p30 copy

در طول قرن بیستم و در دوره پس از جنگ جهانی دوم، درگیری‌های داخلی مسوول بیش از 16میلیون تلفات در سراسر جهان بوده است که به خوبی از تلفات جانی انسانی مرتبط با درگیری‌های بین‌المللی پیشی گرفته است. کشورهایی که گرفتار درگیری‌های داخلی هستند، تلفات قابل توجهی را بر اثر خشونت، از دست دادن قابل توجه منابع تولیدی و کاهش قابل توجه استانداردهای زندگی خود تجربه کرده‌اند. درحالی‌که تعداد کشورهایی که درگیری‌ها را تجربه می‌کنند نسبت به اوج خود در اوایل دهه1990 کاهش یافته است، از سال2010 تاکنون 35کشور تحت تاثیر درگیری‌های داخلی قرار گرفته‌اند و بیش از یک‌چهارم همه کشورها حداقل به مدت یک‌دهه در طول دوره زمانی 1960-2017، حداقل یک درگیری مسلحانه داخلی را تجربه کرده‌اند.

این تحقیق به بررسی منشأ تنوع غالب در ظهور، شیوع، عود و شدت درگیری‌های درون اجتماعی در کشورها، مناطق و گروه‌های قومی می‌پردازد. این یکی از عمیق‌ترین ریشه های آنها را برجسته می‌کند که در آغاز پراکندگی انسان‌های مدرن از نظر آناتومیک در سراسر جهان و تاثیر متفاوت آن بر سطح تنوع جمعیت در مناطق مختلف شکل گرفته است. این مطالعه این فرضیه را پیش می‌برد و به‌طور تجربی ثابت می‌کند که تنوع بین فردی در هر گروه قومی، به جای تقسیم‌بندی یا قطبی‌سازی در بین گروه‌های قومی، برای درک درگیری‌های داخلی بسیار مهم است.

این مطالعه با بهره‌برداری از یک منبع برون‌زا از تنوع در تنوع جمعیتی در بین ملت‌ها و گروه‌های قومی، همان‌طور که عمدتا در جریان مهاجرت انسان‌های انسان‌محور از آفریقا در ده‌ها هزار سال پیش مشخص شد، نشان می‌دهد که تنوع جمعیتی بین‌فردی و تاثیر آن بر درجه تنوع در داخل گروه‌های قومی به‌طور قابل توجهی به درگیری‌ها در طول تاریخ بشر کمک کرده است. این مطالعه همچنین نشان می‌دهد که سهم تنوع جمعیتی بین‌فردی در عدم انسجام جامعه، همان‌طور که تا حدی با رواج بی‌اعتمادی، تفاوت در اولویت‌ها برای کالاهای عمومی و سیاست‌های توزیع مجدد و درجه تقسیم‌بندی و دوقطبی شدن در بین قومی، زبانی منعکس می‌شود و گروه‌های مذهبی، بی‌ثباتی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را دامن زده و آسیب‌پذیری جامعه را در برابر درگیری‌های داخلی تشدید کرده است.

تنوع جمعیتی در سطوح ملی یا پایین‌تر ممکن است از طریق مکانیسم‌های متعددی به درگیری‌های بین گروهی و همچنین درون‌گروهی کمک کند. اولا، تنوع جمعیت ممکن است تاثیر نامطلوبی بر رواج اعتماد متقابل داشته باشد. بنابراین تنوع بیش از حد می‌تواند سطح سرمایه اجتماعی را به زیر استان‌هایی کاهش دهد که می‌توانست از بروز نارضایتی‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جلوگیری کند و در نتیجه از خشونت جلوگیری کند.

