بررسی موضوع پر مناقشه تعیین قیمت ارز
سیاستهای ارزی در مثلث دولت، بنگاه و مصرفکننده
علی فرحبخش نرخ ارز نه فقط به لحاظ سیاستگذاری کلان اقتصادی از اهمیت شایانی برخوردار است؛ بلکه گاه بسیاری از فعالان اقتصادی و حتی مردم عادی شروع فعالیتهای روزانه خود را موکول به تعیین این قیمت کلیدی میکنند. این نرخ کلیدی بهدلیل آنکه به منافع گروههای مختلف از جمله مردم عادی، دولت، صادرکنندگان، واردکنندگان و تولیدکنندگان داخلی گره خورده است، همواره با حساسیت زیادی دنبال شده و همین حساسیت بالا به دامنه وسیعی از تحلیلهای احساسی گره خورده به منافع صنفی منجر شده که آنها را خالی از حداقل مبانی تئوریک ساخته است.
علی فرحبخش نرخ ارز نه فقط به لحاظ سیاستگذاری کلان اقتصادی از اهمیت شایانی برخوردار است؛ بلکه گاه بسیاری از فعالان اقتصادی و حتی مردم عادی شروع فعالیتهای روزانه خود را موکول به تعیین این قیمت کلیدی میکنند.
این نرخ کلیدی بهدلیل آنکه به منافع گروههای مختلف از جمله مردم عادی، دولت، صادرکنندگان، واردکنندگان و تولیدکنندگان داخلی گره خورده است، همواره با حساسیت زیادی دنبال شده و همین حساسیت بالا به دامنه وسیعی از تحلیلهای احساسی گره خورده به منافع صنفی منجر شده که آنها را خالی از حداقل مبانی تئوریک ساخته است. در این میزگرد که با حضور دکتر سید احمد رضا جلالی نائینی، عضو هیات علمی موسسه عالی پژوهش در مدیریت و برنامهریزی و مدیر گروه پولی و ارزی پژوهشکده پولی و بانکی و دکتر حمید شهرستانی، استاد دانشگاه اوهایو و استاد مدعو دوره دکترای دانشگاه علوم و تحقیقات برگزار شده، زوایای مختلف موضوع به لحاظ سیاستگذاری کلان اقتصادی مورد بحث قرار گرفته و تلاش شده در پایان توصیههایی به مدیریت ارزی کشور و فعالان بخش خصوصی حاضر در این بازار ارائه میشود.
سیاستگذار باید چه هدفی را در بازار ارز دنبال کند. هدف بهتر است ثبات بخشی باشد، هدف بهتر است کاهش تورم باشد یا بهتر است، تعادل تراز پرداختها هدف باشد. همچنین هدفگذاری در این بازار باید کوتاهمدت باشد یا بلندمدت؟
شهرستانی: من فکر میکنم خیلی بحث ابتدایی و بدیهی وجود دارد که سیاستگذاریهای ما باید با هدفگذاریهای خاص باشد. به هر حال اگر ما اهداف داخلی و خارجی در اقتصاد داریم باید در سیاستهای مالی، پولی و ارزی تخصصی عمل کنیم. من فکر میکنم سیاستهای ارزی باید برای اهداف خارجی باشد و نه داخلی؛ یعنی سیاست ارزی نباید به دنبال اشتغال و کاهش تورم و امثالهم برود. اینها بر عهده سیاستهای پولی و مالی است. هدف خارجی هم تراز و بالانس بودن تراز خارجی کشور است. در مورد کوتاه یا بلندمدت بودن، من معتقدم که نرخ ارز عمدتا برای تنظیم شرایط کوتاهمدت بهکار گرفته میشود.
جلالی نائینی: برای جواب به این سوال که نرخ ارز را چگونه هدف کنیم، مهم است که بدانیم نرخ ارز یک متغیر درونزا است یا یک متغیر سیاستی؟ اگر متغیر سیاستی باشد همانطور که آقای دکتر شهرستانی فرمودند ما نظریه انتصاب سیاستها را داریم که میگوید کدام ابزار را برای چه منظوری استفاده کنیم، نظر آقای دکتر شهرستانی این است که ما این را برای تراز پرداختهای بینالمللی استفاده کنیم.
