انتظار رونق تا قبل از سال ۲۰۱۲ نامحتمل است
دنیای اقتصاد- پل ساموئلسون ۹۳ ساله که جایزه نوبل اقتصاد را در سال ۱۹۷۰ دریافت کرده و استاد بازنشسته دانشگاه MIT است اعتقاد دارد که پیشبینیهای جاری که احتمال میدهد شاهد پارهای بهبود اوضاع در نیمه دوم سال ۲۰۰۹ باشیم، بسیار نامحتمل است. وی میگوید: من گمان نمیکنم شاهد بهبودی قبل از سال ۲۰۱۲ و شاید حتی تا سال ۲۰۱۴ باشیم. گفتوگو با پل ساموئلسون؛ اقتصاددان کینزین:
انتظار رونق را تا قبل از سال ۲۰۱۲ نداشته باشید
مترجم: جعفر خیرخواهان
پل ساموئلسون ۹۳ ساله جایزه نوبل اقتصاد را در سال ۱۹۷۰ دریافت کرده و استاد بازنشسته دانشگاه MIT است. او دانشجوی جوزف شومپیتر در هاروارد بود و خواهرزادهاش لری سامرز، رییس سابق دانشگاه هاروارد، اکنون مشاور عالی اقتصادی رییسجمهور منتخب باراک اوباما است.
کتاب «علم اقتصاد: تحلیل مقدماتی» پل ساموئلسون که از سال ۱۹۴۸ تاکنون منتشر میشود، یکی از پرفروشترین کتب درسی اقتصاد در همه زمانها است. او به تازگی با نیتن گاردلز، سردبیر سایت دیدگاه اقتصاد جهانی، درباره طرح بهبود اقتصادی اوباما صحبت کرد.
نیتن گاردلز: شما بیش از میلتون فریدمن که در سال ۲۰۰۶ فوت کرد عمر کردهاید و ایدههای اقتصاد کینزی شما نیز از ایدئولوژی بازار آزاد رادیکال او بیشتر عمر کرده است. آیا علم اقتصاد به همان جایی که شما شروع کردید، بازگشته است؟
پل ساموئلسون: حق با شما است. من به اندازه کافی عمر کردم تا ببینم که این دور به یک دایره کامل تبدیل میشود. تجربه من اکنون حتی نسبت به یک سال قبل ارزشمندتر است، تجربهای که شروع آن به ۲ ژانویه ۱۹۳۲ و اوج رکود بزرگ اقتصادی برمیگردد زمانی که فعالانه درگیر سیاست اقتصادی شدم و مشاور بانک «فدرال رزرو واشنگتن» بودم. در سال ۱۹۶۰ مشاور اصلی اقتصادی رییسجمهور منتخب
جاناف کندی شدم و تیمی را برای عضویت در شورای مشاوران اقتصادی استخدام کردم. خیلی زود بود که من یک میانهرو شدم. البته نظام برنامهریزی مرکزی دولتهای سوسیالیستی که ما از لحاظ ایدئولوژیکی در آن روزها با آن منازعه داشتیم ابلهانه بود، اما نه به این معنا که دولت نقش حیاتی در اقتصاد ایفا نمیکند و امروز میبینیم تصور میلتون فریدمن مبنی بر اینکه نظام بازار قادر به خودتنظیمگری است کاملا اشتباه بوده است. ما میبینیم چقدر شعار رونالد ریگان ابلهانه بود وقتی که بیان کرد «دولت مشکل است نه راهحل». این ایدئولوژی غالب در دهههای اخیر بوده است که اکنون عقبگرد میکند.
برعکس آنچه گفته شد اکنون هر کسی میداند بدون دولت، هیچ راهحلی وجود ندارد. این عقیده کینزینها که سیاستهای مالی و کسری بودجه نقش مهمی در هدایت اقتصاد بازار دارد یک بار دیگر پذیرفته شد. ای کاش فریدمن هنوز زنده بود تا میدید چگونه افراطگرایی او منجر به شکست ایدههای خودش شد.
گاردلز: چگونه بحران اقتصادی فعلی با رکود بزرگ مقایسه میشود؟
ساموئلسون: موقعیت فعلی بسیار مشابه رکود بزرگ است و یقینا بدترین تجربه آمریکا یا جهان پس از پایان جنگ جهانی دوم بوده است. در پارهای موارد- همچون بازار مسکن- اوضاع حتی بدتر است.
