نگاه - در دفاع از هایک
هیچ کس همه چیز را نمیداند
مترجم: فیاض خاک
جاستین ولفرز مطلب جالبی به نام قطعه فریکونومیکز منتشر کرده که در مورد این است که چه طور محافظهکاران ضددولت تلاش میکنند با کمک دولت کاری کنند تا تفکرات ضددولتی فردریک هایک در کلاسهای اقتصاد دبیرستان تدریس شود. در این زمینه که این رفتار نشانه ریاکاری این متفکران است، حق با ولفرز است.
ویلیام ایسترلی*
مترجم: فیاض خاک
جاستین ولفرز مطلب جالبی به نام قطعه فریکونومیکز منتشر کرده که در مورد این است که چه طور محافظهکاران ضددولت تلاش میکنند با کمک دولت کاری کنند تا تفکرات ضددولتی فردریک هایک در کلاسهای اقتصاد دبیرستان تدریس شود. در این زمینه که این رفتار نشانه ریاکاری این متفکران است، حق با ولفرز است. اما من فقط تا همین جا با ولفرز موافقم. او در ادامه هایک را متفکری بیارزش معرفی میکند. وی برای اثبات ادعای خود به شواهد ضعیفی مانند تعداد ارجاعهایی که در آرشیو ژورنالهای آکادمیک اقتصاد به مقالات هایک صورت گرفته است، اشاره میکند. او میگوید به لاری سامرز همانقدر ارجاع داده شده که به هایک؛ پس چرا نباید به دبیرستانیها لاری سامرز درس داد؟(البته ایده بدی هم نیست).
ولفرز جوان شاید از تاریخ سانسور شدن آثار هایک بیخبر باشد. زمانی که من کارشناسی ارشد میخواندم جو طوری بود که انگار افکار هایک ارزش یک بار خواندن را هم ندارند. از آن زمان به بعد اقتصاددانان زیادی اعتراف کردند که این تلقی از هایک کاملا نامنصفانه بوده است. حتی لاری سامرز هم به این امر معرف است: «مهمترین چیزی که میتوان از علم اقتصاد امروزی آموخت چیست؟ آن چیزی که من سعی میکنم به دانشآموزانم بیاموزم این است که دست نامرئی قویتر از دست پنهان است. همه چیز بدون جهت دهی، کنترل و برنامه به صورتی کاملا سازمانیافته اتفاق میافتد. اکنون اقتصاددانان در این زمینه اتفاق نظر دارند و این ایده میراث هایک است». هایک که مقالهای به نام «چرا من محافظهکار نیستم»، نوشته است که در آن در توضیح آنچه که امروز بسیار واضحتر است؛ یعنی «نظم خودجوش» قدرت ذهنی خارقالعاده خود را نشان داده است (برخی معتقدند که اینترنت نمونهای از نظم خودجوش است). گفته معروف هایک که در زیر آمده است، دید خوبی در این زمینه که چرا مهندسی کردن توسعه از بالا به پایین این قدر مشکل بوده است به ما میدهد:«این امر به خاطر آن است که دانش هر فرد بسیار کم است...زیرا ما به ندرت میدانیم که کدام یک از ما بهتر از بقیه میداند؛ بنابراین بر تلاشهای رقابتی و مستقل اعتماد میکنیم تا آنچه که ممکن است بخواهیم به ظهور برسد».
این اتکا بر خودجوشی فردی و خلاقیت (و در این جا میتوان کارآفرینان سیاسی را که به راههای جدید و بهتری برای ارائه کالاهای عمومی دست مییابند نیز در نظر گرفت) برای دو دسته سیاسی خاص تهدیدآمیز است. هایک میدانست که افرادی که تفکر دست راستی دارند، مانند چپها در مورد حقوق فردی متظاهرند. چپها میخواهند بگویند که چه کاری نباید در بازار انجام شود و راستها میخواهند در مورد همه چیز نظر بدهند. با این که ولفرز این کار را نمیکند، اما بسیاری از خوانندگان وبلاگ او ممکن است به خاطر رفتار طرفداران هایک خود او را هم پس بزنند. این گونه استدلال مانند این است که بگوییم «هیتلر واگنر را دوست داشت پس من باید از واگنر متنفر باشم». متاسفم که هایک اکنون قربانی تخطی از آزادی اندیشه که خودش یکی از مهمترین سخنگویانش بود، شده است.
*استاد اقتصاد دانشگاه نیویورک و یکی از روسای موسسه تحقیقات توسعه این دانشگاه است.
ارسال نظر