زمانی که نرخ ارز را وارد نظریه انتصاب سیاستها بکنیم، نرخ ارز هم میتواند به عنوان یک لنگر اسمی برای سیاستهای پولی باشد و هم میتواند، بر چرخههای تجاری اثر گذارد. مثلا در اقتصاد ایران هنگامی که ما یک تکانه قیمت نفت داریم، تبعات این تکانه از طریق بودجه وارد اقتصاد میشود و رونق کوتاهمدتی را ایجاد میکند، اما کاهش نرخ ارز واقعی باعث میشود تا دامنه این رونق محدود باشد. اینجا است که طی چند سال گذشته مطرح بوده که ما باید نرخ ارز را ثابت نگه داریم یا آزادش کنیم. لنگرهای کلاسیک یکی لنگر ارزی، یکی لنگر پولی و یکی لنگر نرخ تورم است. در بحث سیاستهای پولی و استفاده از نرخ ارز به عنوان لنگر اسمی سیاست پولی، برخی اقتصاددانان معتقدند که چون نرخ ارز یک نرخ ملموسی است و مردم به راحتی رصد میکنند، هنگامی که بانک مرکزی این متغیر را کنترل میکند به آحاد اقتصادی علامت میدهد که سیاست بانک کنترل این نرخ است و تثبیت آن در حولوحوش مقدار هدف شده برای سیاستگذار اعتبار میآورد. در لنگر ارزی کاری که بانکهای مرکزی میکنند آن است که نرخ ارز را به پول کشوری که نرخ تورم پایینی دارد، مثل دلار یا یورو، قفل میکنند.
شماری از کشورها، بهویژه کشورهای در حال پیشرفت، نرخ ارز را از طریق قفل آن به اسعار معتبر هدف میگرفتند تا تثبیت تورم و تثبیت اقتصاد کلان انجام دهند. در کشورهای آمریکای لاتین که بحرانهای تورم شدید داشتند، دیدند که لنگر نرخ ارز خیلی سریعتر نرخ تورم را نسبت به لنگر پولی کاهش میدهد. این ادبیات مربوط به قبل از هدفگذاری نرخ تورم است. خیلی از کشورها این را اعمال کردند و موثر هم بوده است، اما غالبا یک مشکل بزرگ در اجرای این سیاست وجود داشته هنگامی که تثبیت نرخ ارز همراه با سیاستهای مالی و پولی منضبط نباشد، بعد از مدتی یا شکاف تقاضا یا نرخ تورم بالاتر کالاهای داخلی در مقایسه با نرخ تورم کشورهای رقیب، باعث میشود، تا نرخ قابلتداوم نباشد و به این سبب حملات سوداگرانه اتفاق بیفتد و قفل ارزی دیگر معتبر نباشد و لنگر بشکند.
تجربه نشان داده است که معمولا مسوولان اقتصادی در این کشورها دیر میفهمند که چه زمانی لنگر را رها کنند. راهحل برتر آن است که با اجرای سیاستهای منضبط مالی و پولی نرخ تورم کنترل شود و با باز کردن موانع رقابت در بازار داخلی و کاهش قدرت انحصارها هزینه تولید نیز کنترل شود که در این صورت بانک مرکزی زمینه را برای ثبات نرخ ارز و صیانت از پول ملی فراهم میآورد. راهحل دیگر آن است که یک قفل خزنده داشته باشیم؛ یعنی پول ملی را قفل کنیم به یک پول معتبر جهانی و در طول زمان آن را بر اساس تفاوت میان نرخ تورم داخل و خارج تعدیل کنیم.
اینجانب بر این عقیده هستم که نرخ واقعی ارز یک متغیر اساسی کلان است و این نرخی درونزا است، البته بانک مرکزی میتواند به عنوان یک ابزار کنترل در کوتاهمدت از نرخ اسمی ارز استفاده کند؛ اما در بلندمدت متغیرهای پایهای اقتصاد تعیین میکنند که مقدار تعادلی نرخ واقعی ارز چه باید باشد. پس هنگامی که در بحثهای عمومی مطرح میشود که نرخ ارز چقدر باید باشد این را نیز باید بدانیم که تقاضای کل، نرخ رشد تولید، نرخ بیکاری، تراز حساب جاری، نرخ سود بانکی، نرخ بهرهوری، نرخ تورم چیست. باید پیچیدگیها را در نظر داشت. به خاطر اینکه نرخ تعادلی واقعی ارز از یک سیستم اقتصادی بیرون میآید. اگر سیاستگذار بخواهد نرخ ارز را تعیین کند، باید سیاستهایی در دست اجرا داشته باشد تا متغیرهای دیگر اقتصاد کلان به گونهای با این نرخ سازگارباشد. پس هر چند نرخ اسمی ارز ابزار سیاستی برای کوتاه- میانمدت است، اما در یک افق زمانی هم نمیشود بدون توجه به ساختارهای اقتصاد نرخ آن را تعیین کرد. چنانچه این نرخ بدون توجه به واقعیات اقتصادی تنظیم شود هزینه اقتصادی قابلتوجهی دارد. در صورتی که نرخ ارز بیش از حد بالا باشد بر معیشت جامعه اثر
منفی دارد و در صورت پایین بودن به کاهش ذخایر ارزی و واگذاری بازارها به رقبای خارجی منجر میشود.