به وضوح قرار است که یک دوره بهبود فوقالعاده طولانی حتی با کسری بودجه دولت داشته باشیم. اوباما تیم خوبی-شامل خواهرزاده من لری سامرز- دارد، اما من به عنوان یک کهنه سرباز مبارزات گذشته بر سر سیاست اقتصادی در واشنگتن، مطمئن هستم اوباما با مقاومتهای آشکار و پنهان زیادی مواجه خواهد شد. ماه عسل او کوتاه خواهد بود. پیشبینیهای جاری که احتمال میرود شاهد پارهای بهبود اوضاع در نیمه دوم سال ۲۰۰۹ باشیم، بسیار نامحتمل است. من گمان نمیکنم شاهد بهبودی قبل از سال ۲۰۱۲ و شاید حتی تا سال ۲۰۱۴ باشیم. این شباهت نزدیکی با چارچوب زمانی برنامه نیودیل روزولت دارد که از زمان مراسم معارفه ریاست جمهوری وی در مارس ۱۹۳۳ تا آستانه شروع جنگ جهانی دوم طول کشید.
من از این میترسم جوانانی که به بیانات امیدوارکننده اوباما گوش میکنند، فاقد چشمانداز تاریخی در این مورد هستند. اوباما شانس ضعیفی دارد و هر چه جلوتر میرویم کار بسیار بسیار سخت میشود.
فراز و نشیبها و حبابهای اقتصادی از زمان انسان غارنشین وجود داشته است. آنچه که این بحران را متفاوت میسازد این است که ما یک خانه کاغذی با استادی تمام بر روی برنامههای مالی زیرکانه و شیطانی فارغالتحصیلان با استعداد «درخشان» دانشکدههای وارتون و MIT ساختهایم که رفع و رجوع این گندکاری و بازسازی اعتماد در نظام مالی زمان زیادی میبرد. آنها ابزارهای چنان پیچیدهای ابداع کردند که هیچ مدیر ارشدی درک نکرد. این ابزارها آن چنان فاقد شفافیت بودند که بحران به شکل غافلگیرانه خود را نشان داد.
گاردلز: رویکردی که اوباما در پیش گرفته است شامل کاهش مالیاتها و نیز افزایش هزینههای زیربنایی است. برخی معتقدند کاهش مالیات تاثیر و سرعت کمتری در ایجاد مشاغل جدید به ازای هر دلار در مقایسه با هزینه کردن دلارها در بخشهای زیربنایی دارد. به دوران ریاستجمهوری کندی برگردیم که شما طرح کاهش مالیاتها را به عنوان راهی برای تحریک اقتصاد پیشنهاد کردید. اکنون نظر شما چیست؟
ساموئلسون: در زمان کندی ما به شدت سعی کردیم تا مالیاتها را کاهش دهیم و نهایتا آن کار را کردیم. آن طرح در آن زمان به بهبود اقتصاد کمک کرد. اما میراثی که بوش برای ما گذاشته است وحشتناک است؛ چرا که امروز مردم بذل و بخششهایی که دولت بوش به ثروتمندان کرد را با تخفیفهای مالیاتی که میتواند اثر معناداری بر رشد اقتصادی داشته باشد، اشتباه میگیرند. برنامه اوباما باید اعطای تخفیف مالیاتی به طبقات پایینتر از متوسط باشد که نتیجه خواهد داد. اما دادن تخفیف مالیاتی به ۵۰۰ شرکت بزرگ در فهرست نشریه فورچون و مدیران این شرکتها که با بیشرمی حقوقهای بسیار بالا دریافت کردند باعث پویایی ناگهانی آن شرکتها نخواهد شد.
