرات حمله‌‌ نظامی است. یک قدرت اقتصادی نیز، همچون همتای نظامی‌‌‌اش، چنین القا کرده که هیچ‌‌‌کس خشمگین نمی‌شود و اعتراضی نمی‌‌‌کند. از این رو دنیا هم به نظاره می‌‌‌نشیند و اعتراضی نمی‌‌‌کند و چشمش را به روی تلفات انسانی می‌‌‌بندد.

حتی سازوکار اجرای آن هم ناپیداست. خوان زراتی، قائم‌‌‌مقام مشاور امنیت ملی در دولت بوش، با افتخار اذعان کرد که این جنگ به دستِ مقامات خزانه‌‌‌داری، «شورشیان اداری و چریک‌‌‌های کت‌‌‌وشلوارپوش تداوم یافته است.» این جنگ را آن دسته از مشاوران سیاست‌‌‌های اقتصادی راه انداخته‌‌‌اند که هم می‌‌‌دانند چرخ اقتصاد جهانی چطور می‌‌‌چرخد و هم بلدند چطور شاهرگ حیاتی کشوری را قطع کنند. درست است که ارتش آمریکا پشتوانه‌‌ تحریم‌‌‌هاست، اما افراد غیرارتشی‌‌‌ای هیزم به آتش جنگ می‌‌‌اندازند که از ادبیات اقتصاد و قانون برای استناد به مشروعیت و بی‌‌‌طرفی بهره می‌‌‌برند. با از بین بردن وجه تمایز سیاست دوران جنگ و صلح می‌توانند بی‌‌‌تقلا و بدون اینکه هزینه‌‌ گزافی به رای دهندگانشان تحمیل کنند، «دشمن» را نابود کنند.

ولی آیا ایران به گستردگی اسلحه‌‌‌ای که آن را نشانه گرفته توجه دارد یا پاسخی درخور می‌دهد؟ سراغ هانیه سجادی، استاد سیاست سلامت در دانشگاه تهران رفتم تا در اسفند ۱۳۹۹ همین سوال را از او بپرسم. سجادی از معدود استادان دانشگاهی است که بر مساله‌‌ تحریم و سلامت ایرانیان تمرکز کرده است. با مانتوی سورمه‌‌‌ای و مقنعه‌‌ مشکی شق‌‌‌ ورق جلو رویم می‌‌‌نشیند. مثل سخنرانی صحبت می‌کند که می‌‌‌خواهد ضرورت مساله را نشان دهد- مکررا صدایش تیز می‌شود. باور دارد که فرصتی نمانده. در سال ۱۳۹۷، سجادی و همکارانش در مجله‌‌ پزشکی لانست مطلبی منتشر کردند و اعلام کردند که۶ میلیون نفر ایرانی به دلیل تحریم‌‌‌ها از خدمات ضروری پزشکی محروم مانده‌‌‌اند.

سجادی به من می‌‌‌گوید، مساله فقط این نیست که این تحریم‌‌‌ها چهار دهه تداوم یافته‌‌‌اند، بلکه مساله این است که با مشکلات دیگری ادغام می‌‌‌شوند. از نظر سجادی سیستم سلامت ایران پس از انقلاب نمونه‌‌‌ای است بارز که مساله‌‌ مذکور را نشان می‌دهد. ایران زمانی در اصلاح بهداشت عمومی بسیار موفق بود؛ ولی در سال‌های اخیر با مرگ و میر مادران در استان‌‌‌های محروم مواجه است که نتیجه‌‌ گسترش بیماری‌‌‌های غیر‌‌‌مسری و کمبود روزافزون دسترسی به مراقبت‌‌‌های پزشکی است. تورم یعنی دسترسی کمتر به خدمات بهداشت.

باز از او می‌‌‌پرسم آیا ایران برای مقابله اقدامات کافی انجام داده است؟

می‌‌‌گوید وقتی شهروندان با آلات نظامی مورد حمله قرار می‌‌‌گیرند، واکنششان یکی است و برای ادامه‌‌ حیات دور هم جمع می‌‌‌شوند و گروهی عمل می‌کنند. ولی تحریم‌‌‌ها واکنش مانندی در افراد برنمی‌‌‌انگیزند چون منشأ آن به کلی پنهان از دیده‌‌‌هاست. استتار آن به واسطه‌‌‌‍‌‌ مرور زمان است و همچنین «ادبیات مبهمی» که به قول سجادی «ادعا دارد نگران زندگی انسان‌‌‌هاست. درست مثل موریانه‌‌‌هایی که به ساختمان زده باشند؛ ولی کسی آنها را ندیده باشد، بی‌‌‌صدا و هدفمند انسجام جامعه را ذره‌‌‌ذره می‌‌‌بلعند.»