شهرستانی: بنده هم همانطور که آقای دکتر گفتند با اینکه نرخ ارز درونزا است موافقم. من اصولا نه راجع به نرخ ارز که راجع به هر قیمتی با کنترل قیمت مخالفم؛ بنابراین وقتی از سیاستهای ارزی سخن گفتم منظورم اتخاذ سیاستهایی در بازار بود که عملا باعث شود تا عرضه و تقاضا به گونهای تنظیم شوند تا نرخ ارز ما در جایی که مطلوب ماست، قرار بگیرد.
نکته دیگر اینکه اگر ما بخواهیم نرخ ارزمان را ثابت کنیم به هر ارز دیگری باید شرایط اقتصادی ما با آنها بخواند. اگر ما نرخ تورممان با آن کشوری که میخواهیم نرخ ارزمان را قفل کنیم خیلی تفاوت بکند، نگه داشتن این سیاست هزینه گزافی برای ما دارد. برای مثال کانادا در محدوده خاصی نرخ ارز خود را نسبت به دلار آمریکا مدیریت میکند.
جلالی نائینی: اینکه آیا نرخ ارز متغیری است که بانکهای مرکزی به آن حساس هستند، بله حساس هستند و باید باشند. در همه کشورها همچنین است. حالا باید دید سیاست ارزی شما چگونه طراحی شده است. دستوری است بدون توجه کافی به وضعیت اقتصادی؟ یا سیاستهای اقتصادی و شرایط اقتصادی بهصورتی سامان یافته است که نرخ ارز متناسبی از آن بیرون میآید، اما اینکه نرخ مطلوب ارز چیست، در نظریههای اقتصادی، نرخ مطلوب از یک تابع مطلوبیت یا یک تابع زیان به دست میآید. در بحثهایی که درباره نرخ ارز معمولا مطرح میشود صحبتی از تابع زیان سیاستگذار که اولویتهای سیاستی او را فهرست میکند، وجود ندارد. در الگوهای رایج سیاست پولی تابع زیان برای سیاستگذار تعریف میشود. بهطور مثال برای کشورهایی با اقتصادهایی که درجه بازبودن بالا است، همراه با انحراف تولید و تورم، انحراف نرخ حقیقی جاری ارز از مقدار مطلوب نیز از اولویتهای بانک مرکزی است. با تنظیم سیاست پولی و نرخ بهره سیاستگذار پولی سعی میکند که نرخ واقعی ارز از تعادل منحرف نشود. در این چارچوب بانکهای مرکزی سعی میکنند نرخ بهره (یا نرخ رشد عرضههای پولی) را طوری تنظیم کنند که با
متعادل کردن بازار محصول و کنترل نرخ تورم، بتوانند انحراف نرخ ارز را کنترل کنند، اما اینکه نرخ بهره (یا رشد عرضههای پولی) چه مقدار است از یک تابع واکنش بهینه بهدست میآید. اگر نرخ ارز ابزار سیاست پولی باشد، نرخ مطلوب آن کماکان از یک تابع مطلوبیت (تابع زیان) بهدست میآید. در محاورههای غیرفنی ما درباره هیچ کدام از این دو صحبت نمیکنیم. بدون یک چارچوب نظری مستحکم، تعیین نرخ تعادلی واقعی ارز کار دشواری است.
به عنوان یک فرد عامی همین الان نرخ ارز حدود ۳ هزار تومان از نظر شما چگونه است؟ سیاستگذاری دولت در این زمینه درست است؟
شهرستانی: به نظر من ارزش دلار و ارزهای عمده در مقابل ریال به نسبت ارزان است.
بر چه مبنایی میفرمایید ارزان است؟
شهرستانی: ارزش پول شما بر اساس قدرت خرید آن در داخل کشور تعیین میشود و نه بر اساس پولهای دیگر. اگر تورم شما بالا باشد، باید نرخ ارزتان هم تعدیل شده، باشد. حال اگر قدرت خرید ریال را با نرخ خرید دلار مقایسه کنیم، میبینیم که در ۱۰ سال گذشته، قدرت خرید ریال نسبت به دلار یا سایر ارزها کاهش یافته است. خب طبیعی است که چقدر ریال قدرت خرید از دست داده و این باید جبران شود، ولی این کار را نکردند و با حراج کردن این کالای استراتژیک در این قیمت نگهش داشتند.