خصومت‌های دوم، تا آنجا که تنوع جمعیتی واگرایی بین فردی در ترجیحات کالاهای عمومی و سیاست‌های بازتوزیع را نشان می‌دهد، جوامع بسیار متنوع ممکن است برای آشتی دادن چنین تفاوت‌هایی از طریق اقدام جمعی مشکل داشته باشند و درنتیجه حساسیت آنها به درگیری را تشدید کند. سوم تا آنجا که تنوع جمعیت منعکس‌کننده ناهمگونی بین فردی در صفاتی است که به‌طور متفاوت پاداش می‌گیرند، به‌طور بالقوه می‌تواند رنجش‌هایی را ایجاد کند که ریشه در نابرابری دارد و در نتیجه آسیب‌پذیری در برابر جنگ‌طلبی داخلی را تشدید می‌کند. علاوه بر این، تنوع ماقبل تاریخ در سطح تنوع جمعیتی در مناطق مختلف و نقش بالقوه آن در تسهیل شکل‌گیری گروه‌های قومی ممکن است به ظهور درگیری‌های اجتماعی کمک کرده باشد.

به‌ویژه، پس از مهاجرت انسان‌ها به خارج از آفریقا، برخورداری اولیه تنوع جمعیتی در هر منطقه ممکن است بر روند تشکیل گروه تاثیر بگذارد که بازتاب دادوستد مرتبط با مقیاس جمعیت است. درحالی‌که یک گروه بزرگ‌تر ممکن است از صرفه‌جویی در مقیاس سود ببرند، بهره‌وری آن تمایل دارد تا تحت تاثیر نامطلوب ناهمگونی آن قرار گیرد. بنابراین با توجه به تاثیر نامطلوب تنوع بر انسجام اجتماعی، برخورداری اولیه بیشتر از تنوع جمعیتی ممکن است به‌طور قابل قبولی منجر به ظهور تعداد بیشتری از گروه‌ها شود مخصوصا به‌دلیل نیروهای «رانش فرهنگی» و «انتقال مغرضانه» از نشانه‌های فرهنگی (مانند سنت‌ها، هنجارها و گویش‌ها)، برای شکل‌گیری هویت‌های قومی متمایز. چندپارگی در حال ظهور می‌توانست به رقابت و اختلاف بین گروهی بیش از حد دامن بزند و زمینه‌های مناسبی را برای استفاده از استراتژی تفرقه بینداز و حکومت کن توسط نخبگان سیاسی ایجاد کند و در نتیجه به درگیری کمک کند.

کاوش سهم تنوع جمعیتی بین‌فردی در تعارضات درون ملت‌ها و گروه‌های قومی بر معیار جدیدی تکیه می‌کند که ابعاد مختلف تنوع جمعیتی را دربرمی‌گیرد؛ این ابعاد عبارتند از: نمایندگی متناسب گروه‌های قومی، تنوع بین‌فردی بین گروه‌ها و تنوع بین‌فردی در درون گروه‌ها. درحالی‌که برخی از جنبه‌های تنوع جمعیتی در سطح ملی را می‌توان با شاخص‌های تقسیم‌بندی و قطبی‌سازی قومی‌زبانی در نظر گرفت، این معیارها عمدتا منعکس‌کننده نمایندگی متناسب گروه‌های قومی در جمعیت هستند، بدون توجه به اهمیت درجه تنوع بین فردی در هر گروه قومی برای سطح کلی تنوع در سطح ملی. بنابراین، این معیارهای ناقص تنوع جمعیتی ممکن است تاثیر واقعی تنوع جمعیتی را بر درگیری‌های مدنی درون ملت‌ها مخدوش کند و اجازه کاوش در نقش تنوع در یک گروه قومی را در منازعات درون گروهی یا بین گروهی نمی‌دهد.

