قدرتنمایی با المپیک زمستانی
موفقیتهای بیرونی و برگزاری المپیک زمستانی، روسیه را کشوری قدرتمند تصویر میکنند
اما آنچه اهمیت دارداین است که روسیه ضعیف است
مترجم: مجید اعزازی منبع: اکونومیست در سال 2008، بلافاصله پس از برندهشدن میزبانی المپیک زمستانی 2014 توسط روسیه، ولادیمیر پوتین رئیسجمهور این کشور اعلام کرد که «سرانجام روسیه بهعنوان یک دولت مقتدر به عرصه جهانی بازگشت. کشوری که مورد توجه سایرین است و میتواند روی پای خودش بایستد.»
هفته پیش روسیه پس از بازیهای تابستانی المپیک 1980 مسکو، شاهد افتتاحیه اولین المپیک زمستانی بود. به دستور رئیسجمهور روسیه این بازیها در سوچی، شهری نیمه گرمسیری و نامناسب برگزار شد و دولت این کشور 50 میلیارد دلار برای میزبانی این بازیها هزینه کرده است. پوسترهای بزرگ اعلان میکنند «شکوفایی روسیه کبیر و جدید.» بانک دولتی «اسبر بانک» (بانک پسانداز فدراسیون روسیه) شعار تا حدی تهدیدکننده «امروز سوچی، فردا جهان» را ارائه میکند.
جشنهای این المپیک، یکسال پس از رئیسجمهور شدن دوباره آقای پوتین برگزار میشود. سال پیش، پوتین شاهد تظاهرات بزرگی بود که از بازگشت او به ریاستجمهوری درسال ۲۰۱۲ استقبال میکرد. در غیاب رقبای جدی، پوتین به اندازه کافی اعتماد به نفس داشت که هم «میخائیل خودورکوفسکی» تاجری که در سال ۲۰۰۳ به زندان افکنده شد و هم تظاهراتکنندگان شورشی را آزاد کرد.
در خارج از روسیه، آقای پوتین از حق وتوی خود در شورای امنیت سازمان ملل برای رد کردن ایدههای غربی برای مداخله نظامی در سوریه- به جای مشارکت در معامله بر سر سلاحهای شیمیایی و حمایت از کنفرانس صلح سوریه - استفاده کرده است. بشار اسد، متحد او در قدرت باقی ماند.آقای پوتین از اینکه عملیات ناتو در افغانستان به دشواری و ناکامی عملیات ارتش اتحاد جماهیر شوروی در ۳۰ سال پیش وحتی کمی طولانیتر از آن بوده است، احساس راحتی میکند.
او بودجه دفاعی روسیه را افزایش داده است. او همچنین با بهکارگیری ترکیبی از پول و تهدید برای اقناع ویکتور یانوکوویچ رئیسجمهور اوکراین به خودداری از امضای پیمان با اتحادیه اروپا، کاری کرده است که دیپلماتهای اروپایی ناشی و ناپخته به نظر برسند.
با وجود این، بخت و اقبال آن گونه که به نظر میرسد، با آقای پوتین بهطور کامل همراه نیست. موضوع فقط این نیست که مدل سیاسی روسیه جذابیت اندکی دارد، بلکه تجدید حیات این مدل سیاسی با فساد و اقتصاد دستوری دولتی که به نظر محکوم به کساد است، محدود میشود.
اسکیت بازی گیرافتاده در گِل
پس از اینکه آقای پوتین در دسامبر سال ۱۹۹۹ رئیسجمهور روسیه شد، رشد اقتصاد این کشور به اندازهای قدرتمند بود که روسیه در گروه کشورهای دارای رشد سریع (بریک) دستهبندی میشد. درآمد روسیه بهطور مضاعف افزایش یافت و مستمری بازنشستگی و مزایای رفاهی پیشرفت کرد و به موقع پرداخت شد. مردم روسیه نه فقط بهدلیل وعده او برای قدرت بخشی به این کشور از پوتین حمایت کردند، بلکه این حمایت بهدلیل این بود که به او به عنوان کسی که باید ثبات و ارتقای استانداردهای زندگی را پس از شورش و ناآرامی دهه ۱۹۹۰ به ارمغان بیاورد،
نگاه میشد. هرچند، این موفقیت تقریبا بر اساس افزایش قیمتهای نفت و گاز- که پس از ۱۹۹۹ پنج برابر شد - مبتنی بود. وابستگی به صادرات انرژی حتی نسبت به دوران اتحاد جماهیر شوروی بیشتر شده است، به گونهای که هم اینک ۷۵ درصد از کل صادرات را به خود اختصاص میدهند. این رقم در سال ۱۹۸۰، ۶۷ درصد بوده است. در سال ۲۰۱۲ کل ارزش تجارت دو جانبه روسیه و آمریکا ۲۸ میلیارد دلار داشت و ارزش تجارت این کشور با چین بهرغم مرز طولانی مشترک و مقادیر نامحدود مواد اولیه برای فروش، تنها تا ۸۷ میلیارد دلار بالغ شد. در عوض، ارزش تجارت آمریکا با چین ۵۵۵ میلیارد دلار بود.