حال چرا ارز این قیمت است؟ خب اگر کسی که پول لازم است و مالش را حراج میکند، به این معنا نیست که قیمت این کالا این است. فروش دلار در این قیمت به معنای حراج مال مردم است.
جلالی نائینی: ما سیستمی داریم که در آن ترازی (General Equilibrium) وجود دارد. در این سیستم اگر نرخ ارزی پایدار بود، استنباط این است که نرخ واقعی ارز هم همین است. در واقع، نرخ واقعی ارز قابلمشاهده نیست؛ بلکه قابلاستنباط است. نرخ ارز بازار قابلمشاهده است. تا جایی که اطلاعات من اجازه میدهد بانک مرکزی در دولت جدید تاکنون دخالت قابلتوجهی در بازار ارز نداشته است؛ یعنی شرایط باعث شده است که افراد؛ یعنی عرضهکننده و تقاضاکننده، روی نرخی حولوحوش سه هزار تومان به توافق برسند. من تخمینی بهتر از این ندارم؛ چراکه تنها چیزی که برای من قابلمشاهده است این نرخ است. در عین حال میبینم که هر چند صادرات نفتی ما به خاطر سیاستهای غیرقانونی تحریم شده است، اما صادرات غیرنفتی ما زیاد شده و عملا میتواند تقاضای بازار را پاسخ دهد؛ چراکه عملا واردات ما هم به همین میزان است. من نمیدانم دقیقا نرخ تعادلی چیست، ولی سه، چهار ماه است که میبینم نرخ حولوحوش سه هزار تومان حرکت میکنند.
مردم راضی هستند حول این نرخ معامله کنند و اگر سیاستگذاران دانسته یا ندانسته درباره این صحبت نکنند، مردم راضی هستند در این نرخ معامله کنند. یک مسوول اقتصادی ممکن است چیزهایی بگوید که چون اطلاعات زیاد اقتصادی ندارد و بازار ما عمقش کم است، باعث شود تا عرضه و تقاضا را جابهجا کند، ولی در طول زمان که حرکت کرده، روی حدود سه هزار تومان بسته شده است. به شخصه فکر نمیکنم که ما عدمتعادل سیاستهای پولی و مالی را روی نرخ ارز خالی کنیم. عدم تعادل پولی و مالی روی نرخ ارز خود به خود خالی میشود، اما اینکه سیاست ما این باشد که این کار را کنیم به نظر بنده کار مناسبی نیست. این سیاست تعدیل نرخ ارز نسبت به تفاوت داخلی و خارجی میگوید من این تفاوت را تحمل میکنم، اما اگر نرخ تورم را کنترل کنیم، این عدم تراز به نرخ ارز منتقل نمیشود، اما اگر نتوانیم نرخ تورم را کنترل کنیم، نمیتوانیم و نباید نرخ ارز را کنترل کنیم.
به مفهوم بالانس میان عرضه و تقاضا، من فکر میکنم این نرخ تعادلی است و به نظر من، دولت نباید عجله کند که این نرخ را بالا ببرد.
برخی اقتصاددانان معتقدند که دولت نباید در بازار ارز دخالت کند؛ درحالیکه با ساختار اقتصادی ما با توجه به اینکه عرضه ارز در اختیار دولت است، باید پرسید که آیا چنین امری ممکن است؟
شهرستانی: با توجه به وابستگی صنایع ما به واردات، اعتیاد اقتصادی ما به واردات و امثالهم، قطعا در پروسه تعیین سیاست ارزی، ما باید یک کف را در نظر بگیریم و بهقول آقای دکتر سیف نگذاریم از این سه هزار تومان پایینتر برود؛ چراکه هزینههای زیادی برای کشور ایجاد میکند. اینکه اصلا دولت دخالت نکند، حرف صحیحی نیست. با توجه به نقش دولت در اقتصاد، نباید بگذارد این نرخ ارزانتر شود. ما در بازارهای مختلف قیمتهای کنترلشده داریم؛ مثلا در بازار کار حداقل دستمزد داریم، اما این دخالت نباید به معنای این باشد که مثلا تفاضل نرخ تورم داخلی و خارجی را حساب کند و بگوید فردا مثلا ۴۳۰۰ تومان! اما باید بهعنوان یک نهاد حاکمیتی این لنگر را حفظ کند.