این تجزیه و تحلیل با بهره‌گیری از تفاوت‌های بین کشورها و سرزمین‌های قومی نشان می‌دهد که تنوع جمعیتی بین‌فردی در درون و بین گروه‌های قومی به‌طور اساسی به ظهور، شیوع، عود و شدت درگیری‌های درون‌اجتماعی تاریخی و معاصر در کشورها و مناطق کمک کرده است. علاوه بر این، تجزیه و تحلیل در سطح کشور مستند می‌کند که سهم تنوع جمعیتی در درگیری‌های درون‌دولتی تا حدودی از طریق تعداد گروه‌های قومی در جمعیت، شیوع بی‌اعتمادی و درجه پراکندگی در ترجیحات سیاسی عمل کرده است. تحلیل دوگانه در سطح ملی و در سطح قومی- میهنی دارای چندین فضیلت است. اولا، کاوش تاثیر تنوع جمعیتی بر ظهور درگیری‌ها در جوامع در مقیاس‌های مختلف را امکان‌پذیر می‌سازد و نشان می‌دهد که تنوع جمعیتی انسجام اجتماعی را کاهش می‌دهد و احتمال درگیری‌های اجتماعی را در بین جمعیت‌های ملی و همچنین جمعیت‌های محلی افزایش می‌دهد.

دوم، ازآنجاکه مرزهای میهن‌های قومی عمدتا قبل از تشکیل دولت‌های ملی مدرن است، تحلیل در سطح قومیت - میهن نگرانی‌های بالقوه درباره تاثیر تنوع جمعیتی و درگیری‌های داخلی بر مرزهای ملی معاصر را کاهش می‌دهد. سوم، تمرکز بر گروه‌های قومی و همچنین جمعیت‌های ملی به تجزیه و تحلیل اجازه می‌دهد تا تاثیر تنوع جمعیتی در یک گروه قومی را از تاثیر تنوع قومی در بین گروه‌ها، در ظهور درگیری‌های بین گروهی و همچنین درون گروهی جدا کند. چهارم، ازآنجاکه جمعیت‌های درون وطن‌های قومی عمدتا بومی مکان‌هایشان بوده‌اند، تحلیل در سطح قومیت نگرانی‌های بالقوه درباره تاثیر درگیری‌ها بر مهاجرت‌ها در سراسر کشورها و بر توزیع جهانی تنوع جمعیت ملی را کاهش می‌دهد. این تحقیق از چندین استراتژی تجربی برای کاهش نگرانی‌ها درباره نقش بالقوه علیت معکوس، ویژگی‌های فرهنگی، جغرافیایی و انسانی حذف‌شده و همچنین مرتب‌سازی در ارتباط مشاهده‌شده بین تنوع جمعیت و تعارضات درون‌اجتماعی استفاده می‌کند.

در طول تاریخ بشر، درگیری‌ها به‌طور قابل قبولی سطوح مشاهده‌شده تنوع در گروه‌های قومی را تغییر داده‌اند و ارتباط بین تنوع جمعیتی مشاهده‌شده در یک گروه قومی و درگیری درون گروهی ممکن است تا حدی منعکس‌کننده علیت معکوس از درگیری به تنوع باشد. علاوه بر این، ارتباط بین تنوع جمعیت و درگیری‌های داخلی در سطح قومیت ممکن است توسط ویژگی‌های فرهنگی، جغرافیایی و انسانی حذف‌شده کنترل شود. برای کاهش این نگرانی‌ها، تجزیه و تحلیل تجربی از ارتباط منفی بین تنوع جمعیتی مشاهده‌شده یک گروه قومی بومی معاصر و فاصله مهاجرت آن از شرق آفریقا، با توجه به اثر موسس سریالی هارپندینگ و راجرز (2000) برای پیش‌بینی تنوع جمعیت برای یک نمونه‌ جهانی از بیش از 900گروه قومی استفاده می‌کند.

باوجوداین، چندین سناریو می‌تواند اعتبار این روش را تضعیف کند. اول، مهاجرت انتخابی به خارج از آفریقا، یا انتخاب طبیعی در امتداد مسیرهای مهاجرت می‌تواند بر ویژگی‌های انسانی و درگیری مستقل از تاثیر فاصله مهاجرت از آفریقا بر درجه تنوع در صفات انسانی تاثیر بگذارد. این در حالی است که فاصله مهاجرت از آفریقا ارتباط منفی قابل توجهی با درجه تنوع در صفات انسانی دارد که به نظر می‌رسد با میانگین سطح صفات در یک جمعیت، مانند قد، وزن و بازتاب پوست، مشروط به فاصله از خط استوا پدیدار می‌شود. ثانیا فاصله مهاجرت از آفریقا می‌تواند با فاصله‌ها از مکان‌های تاریخی کانونی (مثلا مرزهای فناوری) مرتبط باشد. بنابراین می‌تواند تاثیر این فاصله‌های دیگر را بر روند توسعه و ظهور درگیری‌ها به جای تاثیر فاصله‌های مهاجرتی از طریق تنوع جمعیتی fv  این درگیری‌ها نشان دهد.