دستمزد بالا و بهرهوری پایین کارگران در روسیه بیشتر بخشهای صنعتی این کشور را غیر رقابتی میکند. از این رو، اغلب کالاهای موجود در فروشگاههای این کشور وارد میشوند. سرمایهگذاری بسیار پایین است؛ سرمایه همانند استعدادهای جوان از این کشور فراری است. دولت فربه و ناکارآمد به علاوه شرکتهایی که توسط دولت کنترل میشوند، نیمی از تولید ناخالص داخلی روسیه را شکل میدهند. و همانطور که هزینههای المپیک سوچی نشان میدهد، فساد در این کشور فراگیر شده است. بر اساس گزارش موسسه آمریکایی «پیترسن» ناکارآمدی و سوءاستفاده مالی در سال ۲۰۱۱ برای «گازپروم» ۴۰ میلیارد دلار هزینه در برداشته است. ۱۰ سال پیش، اگر قیمت هر بشکه نفت حدود ۲۰ دلار میبود، بودجه روسیه متعادل میشد؛ امروز اما این رقم باید حدود ۱۰۳ دلار باشد تا بودجه روسیه دچار کسری نشود. قیمت نفت خام روسیه تا ۱۰۸ دلار افت کرده است.
اینک که قیمتهای انرژی از افزایش باز ایستادهاند، بهترین برآوردهای رشد تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۱۳ تا زیر ۵/۱ درصد و در سال ۲۰۱۴ تا ۲ درصد کاهش یافته است. آمریکا و بریتانیا هر دو عملکرد بهتری دارند و رقبای عضو بریکس ِ روسیه- برزیل، هند و چین- رشد بسیار سریعتری دارند. روسیه در دسته رشد مشابه رشد کشورهای منطقه یورو قرار دارد. کشورهای ضعیفی که آقای پوتین آنها را به تمسخر میگیرد.
الهام از اوکراین
همواره مشکل حاکمیت است. فهرست اصلاحات مورد نیاز بسیار آشنا است: رقابت بیشتر، خصوصیسازی شرکتهای دولتی، حمایت بیشتر از سرمایهگذاران، سیستم قانونی معتبرتر و یک چارچوب نظارتی شفاف. با وجود این، این رژیم، بهدلیل اعمال کنترل سیاسی با استفاده از کنترل اقتصادی، نمیتواند چنین تغییراتی را ایجاد کند: شرایط کنونی در روسیه از طریق رانتهای انحصاری، شرکتهای دولتی، دستگاه قضایی سست و قابل انعطاف، سیستم قانونی غیرشفاف و شرکتهایی که به توجه و التفات آقای پوتین تکیه میکنند، حفظ میشود. از این رو تا زمانی که سیستم سیاسی کنونی مسلط باشد، روسیه از نظر اقتصادی ضعیف باقی خواهد ماند. از این دیدگاه، رویدادهای اخیر در اوکراین، مظهر ضعف روسیه به نظر میرسند تا قدرت آن. دولت فاسد و سرکوبگر آقای یانکوویچ هر روز به آقای پوتین نزدیکتر میشود. به همین دلیل است که اوکراین تا این حد برای آقای پوتین اهمیت دارد. اتحادیه اوراسیایی او - شکلی از اتحاد جماهیر شوروی در مقیاس کوچک - نقطه قوت خود را از دست خواهد داد: به عبارت دیگر، اگر اوکراینیها در رد مدل پوتین-یانکوویچ موفق شوند و کشور خود را به یک مسیر دموکراتیک اروپایی
بازگردانند، ممکن است الهام بخش روسها برای انجام چنین اقدامی در روسیه شوند.
برگزاری مجمع های ورزشی بینالمللی سرگرمکننده است؛ اما در نهایت سلامت اقتصاد یک کشور است که سرنوشت آن را تعیین میکند. اتحاد جماهیر شوروی نه فقط بهدلیل رد ایدئولوژیاش توسط مردم فروپاشید، بلکه بهدلیل این بود که اقتصادش خرد شد. اگر آقای پوتین نیز به همین شیوه ادامه دهد، حکومتش سرنوشتی مشابه اتحاد جماهیر شوروی خواهد داشت.
ارسال نظر