اما اینکه نرخی که الان حدود سه هزار تومان است، چرا اینقدر است؟ به این دلیل که سفتهبازان بازار ارز با حدسهایی که میزنند بازار را در این نرخ متعادل کردهاند. عده زیادی در کشور بهدلیل عدم تعادلهای داخلی ارز خریداری کردند؛ البته اینکه گفته میشود تقاضای کاذب ارز حرف نادرستی است. تقاضا، تقاضا است. تقاضای کاذب نداریم! به کسی ربط ندارد که برای چه این تقاضا را دارند. بههرحال این مقدار ارزی که در دست مردم است، بخشی از ارز بازار است. در نتیجه یک برآورد سفتهبازانه است و ثبات ندارد؛ یعنی شما باید ببینید این جریان تا کجا میتواند ادامه داشته باشد؟ اینطور نمیماند و بهزودی تمام میشود؛ پس بهرغم اینکه نرخ الان این مقدار است؛ ولی در این حد نخواهد ماند. از سوی دیگر این بازار بخش عمده عرضهکنندهاش دولت است، ولی اصلا نمیتوانم بگویم دولت بازیگر اصلی نیست، اما اگر فردا دولت تصمیم بگیرد ارز نفروشد، قیمت چه خواهد شد؟ ولی الان ما نمیتوانیم به مردم شوک وارد کنیم؛ پس هم دولت و هم مردم دارند عرضه میکنند، ولی به آرامی باید این بچه را از شیر گرفت.
اما با توجه به کاهش تحریمها بهزودی دلارهای در دست دولت افزایش مییابد. شما معتقد هستید که دلارهای نفتی را نباید دولت در بازار وارد بکند، ولی عملا اقتصاد سیاسی قضیه باعث میشود که دولت دلارها را دوباره به بازار سرازیر کند تا قیمت دلار بالا نرود؛ پس عملا امکان افزایش قیمتها محتمل نیست؟
شهرستانی: اینکه چگونه است و چگونه باید باشد دو تاست. منظور من این نیست که دولت دلار را انباشت کند، منظور بنده آن است که باید دلارهای بهدستآمده را با درایت سرمایهگذاری کنند تا مولد درآمد باشد، نه آنکه دلار را بفروشد و خرج کند. به نظر من سیاست ارزی صحیح این است که دولت کاری بکند که قیمت ارز به آرامی بالا برود. این البته استقلال بانک مرکزی را میخواهد که با توجه به چیزی که من در بانک مرکزی الان میبینم ممکن است. این دوستانی که الان در بانک مرکزی هستند درجه استقلال بالاتری دارند. از سوی دیگر دولت آقای روحانی هم با این استقلال موافق است. از سوی دیگر در بحث بودجهنویسی نیز ما نباید درآمدهای دلاری و نفتی را وارد بودجه کنیم؛ یعنی اگر هزینه ریالی نسبت به درآمد ریالی بیشتر بود، اعلام کنیم که بودجه فلان مقدار کمبود ریالی دارد. اگر این اتفاق بیفتد، دیگر مجبور نیستیم نرخ ارز را درحدی تعیین کنیم که درآمدهای دولت را تعدیل کند.
جلالی نائینی: من مقداری نگرشم به مسائل متفاوت است. اولا، اینکه گفته میشود ارز دولت! دولت طبق قانون منتخب ملت است و ارز هم متعلق به همه است. دولت هم انتخاب میشود تا به وکالت از مردم خرجش کند. در چه شرایطی عرضه ارز به عموم زیاد میشود؟ اگر دولت بخواهد سیاست مالی انبساطی عمل کند، ارزهایش را به بانک مرکزی میفروشد و ریالش را خرج میکند. بانک مرکزی هم به متقاضیان ارز، در صدر آنها، واردکنندگان کالا و خدمات ارز میفروشد. پس سوال این است که با چه نرخی دولت پول نفت را خرج میکند و با چه نرخی بانک مرکزی این دلارها را برای تامین هزینه واردات به عموم عرضه میکند. در عمل و اجرا اینها تحت تاثیر سیاست مالی و در ادامهاش سیاست پولی بوده است. یکی از عوامل تعیینکننده بلندمدت نرخ ارز همین سیاست مالی بوده است. اگر مقدار ارز نسبت به کمیتی که سیاستمدار برای بستن بودجه میخواسته کم بوده، نرخ ارز افزایش مییافته و در باقی موارد ثابت میمانده است.
بهطور خلاصه اگر سیاست مالی بخواهد انبساطی باشد، در بلندمدت نرخ ارز به عنوان یک متغیر درونزا بالا میرود؛ چه دولت بخواهد آن را ثابت نگه دارد و چه نخواهد. این به این معنی است که ما باید سیاستهای پولی و مالی را تنظیم کنیم برای ثبات نسبی نرخ ارز و نه نرخ ارز را تابعی از مقتضیات بودجه قرار دهیم.
