مروری بر ساختار سازمانهای غیردولتی
سازمانهای غیردولتی و منع ساختاری از شرکت در جنبش اجتماعی
قسمت سوم
چکیده: پس از دانستن ساختار اولیه سازمانهای غیردولتی، بیدرنگ این سوال به ذهن میآید که چگونه میتوان با ساختار کند و بوروکراتیک یک NGO، جنبشی اجتماعی را ساماندهی کرد. از طرفی موفقیتهای عملی بعضی از پروژهها در ایجاد یک موج حمایتی کتمانناپذیر است. پس چگونه این تناقض قابل حل است؟ آیا یک جنبش را میتوان ساختارمند کرد یا یک سازمان غیردولتی را از این ساختارهای سازمانی جدا کرد؟ و یا هیچکدام؟
تهیه و تنظیم: زینب زمانی*، حمیدرضا صابر**
قسمت سوم
چکیده: پس از دانستن ساختار اولیه سازمانهای غیردولتی، بیدرنگ این سوال به ذهن میآید که چگونه میتوان با ساختار کند و بوروکراتیک یک NGO، جنبشی اجتماعی را ساماندهی کرد. از طرفی موفقیتهای عملی بعضی از پروژهها در ایجاد یک موج حمایتی کتمانناپذیر است. پس چگونه این تناقض قابل حل است؟ آیا یک جنبش را میتوان ساختارمند کرد یا یک سازمان غیردولتی را از این ساختارهای سازمانی جدا کرد؟ و یا هیچکدام؟ در شمارههای پیشین این سوال مطرح شد که چگونه ممکن است در ساختار کلی اقتصادی کشورهای توسعه نیافته، وجود NGOها را توجیه کرد؛ چرا که هنوز وظایف حوزه اجتماعی به درستی معلوم نشده که بخواهند یا حتی بتوانند قسمتی از آن را بر عهده سازمانهای غیردولتی بگذارند. از طرفی هم به هیچ وجه نمیتوان اینگونه سازمانها را مجریان اصلی توسعه پایدار دانست. اما با نگاهی دیگر، در عمل و در کنار نمونههای قابل توجهی از شکست پروژههای این گونه سازمانها، مثالهایی نیز از موفقیت عملی این گونه سازمانها، به خصوص در آفریقا و بعضی از کشورهای خاور دور، وجود دارد. همچنین، امروزه بسیاری، شکل فعالیت اجتماعی را تنها در قالب NGO ممکن میدانند. پس شاید بتوان حل این دوگانگیها را در فهم ساختار و نحوه عمل NGOها و در نتیجه انتظار معقول و بهجا از آنها جستوجو کرد. پس از آن به ویژگیهای کلی یک سازمان غیر دولتی، یعنی استقلال از دولت و غیرسیاسی و غیرانتفاعی بودن و همچنین پیگیری اهداف از راههای مسالمتآمیز اشاره شد. در انتها نیز نحوه تقسیمبندی آنها از دو راه معمول شعاع پوششدهی و نحوه فعالیت به طور کلی معرفی شد.
پس از این مقدمات شاید بتوان به سراغ پرسشهای اساسیتر رفت؛ صد البته با در نظر گرفتن مثالهای عملی. اما در اینجا ذکر این نکته لازم است که هدف این سلسله نوشتار تبیین نقش سازمانهای غیردولتی در ساختار اقتصادی جامعه خواهد بود که در نهایت با لوکالیزه کردن بعضی از مفاهیم اصلی، قصد دارد تا به نوعی رویکردی ارائه کند که بتوان بر اساس آن، وضعیت حال حاضر این سازمانها را بهبود بخشید یا به صورت حداقلی، از بعضی از اشتباهات فاحش پرهیز کرد. پس ضرورت ابتدایی آن، بیان کردن بعضی از کلیات خواهد بود که شاید در نگاه اول ارتباط دقیق علی آنها مشخص نباشد، ولی ساختن تصویری کلی از مفاهیم پایهای NGO کمک شایانی به روند بحث میکند که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد. در این شماره سعی خواهد شد که مفهوم فعالیت سازمانهای غیردولتی کمپینی به صورت دقیقتر توضیح داده شود.
