تا اینجا دیدم که چگونه تصمیماتی که دادگاه‌ها اتخاذ می‌کنند، می‌توانند بر انگیزه‌های افراد در آینده تاثیر گذارند. اکنون می‌خواهیم در رابطه با این موضوع صحبت کنیم که ما دوست داریم افراد چه انگیزه‌هایی داشته باشند. گاهی اوقات پاسخ این سوال روشن است. مثلا خوب است مردم انگیزه داشته باشند که کسی را گروگان نگیرند و نگرانی قابل درک قاضی در پرونده وال اقیانوس اطلس که در فصل گذشته بررسی کردیم این بود که یک صنعت بزرگ از میان نرود (اگرچه کسانی که به وال‌ها علاقه‌مندند، ممکن است که حتی با در نظر گرفتن این نکته با پذیرش این مساله مشکل داشته باشند). اما بسیاری از پرونده‌ها نیازمند تحلیل‌هایی عمیق‌تر از این هستند.

قواعد حقوقی مربوط به حمله یک سگ با حمله یک شیر، تفاوت دارد. اگر سگی کسی را گاز بگیرد، صاحب آن فقط در صورتی محکوم به پرداخت خسارت به طرف مقابل می‌شود که معلوم شود آن سگ عادت به گاز گرفتن داشته است. اما اگر شیری کسی را گاز بگیرد، مالک آن در همه موارد قطع نظر از آنکه آن شیر چه سابقه‌ای داشته است، محکوم به پرداخت خسارت خواهد شد (برخی از ایالت‌ها برای سگ‌ها قوانین سفت و سخت‌تری دارند؛ اما قواعدی که در اینجا به آن اشاره شد، برای مدت‌ها در تمام ایالت‌ها وجود داشته‌اند و هنوز هم می‌توان از آنها برای طرح مساله استفاده کرد). فرض کنید که همسایه شما شکایتی را علیه شما مطرح کرده مبنی بر اینکه سگ شما او را گاز گرفته و قاضی دادگاه مرحله بدوی، موضوع را برای تصمیم‌گیری نزد هیات منصفه مطرح کرده است.

هیات منصفه بر اساس توصیف قاضی رای می‌دهد که قطع نظر از اینکه سگ شما سابقه بدی داشته است یا خیر، شما باید به طرف مقابل خسارت بپردازید؛ چراکه آن سگ متعلق به شما بوده است. هیات منصفه حکمی می‌دهد که بر اساس آن شما باید ۱۰هزار دلار به‌عنوان خسارت برای جبران هزینه‌های پزشکی خواهان به وی بپردازید. شما به دادگاه تجدید نظر شکایت می‌کنید و مدعی می‌شوید که تصمیم هیات منصفه اشتباه بوده است. اما متاسفانه در اینجا یک مشکل وجود دارد. شما در زمانی که این اشتباه رخ داده بود به آن اشاره نکردید. به عبارت دیگر، شما در هنگام دفاع توجه و دقت کافی نداشتید؛ چراکه فکر می‌کردید موضوع روشن‌تر از آن است که امکان داشته باشد قاضی دادگاه بدوی در این رابطه مرتکب اشتباه شود. ازآنجاکه شما برای نخستین بار در دادگاه تجدید نظر است که این موضوع را مطرح می‌کنید، طرف مقابل شما این ایراد را مطرح می‌کند که زمان لازم برای طرح چنین دفاعی سپری شده است. از نظر شما در چنین وضعیتی چه باید کرد؟

در اینجا شما می‌توانید بر اساس مفهوم انصاف، استدلالی قوی را مطرح کنید. بر اساس رای صادره شما موظف به پرداخت پولی به خواهان شده‌اید که وفق قانون، نباید پرداخت آن بر عهده شما قرار گیرد. اگر موضوع، درست نزد هیات منصفه مطرح شده بود، امکان نداشت که هیات منصفه چنین رایی صادر کند. اما در طرف مقابل یک استدلال قوی راجع به انگیزه‌ها وجود دارد: یک نکته مربوط به نگاه رو به آینده. اگر به شما اجازه داده شود که به‌رغم اینکه در موعد مقرر به تصمیم هیات منصفه اعتراض نکرده‌اید، اکنون به آن معترض شوید، آن‌گاه در آینده انگیزه چندانی وجود نخواهد داشت که اعتراضات، به موقع و در زمان درست مطرح شوند. ممکن است این‌طور به نظر برسد که مطرح کردن زودتر دفاعیات، به خودی خود به نفع همگان است و لذا رفتار دادگاه‌ها در این زمینه نقشی در شکل‌گیری انگیزه‌ها ندارد. اما واقعیت این است که در عمل ممکن است همیشه مطرح کردن زودتر و به موقع دفاع، به نفع طرفین نباشد. ممکن است برخی وکلا در این رابطه استراتژِی خاصی داشته باشند.