خوشبختانه، با افزایش صادرات غیرنفتی، کمکم سهم غیردولتیها در درآمدهای ارزی در حال افزایش است. همچنین برخی از درآمدهای نفت به صندوق توسعه ملی میرود. پس در قالب یک سیستم اقتصادی و در چارچوب یک سیاست پولی و مالی، نرخ ارز را میتوان به عنوان یک متغیر اقتصاد کلان و نه یک متغیر بخش مالی (بودجه) بررسی کرد.
آقای شهرستانی به یک کف قیمت معتقدند، آقای جلالی نائینی شما هم موافقید؟
اگر درآمد دولت صد برابر شد و تصمیم نگرفت که خرجش بکند، قیمت هم پایین نمیآید. هنگامی پایین میآید که بخواهد این ارز را بریزد در جامعه. یک بحث دیگر هم این است که اگر ما اینقدر درآمد داشته باشیم، سیاست بهینه چیست؟ این است که بگذاریم با کاهش نرخ ارز رفاه مردم بالا برود یا به فکر رشد اقتصادی و بهبود رفاه درآینده باشیم؟ این سوال سختی است. بههرحال ما نباید با افزایش درآمدهای نفتی کاری کنیم که با سیاستهای مالی انبساطی افزایش نرخ ارز لازم باشد.
اینکه ما یک حداقل دستمزد داریم درست است، اما در بازار داراییها ما حداقل قیمت نداریم؛ چراکه اینها بازار حراج (آکشن مارکت) هستند. شما اگر قیمت را بیش از حد تعیین کنید باعث میشود رقابت را از دست بدهید، ذخایرتان را از دست بدهید و.... برای بلندمدت یک اقتصاد نه مناسب است که نرخ ارز خیلی بالا رود و نه خیلی پایین بیاید. بهتر است حولوحوش تعادل باقی بماند.
حولوحوش تعادل همین ۳ هزار تومان است؟
جلالی نائینی: نرخ اسمی برای تخصیص منابع خیلی مهم نیست. نرخ واقعی باید تنظیم شود.
شهرستانی: در مورد بازار داراییها که میفرمایند حداقل قیمت نداریم. در بورس آمریکا هم اگر قیمت در یک روز بیش از حدی افت کند بازار را میبندند و ورود و خروج درخواستها را کنترل میکنند.
جلالی نائینی: در ایران هم هرگاه قیمت ارز از حدی پایینتر بیاید، بانک مرکزی دیگر عرضه نمیکند؛ یعنی در پایین آمدن یک سرعتگیر وجود دارد، اما جایی که بیمبالاتی شده، رها کردن سیاست مالی و پولی است. هنگامی که تعادل در اینجا وجود دارد، معمولا ناترازی در ارز هم ایجاد نمیشود. حال راهش این است که منابع ارزی را در صندوق توسعه ملی بگذارند.
اما بحث صندوقها با توجه به کیفیت نهادی ایران عملا خیلی کارآمد نخواهد بود و نباید روی آن تاکید کرد.
جلالی نائینی: تجربه میگوید که ظن شما درست است. بر اساس این تجربهها ایجاد صندوق فکر و طراحی شده؛ اما اجرای این تفکرات و طرحها به کیفیت نهادهای اقتصادی و اداری کشور مربوط میشود.
شهرستانی: ما باید تفکرمان را تغییر دهیم. به نظر من باید تفکرمان این باشد که نفت و گاز و منابع طبیعی ثروت ملی هستند. ثروت را برای مصرف نباید خرج کنیم. به هیچ وجه.
جلالی نائینی: چه کارش باید کرد؟
شهرستانی: باید سرمایهگذاریاش کرد.
جلالی نائینی: بعدش چه کنیم؟
شهرستانی: بعدش سودش را خرج مصرف میکنیم و نه اصل ثروت را؛ یعنی درآمد را خرج میکنیم و نه ثروتمان را.