به هر روی در شماره پیش، زمانی که انواع سازمانهای غیردولتی بر حسب نوع فعالیت بررسی گردید، گفته شد که بعضی از آنها خود را در قالب مبارزات مدنی_اجتماعی (campaigning) تعریف میکنند و در مقابل آن رویکرد پروژههای عملیاتی وجود دارد. البته در همانجا هم تاکید شد که باید این نوع تقسیمبندی را به صورت یک طیف در نظر گرفت؛ زیرا به هر ترتیب، هیچ سازمانی صرفا کمپینی یا صرفا عملیاتی نیست. حتی سازمانهای خیریهای بسیار ساده و کوچک هم، برای تامین هزینه کمکهای خود به فقرا، نیازمند توجیه حامیان مالی خود هستند و پس از آن، برای گسترش این کمکها باید به فکر راههای توجیه افراد بیشتری برای جمعآوری اعانه باشند. مسلما این کار تنها از راه برخی تبلیغات و آگاهیبخشیهای اجتماعی میسر است. پس نمیتوان یک پروژه عملیاتی گسترده در قالب NGO انجام داد بدون اینکه در کنار آن، یک حرکت برخاسته از جامعه مدنی را سامان داد. اما جهت دیگر مساله چندان آسان نیست؛ اینکه آیا میتوان بدون داشتن پروژه عملیاتی یا به عبارت بهتر حمایتی مشخص، جنبشی را در جهت حل آسیبهای اجتماعی سامان داد. باید این پرسش را بهتر تحلیل کرد. برای پاسخ شاید بهتر باشد که کمی روی مفهوم جنبش اجتماعی
(social movement) متمرکز شویم.
مفهوم بالا از مفاهیم بسیار مناقشهبرانگیز است که هنوز هم بر سر حدود و ثغور آن بحث فراوان وجود دارد. اما معمولا روی خاستگاه کلی آن، یعنی برخاستن از جامعه مدنی(civil society) توافق وجود دارد. البته جالب آنجاست که روی مفهوم جامعه مدنی نیز مجادله بسیار است. به هر روی جنبش اجتماعی، عموما به گسترده بودن و رادیکال بودن شناخته میشود_ایجاد یک موج برخاسته از آگاهی و معطوف به عمل مشخص. یعنی نباید تنها به اعلام یک موضع خاص یا ابراز تاسف جمعی مثلا درباره یک آسیب اجتماعی منجر شود. جنبش اجتماعی باید بتواند تغییری مشخص در قانون یا فرهنگ کلی در اجتماع به وجود آورد. تغییری که قابل اندازهگیری باشد؛ هر چند با سنجههایی متفاوت. به عبارت بهتر باید بتوان نتایج اقتصادی یک جنبش اجتماعی را بررسی کرد. با این وصف، آیا روند آرام و سیستماتیک سازمانهای غیردولتی با جنبش اجتماعی تناقض پیدا نمیکند؟ در کنار این، در کشورهای دیکتاتوری ممکن است حتی همین نوع حرکت آرام مثل حرکتهایی که صرفا جنبه اجتماعی دارند به مانند دفاع از محیط زیست یا گروههای آسیبدیده مثل معتادان به مواد مخدر هم سیاسی محسوب شود و در نتیجه به نظر دولت، NGOها باید از آن پرهیز کنند. (فراموش نکنید از تعهدات اولیه یک سازمان غیر دولتی، غیرسیاسی بودن است) آنگاه اعتراضات ساده این سازمانها نیز رادیکال میشود؟ تمام اینها را میتوانید در کنار تظاهراتهای سازمانهای غیردولتی در سراسر جهان در اعتراض به سیاستهای خاص مثل جهانیسازی یا جنگطلبی بعضی از کشورها بگذارید. زمانهایی که بعضا جمعیت قابل ملاحظهای هم به صحنه میآید.
شاید این مشکل را بتوان به گونهای حل کرد. سازمان غیردولتی با هر نوع جهتگیری یا سازماندهی نمیتواند سازمانی غیرمحافظهکار (non_conservativen) باشد. البته محافظهکاری آن نباید تعبیر به محافظهکاری در تعیین چشماندازها (vision) یا هدف نهایی(goal) شود. این محافظهکاری بیشتر در عمل و ماموریتهای سازمان(mission) نمود پیدا میکند. همینکه ماموریتها باید در دسترس و قابل حصول در مدت زمان معین و نه چندان بلند تعریف شوند، یعنی باید با امکانات کنونی کار کنند. پر هم واضح است که نباید انتظارات رادیکالی از ماحصل به کاربستن ابزارهای کنونی داشت.