باوجوداین، مشروط به فاصله مهاجرت از شرق آفریقا، فاصله از مرزهای تکنولوژیکی تاریخی در سال‌های 1، 1000 و 1500 میلادی به لحاظ کیفی تاثیر تنوع پیش‌بینی‌شده بر درگیری‌های داخلی را تغییر نمی‌دهد و تکیه بر فرضیه خارج از آفریقا و اثر بنیان‌گذار سریالی برای شناسایی تاثیر تنوع جمعیتی بر تعارضات درون اجتماعی را بیشتر توجیه می‌کند.

علاوه بر این، اگر مسیرهای مهاجرت واقعی از آفریقا با ویژگی‌های جغرافیایی که مستقیما منجر به درگیری می‌شوند (مانند کیفیت خاک، ناهمواری، شرایط آب و هوایی، و تمایل به تجارت) در ارتباط باشد، تهدیدی برای شناسایی پدیدار می‌شود. با این حال، این امر مستلزم این بود که این ویژگی‌های جغرافیایی برای درگیری‌ها در امتداد ریشه اصلی مسیر مهاجرت به خارج از آفریقا و همچنین در امتداد هر یک از انشعابات اصلی که از این مسیر اصلی بیرون می‌آیند، همسو ‌شوند. به‌طور خاص، در چندین انشعاب مهم این فرآیند مهاجرت (به‌عنوان مثال، هلال حاصلخیز و مهاجرت همراه با آن به سمت شرق به آسیا و مهاجرت به سمت غرب به اروپا) ویژگی‌های جغرافیایی که منجر به درگیری‌ها می‌شوند، باید به‌طور متقارن در طول این مسیرهای مهاجرتی ثانویه متفاوت کاهش یابد. باوجوداین، تجزیه و تحلیل نشان می‌دهد که نتایج زمانی که طیف وسیعی از ویژگی‌های جغرافیایی بالقوه مخدوش‌کننده میهن‌های قومی، وابستگی فضایی و... در هر منطقه، از لحاظ کیفی بی‌تاثیر است و ارتباط بین تنوع جمعیتی بین‌فردی و درگیری‌های داخلی در بین جوامع در همان منطقه مشخص می‌شود.

ارتباط مشاهده‌شده بین تنوع جمعیتی و تضادهای داخلی در سطح قومی-میهنی ممکن است بیشتر منعکس‌کننده دسته‌بندی جمعیت‌های کمتر متنوع در مناطق جغرافیایی باشد که کمتر منجر به درگیری‌ها می‌شوند. درحالی‌که مرتب‌سازی بر وجود یک ارتباط مثبت بین تنوع جمعیت و درگیری‌ها تاثیر نمی‌گذارد، تفسیر پیشنهادی از این ارتباط را تضعیف می‌کند. با این حال، چنین مرتب‌سازی مستلزم آن است که توزیع فضایی خطر درگیری پیشین باید با فاصله مهاجرت از آفریقا همبستگی منفی داشته باشد و مساعد بودن ویژگی‌های جغرافیایی برای درگیری‌ها باید با مسیر مهاجرتی اولیه به خارج از آفریقا همسو شود. مانند هر یک از انشعابات اصلی بعدی و مسیرهای مهاجرت ثانویه مرتبط با آنها این نگرانی‌ها با در نظر گرفتن ناهمگونی در طیف گسترده‌ای از ویژگی‌های جغرافیایی در سرتاسر سرزمین‌های قومی، خود همبستگی فضایی و اثرات ثابت منطقه‌ای کاهش می‌یابد.

ادامه دارد