جلالی نائینی: این نکته خوبی است، اما هنگامی که دولت هزینه رفاهی میکند مردم مصرفشان زیاد میشود، اما بعضا هنگامی که میخواهد این پولها را برای سرمایهگذاری تخصیص دهد، بحث انحصارها و رانتها پیش میآید. بعضا خرج یک مقدار معینی از این پولها برای مصرف، رفاه اجتماعی را بیشتر از تخصیص منابع برای سرمایهگذاری افزایش میدهد؛ یعنی عملا چیزی که اتفاق میافتد این است که مثلا اگر یک دلار را بدهند برای مصرف، یک دلار رفاه مصرفی دارد ولی وقتی یک دلار را به یک سرمایهگذاری غلط بدهند حتی ممکن است سود (زیان) رفاهی بلندمدت آن منفی (مثبت) شود. از طرف دیگر خیلی هم پول تلنبار کردن آن طرف دنیا به اسم صندوق در وضعیت موجود بیخطر نیست. یادمان باشد که اگر سرمایهگذاریها با نظارت دقیق و کار کارشناسی نباشد این منابع هرز خواهد رفت. بحران مالی- اقتصادی ۲۰۰۸ پول خیلی از افراد چه خارجی و چه داخلی را سوزاند.
شهرستانی: خب ندهند. بدهند به سرمایهگذاری مناسب.
فرض کنیم دولت هزینه مشخصی دارد که از درآمد ریالیاش بیشتر است. اگر دولت تنها دو سیاست قرض از بانک مرکزی یا بالا بردن نرخ ارز را داشته باشد، به نظر شما کدام سیاست مناسبتر است؟
جلالی نائینی: راههای دیگری هم دارد. دولت مثلا میتواند از ذخیره ارزیاش استفاده کند. این کاری است که در سالهای ۸۰ تا ۸۹ انجام دادیم؛ یعنی دولت کسری بودجه به معنای کلاسیکش نداشت؛ بلکه هر وقت پول کم میآورد اصلاحیه میآورد و ارز نفتی بیشتری را میفروخت، ولی در کل باید دید هدف دولت چیست. آیا هدف این است که نرخ رشد را نگه دارد؟ نرخ تورم را نگه دارد؟ یا نرخ ارز را کنترل کند؟
فرض کنیم که هدفش کنترل تورم است؟
جلالی نائینی: پیشنهاد من این است که یک مقدار هزینهاش را ببرد پایین، درآمدهای غیرنفتیاش را ببرد بالا. مقداری هم از پساندازش خرج کند.
فرض کنیم این سه ممکن نیست یا این شکاف را نمیتواند پرکند؟ حال قرض از بانک مرکزی مطلوبتر است، یا بالا بردن نرخ
ارز؟
جلالی نائینی: استقراض از مردم یک جایگزین است. مثلا انتشار اوراق مشارکت، ولی من میگویم یک مقدار آن از افزایش نرخ ارز، یک مقدار استقراض از بانک مرکزی و یک مقدار از مردم. اگر بسته سیاست مالی و پولی در افق میانمدت تعادلی باشد، فقط در کوتاهمدت کمبود نقدینگی بروز کرده و با استقراض در کوتاهمدت و بازگشت به مسیر تعادلی در افق میانمدت شکاف با هزینه نازلی قابلپرشدن است، اما اگر در افق بلندمدت تراز مالی برقرار نباشد، انتشار اوراق مشارکت چندان کارساز نخواهد بود.
شهرستانی: به نظر من باید تفکیک کنید که کسری بودجه چه مقدارش عمرانی است و چه مقدارش جاری. من به کل مخالفم که با فروش ارز تامین بودجه جاری کنید. الان دولت هر خدمتی به مردم میدهد پولش را میگیرد. پس اگر باز کسری دارد، مشکل در مدیریت دارد. من در این اولویتهایی که فرمودند صد در صد اولویت را به اوراق قرضه میدهم. اوراق قرضهای که نرخ آن بتواند در بازار ثانویه تعیین شود، نه آنکه اصل و سود آن همواره توسط بانک مرکزی تضمین و حتی قبل از سررسید پرداخت شود.
ولی همین اوراق مشارکت را هم نمیتوانند بفروشند؟
شهرستانی: مشکلی نیست. ارزانتر بفروشند. هر چیزی قیمت دارد. قیمت اگر درست تنظیم شود همه میخرند.
برای افراد عادی که در بازار ارز فعالیت میکنند، چشمانداز بازار در آینده بسیار مهم است. همچنین سیاستگذاران بازار ارز نیز بسیار علاقهمند هستند که چه باید بکنند، چه پیشنهادهایی برای این دو دسته دارید؟
جلالی نائینی: برای گروه اول هم موضوع متغیرهای پایهای اقتصاد و بازار مطرح است و روند سری زمانی نرخ ارز. آیا نرخ ارز ما یک متغیر تصادفی (Random walk) است؟ اگر این باشد بهترین پیشبینی از نرخ ارز فردا، نرخ امروز آن است؛ بنابراین در این بازار پیشبینی سخت است. چون شوکهایی هم که وارد میشود، قابلپیشبینی نیست. امید قیمت فردا برابر است با قیمت امروز. با دقت زیاد نرخ ارز قابلپیشبینی نیست، اما اگر برآورد و پیشبینی نسبتا دقیقی از متغیرهای پایهای داشته باشیم، با سناریوبندی میشود پیشبینی کرد با فرض اینکه دامنه تحریمها کم میشود و عرضه ارز به مقدار کمی بیشتر میشود میتوان گفت که بازار حولوحوش همین قیمت میچرخد.