پس یک NGO میتواند حتی خواستهای داشته باشد که در حوزه جمعیتی تحت پوشش آن سازمان در لحظه آغاز پروژه، طرفدار چندانی نداشته باشد، ولی در بلندمدت و پس انجام ماموریتهای لازم، آنرا تبدیل به یک خواست اجتماعی کند. مثال بارز آن را در پروژههای توانمندسازی میتوان دید. در مناطقی که هیچ نقشی جز تولیدمثل برای زن قائل نیستند، پس از فرآیند آگاهسازی زنان و آماده کردن زمینه اجتماعی میتوان انتظار یک جنبش فراگیر در جهت احقاق حقوق نادیده گرفتهشده آنها داشت در حالی که در ابتدا شاید عزمی _حتی در میان خود زنان_ برای درخواست مطالبات وجود نداشته باشد. پس شاید باید نوعی وظیفه نظارتی برای NGOها
در نظر گرفت و نه وظیفه کنترلی. چرا که اساسا مگر میشود یک موج اجتماعی را کنترل کرد؟
به هر حال یک NGO به هیچ وجه نباید به عضویت هیچ گروه سیاسی در آید یا در انتخاباتها به نفع حزبی خاص وارد عرصه شود. اما نباید به این بهانه از آرمانهایی که به خاطر آن به وجود آمده است، دست بکشد. اگر یک سازمان غیردولتی در جهت کمک به بیماران سرطانی فعالیت میکند باید در مقابل تضییع حقوق آن بیماران توسط بیمارستانها یا نهادهای دولتی کوتاه نیاید. به عبارت بهتر، سازمان غیردولتی وظیفه منظم کردن یک حرکت وسیع اجتماعی را دارد. این تنظیم، میتواند خواه با اولویتبندی در اهداف صورت گیرد و خواه با آموزش و بسیج تودههای مردم. NGO یک جزء جداییناپذیر از جنبشهای اجتماعی امروزین است، ولی تمام آن نیست. به همین خاطر هم، یک NGO کمپینی باید به نوعی خود را درگیر پروژههای حمایتی هم بکند؛ چرا که اگر به درستی نداند که روی چه چیزی میخواهد اجماع اجتماعی ایجاد کند و مساله را خوب نشناسد و یا ابزار مناسب برای بیانش را نداشته باشد، عملا هیچ وجه مثبتی را در جنبش اجتماعی نخواهد داشت. به عبارت دیگر نمیتوان از کوچهباغهای دروس در تهران، درباره حل معضل کودکان کار اندیشید و راهحل داد. باید به سراغ مساله از فاصله نزدیک رفت. البته توجه کنید که در اینجا دو مساله مطرح است. از طرفی نباید چنین NGOهایی صرفا درگیر کارهای پروژهای کوچک شوند و از طرفی هم نباید به صورت ذهنی و غیرمستند فعالیت کنند. نیاز به یک کار دوگانه وجود دارد که هم فرآیند نهادسازی به خوبی طی شود و هم سازمان در کارهای روزمره غرق نشود.
اما در عمل شاهد هستیم که این اتفاق نمیافتد و NGOهای بسیاری وجود دارند که نمیخواهند بر سر اهداف بنیادین با دولتها دچار چالش شوند و این ویژگی را اتفاقا جزیی از بنیان NGO به حساب میآورند. یعنی تنها به پروژههای عملیاتی خود بسنده میکنند و یا به بحثهای بیهوده و غیرمستند بسنده میکنند. درباره قسمت اول، یعنی سازمانهای غیردولتی که تنها میخواهند پروژههای بسیار کوچک خود را بزرگتر کنند و به فکر دفاع از حل مساله در وجوه دیگر نیستند، پرسشی اساسی مطرح میشود: آیا به واقع یک سازمان غیر دولتی از دولت مستقل است؟ این سوال محور یادداشت آینده این بخش خواهد بود. درباره NGOهایی که مطلقا به صورت غیرمستند کار میکنند نیز در آینده توضیحاتی داده خواهد شد.
* zeinabz@gmail.com
** hrsaber@gmail.com
ارسال نظر