اگر در تصمیم هیات منصفه ایرادی وجود داشته باشد، شاید بهترین کار این باشد که اجازه دهیم تصمیم با همان ایراد جلو برود. اگر در پرونده برنده شدیم که چه بهتر و اگر در پرونده بازنده شدیم، در این صورت دلیل خوبی برای تجدید نظر و رسیدگی دوباره به پرونده خواهیم داشت و در مواردی که جریان پرونده به نفع ما پیش نمی‌رود، چنین استراتژی می‌تواند بسیار اغواکننده باشد. اگر ایراد کار هیات منصفه را در همان زمان اتخاذ تصمیم بیان کنیم، باعث می‌شود که هیات منصفه ایراد را رفع کند و امیدی که برای تجدید نظرخواهی داریم از دست برود. البته در مثال مورد بحث ما هنگامی که دادگاه بدوی درخواست اشتباهی را از هیات منصفه مطرح کرد، شما با این استراتژی از اعتراض به آن خودداری نکردید، بلکه فقط بی‌دقتی کرده بودید. اما همین عبارت هم نکته‌ای را در رابطه با انگیزه‌ها پیش می‌کشد. اگر به شما اجازه داده نشود که در این پرونده ادعای خود را مجددا مطرح کنید، ممکن است این کار درخصوص این پرونده ظالمانه به نظر برسد؛ اما باعث می‌شود که وکلا در پرونده‌های بعدی دقت بیشتری داشته باشند.

با توجه به دلایلی که به آنها اشاره شد، در پرونده مربوط به گاز گرفتن سگ، شما به احتمال قریب به یقین بازنده خواهید بود. در دادگاه‌های فدرال قاعده‌ای وجود دارد که چنین حکمی را مقرر می‌دارد: شما یا باید در هنگام اتخاذ تصمیم هیات منصفه به آن اعتراض کنید یا اینکه اصلا اعتراض نکنید. دادگاه‌های ایالتی نیز قواعد مشابهی دارند که منشأ آنها یا آرای قضایی است یا قوانین مصوب پارلمان. تا اینجای کار، این پرونده شبیه به پرونده‌هایی که در فصل یک ۱ مورد بررسی قرار دادیم، به نظر می‌رسد. این هم نمونه دیگری از رایی است که با دیدگاه رو به گذشته ظالمانه به نظر می‌رسد؛ اما در منظر رو به آینده آثار خوبی دارد. اما این‌بار، باید کمی جلوتر رویم و به این موضوع فکر کنیم که چرا آثار رو به آینده تا این حد جذابند؟ چه چیزی باعث می‌شود که مطرح شدن به موقع اعتراضات تا این حد مهم باشند؟ این‌قدر مهم که ما نتایج ظالمانه‌ای در پرونده‌هایی نظیر پرونده شما را تحمل کنیم تا انگیزه‌های دیگران به درستی شکل گیرند؟ پاسخ به این پرسش در هزینه اصلاح یک اشتباه نهفته است. اگر شما در نحوه طرح مساله نزد هیات منصفه متوجه اشتباهی شوید و این مطلب را فورا بیان کنید، آن‌گاه موضوع می‌تواند فورا و با سهولت بسیار اصلاح شود؛ اما اگر عامدانه یا از روی بی‌توجهی دست نگه دارید، آن‌گاه پرداختن به این مشکل و حل آن بسیار پر هزینه‌تر خواهد بود. دادگاه نمی‌تواند هیات منصفه قبلی را بازگرداند.

باید یک هیات منصفه جدید تشکیل شود و موضوع مجددا مورد رسیدگی قرار گیرد. این امر هم برای طرفین پرونده و هم برای دولت هزینه‌بر است. این هزینه‌ها اتلاف منابع هستند و منظور ما از اتلاف منابع این است که نیازی به تحمل  این هزینه‌ها نیست یا به عبارت دیگر، این هزینه‌ها ناکارآمد هستند. اگر افراد در زمانی که اشتباهات رخ می‌دهند به آنها اشاره کنند، می‌توان جلوی این هزینه‌ها را گرفت. به این دلیل است که دادگاه‌های تجدید نظر، در رابطه با پذیرش استدلالاتی که به موقع در دادگاه بدوی مطرح نشده‌اند، بسیار سختگیر هستند. خواه این اشتباهات مربوط به درخواست تصمیم از هیات منصفه باشد، خواه مربوط به دفاع آخر طرفین باشد و خواه راجع به پذیرش ادله نادرست دادگاه باشد.