بحران مالی برای بچه‌ها

تیم هارفورد

مجید روئین پرویزی

اقتصاددان عزیز

بچه من مدام ازم می‌پرسد که «مامی جون، بحرانِ مالی چیه؟». چطور می‌توانم قضیه را برای یک بچه پنج‌ساله توضیح بدهم؟

خانم ال.جی از لندن خانم ال.جی عزیز

یکی بود یکی نبود. یه دختر خوشگل و تو- دل- برویی بود که اسمش مصرفدرلا بود و هیچ‌وقت پول کافی برای خریدن چیزهایی که دلش می‌خواست نداشت. برای همین رفت پیش مادربزرگ مهربونش و اونهم از مردی به اسم رامپلستیلتسکین که توی وال استریت زندگی می‌کرد و ادعاش می‌شد می‌تونه کاه رو به طلا تبدیل کنه، کمک خواست. رامپلستیلتسکین در عوض جادویی که انجام داده بود صورت حسابی برای مادربزرگ فرستاد. این نامه به خط خیلی خیلی ریزی نوشته شده بود و مادربزرگ چون چشماش درد می‌کرد، حوصله خوندنشو نداشت، اما پیش خودش فکر کرد، حتما کمیته معاملات جادوگرها قبلا این نامه‌رو خونده و بررسی کرده.

مادربزرگ مهربون برداشت و کلی کاه اشتقاقی پر زرق- و- برق رو به قیمت‌های خیلی پایین فروخت. بعدش هم که از معامله خودش خیلی راضی شده بود، به اندازه ۱۲۵درصد از پولی که مصرفدرلا لازم داشت براش فرستاد تا بتونه تو یه مهمونی خیلی بزرگ شرکت بکنه. مصرفدرلا با این پول‌ها یه لباس ابریشمی با گلدوزی‌های طلا و یه قصر گنده و کلی جواهرات برای خودش خرید و بقیه شو هم خرج شامپانی کرد. اولین قسط خرید این چیزهارو باید نصفه شب می‌داد.

اما وقتی نصفه شب شد مصرفدرلا یادش رفت اولین قسط وامو پس بده. (برای اینکه توی نوشیدن زیاده روی کرده بود، البته خودش می‌گفت که همش تقصیر پرستون بوده.) برای همین رتبه اعتباری مصرفدرلا به کدوتنبل تبدیل شد و جادوی رامپلستیلتسکین ازبین رفت. اون و مادربزرگ یه دفعه دیدن که کیف پول هاشون به جای طلا پر از کاهه.

اونا نشستن به گریه کردن و فکر می‌کردن که همه چیزشونو از دست دادن تا اینکه کریسمس اومد و چندتا آدم، با اسم‌های خیلی عجیب غریب و جادویی مثل دارلینگ و برنانکی، شروع کردن به هدیه بخشیدن به این-و-اون. وقتی که توی ژانویه گزارش کارت اعتباری مصرفدرلا اومد، دید که پول اون کادوهارو پاپانوئل داده، ولی با وامی که به اسم مصرفدرلا گرفته بوده. به خاطر همین اونها تا آخر عمرشون با بدبختی و فلاکت زندگی کردن.