اما بحث تقاضای ارز چه میشود؟
جلالی نائینی: شرایط مناسبتر خارجی هم عرضه و هم تقاضای ارز برای واردات را زیاد میکند. ما یک تقاضای سفتهبازانه داریم و یک تقاضای تجاری. با راه افتادن اقتصاد و بستن بودجه بهطور محافظهکارانه تقاضای سفتهبازانه کم میشود؛ اما تقاضای تجاری زیاد میشود. با این اوصاف فکر میکنم که در ماههای آینده ارز همین حولوحوش خواهد
بود.
اما در مورد سیاستگذاران، آنها باید به اقتصاد کلان ثبات ببخشند. ثبات هم به معنای رفع ناترازی در بخش مالی و پولی است که به کاهش انتظارات تورمی میپردازد. در این شرایط سیاستگذاران باید متغیرهای پشت تقاضا و عرضه را که همان سیاستهای پولی و مالی است کنترل کنند. اگر این سیاستها پیش گرفته شود، نرخ ارز با نوسانات کمتری مواجه خواهد بود. به خاطر چنین استنباطی از سیاستهای اقتصادی خارجی و اثری که در اذهان مردم ایجاد شده در ۶ ماه گذشته نوسانات نرخ ارز خیلی کمتر بوده است. حال اگر این سیاستها پیگیری شود، میتوانیم به ثبات بازار امیدوار باشیم. من معتقدم که سیاستگذاران هم از همین نرخ ارز موجود ناراضی نیستند. در کل من فکر میکنم نرخ ارز موجود نه بسیار بالاتر از حد واقعی قیمت است و نه بسیار پایینتر از آن. اگر به آمارهای گمرک نظری بیندازیم، صادرات غیرنفتی دارد با واردات برابر میشود، این دلیل دیگری است که من میتوانم بگویم همین نرخ ارز نرخی نزدیک به نرخ تعادلی
است.
شهرستانی: برای مردم عادی اگر بخواهم نسخهای بپیچم اول باید ببینیم راجع به چه کسانی صحبت میکنیم. از کسانی صحبت میکنیم که خرید و فروش ارز کارشان است یا صرفا پسانداز میکنند یا میخواهند در مقابل تورم خودشان را بیمه کنند. پس باید اول دید که هدف اینها کوتاهمدت است یا بلندمدت چون یک نسخه برای همه نمیتوان پیچید، اما در مجموع با وجود اینکه معتقدم ارز امروز بسیار ارزان است به مردم عادی به هیچ وجه توصیه نمیکنم که وارد این بازار شوند و خرید و فروش کنند. این کار برای آدم عادی و فاقد اطلاعات که کارش این نیست، به هیچ وجه مناسب نیست. به هیچ وجه داستان ساده نیست؛ بنابراین من به آدم عادی میگویم برو کار دیگری بکن و خرید و فروش دلار و ارز را کنار
بگذار.
اما در مورد سیاستگذاران، به نظر من مقامات پولی مملکت باید یک کانال اطلاعرسانی منسجم و دقیق و در عین حال قابلفهم برای مردم ایجاد کنند که اولا درک خودشان را از شرایط اقتصادی برای مردم توضیح دهند تا اطلاعات مردم بهخصوص فعالان اقتصادی زیاد شود و آنها بدانند که سیاستگذار در چه حالوهوایی فکر میکند، ثانیا هرگونه سیاستی را اتخاذ میکنند باید به صورت شفاف برای مردم توجیه کنند؛ یعنی بگویند به این دلیل است که ما این سیاست را اجرا میکنیم. همچنین باید برنامههایشان را برای آینده توضیح دهند. اگر در چنین فضایی کار کنند قطعا ارتباط سیاستگذار با فعالان اقتصادی بیشتر شده و آنها بهتر میتوانند روندها را تشخیص دهند و بهتر میتوانند برنامهریزی کنند. این باعث میشود تا درجه ریسک تصمیمگیری فعالان اقتصادی کاهش یابد.
اگر بخواهم یک توصیه سیاستی ارائه دهیم این است که رشد نقدینگی در این شرایط کاهش یابد و مسوولان راه و روش خود را در این مسیر توضیح دهند.
ارسال نظر