نظام حکمرانی شرکتی که به مدیران عامل شرکتها اجازه داده است ۴۰۰ برابر دستمزد میانه کارکنانشان بهدست آورند- در حالی که دو دهه قبل این نسبت ۴۰ برابر بود- هر گونه دفاعی از اعطای تخفیف مالیاتی به طبقات بالای درآمدی را تضعیف میکند. پرداخت حقوق و مزایا به مدیران شرکتها بر مبنای سود فصلی شرکت به جای توجه به رشد بلندمدت، در ترکیب با چترهای طلایی حتی اگر مدیران ناموفق باشند، بهرهوری را تنزل میدهد. پس کاهش دادن مالیات برای این گروه، واقعا ضدتولیدی است. سیاستهای بوش در این مورد شکست بسیار بدی خورد. درباره کارهای زیربنایی باید بین کوتاهمدت و بلندمدت تفاوت قائل شوید. اگر «طرحهای آماده اجرا» وجود دارد- برای مثال یک پروژه حمل و نقل عمومی در برخی شهرهای اصلی آمریکا که قبلا موافقتهای منطقهبندی و زیست محیطی را گرفته و تنها منتظر تامین منابع از دولت مرکزی است- ما فقط باید یک گام به جلو برداریم. اما اصطلاحاتی چون «به جهش انداختن» اقتصاد یا «پول توی هر کاری ریختن» اشتباه هستند. این شبیه ریختن اسکناسهای دلاری به بیرون هواپیما در سرتاسر کشور است، اینکه اجازه دهیم پولها هرجا که دوست دارند بیفتند و سپس امیدوار باشیم که نتیجه مثبتی داشته باشند. روحیه دادنها چیز زیادی عاید نمیسازد. هر تلاشی در این جهت باید پایدار و ماندگار باشد، نه اینکه به شکل اتفاقی و یکباره. ساختن پلهایی که به هیچ جا منتهی نمیشود، به بهبود اوضاع کمک نخواهد کرد؛ آنها باید پلهایی باشند که فعالیت اقتصادی بین دو مکان را اتصال میدهند به طوری که در بلندمدت رشد خالص ایجاد کنند.
گاردلز: اوباما پیشنهاد محرک اقتصادی بین ۸۰۰میلیارد دلار تا ۱ تریلیون دلار را داده است. آیا چنین مبلغی برای اینکه نتیجه مطلوب داشته باشد، کافی است؟
ساموئلسون: جهت حرکت درست است که در پایان شاید مبلغ بیشتری نیاز باشد.
گاردلز: آیا با چنین کسری بودجهای که به وجود میآید، نباید نگران تورم باشیم؟
ساموئلسون: اگر خوشبینانه بنگریم در سال ۲۰۱۲ نرخ بیکاری به ۴درصد بازمیگردد، سطح قیمتها از آنچه که امروز است بالاتر خواهد رفت. احتمالا هر سال ۲درصد بالا میرود و در اوج خود به ۸درصد میرسد. من فکر میکنم ارزشش را دارد چون رکود اقتصادی نگرانی بزرگتری است. با توجه به وضعیت فعلی، ما باید در جهت تحرکبخشی زیادی اقتصاد احتیاط کنیم. هرکس که عاقل باشد تلاش میکند نرخ تورم را به عقب برگرداند. اگر از رکود جلوگیری کند و دوباره اقتصادی سالم و خود پایدار برایمان بهوجود آورد.
گاردلز: ایالات متحده توانسته است عادات خرج کردن زیاده از حدش را با وام گرفتن از چینیها و کشورهایی که اندوختههایی از مازاد تجاری دارند، تامین کند. تا اینجا که هزینههای وامگرفتن پایین نگه داشته شده است. با بحران مالی جهانی، سرمایه همچنان «به سمت مکانهای امن میگریزد» و در ایالات متحده باقیمانده است و ارزش دلار را بالا نگه داشته است. آیا این وضعیت دوام خواهد داشت؟
ساموئلسون: من با این اعتقاد برخی که دلار آمریکا قدرتمند باقی خواهد ماند چون که ما آخرین پناهگاه اطمینان هستیم، موافق نیستم. این وضع دوامی نخواهد داشت. این بحران به سرعت به ملتهای آسیایی و به خصوص به چین خواهد آموخت که اگر خواهان رشد پایدار هستند، لازم است از جهتگیری صادراتی به سمت ایجاد پایههای مصرف داخلی حرکت کنند. زمانی که بیم و هراس تمام شود، آنها به همه سرمایهشان در داخل نیاز خواهند داشت، نه اینکه در خزانهداری ایالات متحده نگه دارند.
ارسال نظر