مالیه بین‌الملل

جفری وود

مترجم: جعفر خیرخواهان

باید جلوی گمانه‌زنی و سوداگری ارزها را گرفت

از همه سو به گمانه‌زنی‌های ارزی حمله می‌شود چه از سوی وزیر خزانه‌داری جمهوری‌خواه در آمریکا یا وزیر دارایی حزب کارگر انگلیس. شاید تصور شود که عاملی مشترک در این میان وجود دارد که چنین دیدگاه‌های متنوع سیاسی را متحد می‌سازد که باید کاری در این باره انجام داد. نه این‌طور نیست. این اشتراک نظر فقط گویای این است که سیاستمداران قابلیت دارند که همه با هم دچار اشتباه شوند- جملگی ذهنیت رفتار گله‌ای را نشان دهند که گمانه‌زنی‌‌های ارزی را بدان متهم می‌سازند.

گمانه‌زنی چیست؟ در بازارهای ارز، فروش پول یک کشور به انتظار اینکه ارزش آن سقوط خواهد کرد یا خرید آن به این امید که ارزشش افزایش خواهد یافت را گمانه‌زنی می‌گویند. البته گمانه‌زنی در هر بازاری می‌تواند اتفاق بیفتد- آن صرفا خرید و فروش به امید کسب سود از تغییرات قیمت آتی است. چه کسی این کار را می‌کند؟ بانک‌ها یا با منابع مالی خود و نیز از طرف مشتریان خود این کار را می‌کنند. مشتریان آنها شامل شرکت‌های بیمه، صندوق‌های بازنشستگی و همه نوع بنگاه‌های تجاری هستند.

اما جنبه ناپسندی این فعالیت دقیقا چیست؟ ابتدا توجه کنید که اگر گمانه‌زن‌ها به اشتباه انتظار تغییری را داشته باشند ضرر خواهند کرد، چون برای مثال اگر آنها ارزی را خریداری کنند که انتظار افزایش قیمت آن را دارند و این اتفاق نیفتد، پس حداقل به اندازه هزینه معامله، ضرر خواهند کرد، پس گمانه‌زنی اشتباهی- گمانه‌زنی که انتظاراتش تحقق نیابند- بعید است مشکل دائمی باشد.

اگر گمانه‌زن‌ها با کار خود، نرخ‌های ارز را به طور متوسط به سمت میزان «درست» آن حرکت می‌دهند، چرا دولت‌ها با آنها مخالفت می‌کنند. پاسخ در معنی واژه «درست» است. این نرخ‌های ارز ممکن است آن نرخ‌هایی باشد که دولت‌ها دوست ندارند حاکم شوند، اما نرخ‌های ارزی باشند که در عین حال نتیجه مستقیم سیاست‌های دولت است.

دولت‌ها اغلب دوست دارند به هدف یا اهدافی دست یابند، اما تمایلی ندارند که سیاست‌های خود را مطابق آن تغییر دهند. به عبارت دیگر، دولت‌ها از گمانه‌زن‌ها متنفر هستند چون که گمانه‌زن‌ها نقطه ضعف‌ها یا عدم‌صلاحیت‌های دولت را آشکار و عریان می‌کنند. گمانه‌زن‌ها به ارزها به خاطر تفریح و از روی هوس حمله نمی‌کنند. بیشتر اوقات این حمله‌ها بالا می‌گیرد چون که اقدامات سیاستمدارها با آنچه که آنها می‌گویند سعی دارند انجام دهد در تناقض است.

بنابراین، گمانه‌زن‌ها با افشاکردن رفتار دولت‌ها، نه فقط برای خود درآمد کسب می‌کنند، بلکه برای جامعه نیز مفید هستند. ما باید از اقدامات آنها استقبال کنیم.

«کسری حساب جاری، دردسرساز است»

بیشتر مفسران اقتصادی عزا گرفته‌اند که انگلستان دچار کسری در حساب جاری تراز پرداخت‌ها شده‌است. عده‌ای به‌خصوص نگران کسری موازنه در تجارت کالاها هستند. نگرانی دوم همیشه بی‌مورد است. نگرانی نخست اندکی پیچیده‌تر است، بنابراین بهتر است که ابتدا به مورد ساده دوم بپردازیم.

تجارت بین‌الملل اساسا بر دو نوع است- تجارت کالاها و تجارت خدمات. صادرات هر کدام، درآمد ارزی ایجاد می‌کند به طوری که از جنبه کسب درآمد ارزی، اهمیتی ندارد که کالا یا خدمات صادر شود. حقیقتا باید کاملا عادی دیده شود که کشورها همان‌طور که توسعه پیدا می‌کنند مقدار به نسبت بیشتری خدمات تولید و مبادله کنند. تجارت بین‌المللی خدمات در سال‌های اخیر سریع‌ترین رشد را در ترکیب تجارت داشته است.

برخی مردم ابراز نگرانی می‌کنند، چون سهم کالاهای ساخته شده در تولید کوچک‌تر شده است. این نگرانی جداگانه‌ای است، اما ارزش اشاره کردن دارد که استدلال‌ها و شواهد از این ادعا پشتیبانی نمی‌کنند که ذاتا بهتر است کالاهای ساخته‌شده را به جای خدمات تولید کنیم.

با توجه به اینکه نباید ترکیب صادرات اهمیتی داشته باشد، درباره کل صادرات چه می‌گوییم؟ آیا این نکته مهم است که کالاها و خدمات صادراتی ما کمتر از واردات است؟

بهترین روش پاسخ به این پرسش این است که با پرسش دیگری شروع کنیم. چه چیزی را بابت واردات این کالاها و خدمات می‌پردازیم؟ برخی از آنها را با درآمدهای صادراتی‌مان می‌پردازیم. سایرین را به یکی از دو روش، برداشت از پس‌اندازها یا استقراض می‌پردازیم. دقیقا شبیه یک فرد یا شرکت که می‌تواند بیش از آنچه به دست آورده است خرج کند به شرطی که پس‌اندازهایش کاهش یابد یا استقراض‌اش افزایش یابد. شرایط بسیاری است که چنین اقداماتی کاملا معقول و منطقی است. برای مثال هنگامی که فرصت‌های سرمایه‌گذاری مطلوب وجود دارد، درآمدمان موقتا کاهش یافته است یا شانس خرید چیزی را ارزان‌تر از حالت معمولی پیدا کردیم. هیچ ایرادی بر استقراض کردن وارد نیست، آنچه مهم است اینکه با پول قرض گرفته‌شده چه کار می‌کنید. اگر مخارج اتلاف‌آمیزی داشته باشید، این کار اتلاف منابع است چه از درآمد جاری استفاده شود و چه از منابع قرضی.

همین استدلال برای کشورها هم معتبر است. اگر تصمیمات انفرادی شهروندان، چه در مقام شخص یا بنگاه، به کسری حساب جاری منجر شود، پس تصمیم گرفته‌ایم که بیش از درآمد، خرج کنیم. اگر از منابع مالی استقراضی برای تامین آن مخارج به نحو عاقلانه‌ای استفاده شوند، پس هیچ مشکلی وجود ندارد، اگر از آنها هوشمندانه استفاده نکنیم، پس باید این مخارج احمقانه و نه عمل استقراض را علت مشکل بدانیم.

ادامه دارد