ظاهر‌سازی سیاسی در برابر عملکرد بازار

دوایت لی*

مترجم: حسین راستگو

منبع: Econlib

«فرآیند بازار اخلاقیات بنیادینی دارد که جای خالی آن را در فرآیند سیاسی به روشنی می‌بینیم». شکاف بزرگی میان کار‌کرد بازار‌ها و رضایت عامه مردم نسبت به آنها وجود دارد. با وجود برتری بازار‌های آزاد نسبت به دیگر چینش‌های اقتصادی در حفاظت از آزادی، ترغیب همیاری اجتماعی و خلق رفاه عمومی، همواره تردید‌هایی فرا‌گیر و دشمنی‌هایی آشکار با این بازار‌ها وجود داشته. البته بسیاری از مردم به دولت نیز بد‌گمانند. با این همه اگر مشکلاتی پدید آید که بتوان گناه پیدایی‌شان را حتی به شکل محدود بر گردن بازار انداخت، گرایش پر‌قدرتی که به وجود خواهد آمد، این است که «نا‌کامی‌های بازار» باید با نشاندن کنترل‌های بیشتر دولتی به جای محرک‌های آن «تصحیح» شوند. شاهدی جدید بر این گرایش، اصلاح برنامه مراقبت‌های بهداشتی در آمریکا است که به جای آنکه بازار‌های این قبیل خدمات را آزاد کند تا کژ‌تابی‌های ناشی از یارانه‌ها و دستورات دولتی اصلاح شوند، با گستراندن دامنه این یارانه‌ها و دستورات بر این کژ‌تابی‌ها افزود.

نظریه‌پردازان مکتب انتخاب عمومی، به توضیح گرایش به جانبداری از گسترش دولت پرداخته‌اند؛ گرایشی که آسیب‌هایش به خاطر تاکید بر منافع تمرکز‌یافته در برابر هزینه‌های پراکنده‌شده، بیشتر از منافعش است. به گفته این نظریه‌پردازان، سیاستمداران غالبا در صورتی سیاست‌هایی را که هزینه‌های آنها از منافع‌شان فرا‌تر می‌رود برمی‌گزینند که این هزینه‌ها در میان ده‌ها میلیون «بازنده» پخش شود و منافع‌شان در میان تعداد بسیار کمتری از «برندگان» تمرکز یابد. به اعتقاد این نظریه‌پردازان، بازنده‌ها هیچ نقشی در فرآیند سیاست‌گذاری ندارند یا نقش‌شان نا‌چیز است، در حالی که برندگان که هر کدام‌شان نفع خیلی بزرگ‌تری در این میان دارند، نقشی بسیار مهم را بازی خواهند کرد. در توضیح دلیل چیرگی سیاست‌های دولتی که مضرات اجتماعی دارند، بر راه‌حل‌های بازار که از منافع سیاسی برخوردارند، منافع آشکارا نقش مهمی پیدا می‌کنند.

اما این همه داستان نیست. بر‌داشت‌های اخلاقی که در سطح وسیعی پذیرفته شده‌اند نیز در نزاع سیاست و بازار جانب اولی را می‌گیرند. این بر‌داشت‌ها نقصی جدی را در فرآیند سیاسی باز‌تاب می‌دهند و از عدم درک بنیان‌های اخلاقی بازار و پیامد‌های آن نشان دارند.

دو گونه اخلاقیات

آنچه را که بیشتر مردم رفتاری اخلاقی می‌دانند، می‌توان به اختصار به عنوان رفتاری توصیف کرد که این سه شرط را بر‌آورده می‌سازد: (۱) کمک آگاهانه به دیگران، (۲) کمک به دیگران با چشم‌پوشی از منافع شخصی و (۳) کمک به افراد یا گروه‌هایی قابل شناسایی. ظاهرا همه ما این اصل اخلاقی را که من «اخلاق بلند‌نظرانه»‌اش (magnanimous morality) می‌خوانم، می‌پذیریم. اخلاق بلند‌نظرانه، بی‌تردید عاملی حیاتی در داشتن یک زندگی معنا‌دار است، اما تنها گونه‌ای از اخلاق نیست که بر آن تکیه می‌کنیم. هر چند اخلاقیات بلند‌نظرانه از جایگاهی مهم در بسیاری از فعالیت‌های اقتصادی ما (مثلا در استفاده از معیاری خاص برای بخشندگی و مهربانی در رفتار با کسانی که مستقیما با آنها سر و کار داریم) بر‌خوردار است، اما بنیان اخلاقی بازار‌ها نیست.

پایه اخلاقی بازار‌ها چیزی است که من آن را «اخلاق این‌جهانی» (mundane morality) می‌خوانم. اخلاق این‌جهانی، چیزی بیش از آنچه را که از هر فرد موقر و محترمی انتظار داریم مطالبه نمی‌کند و برای بیشتر افراد، جذبه عاطفی اخلاقیات بلند‌نظرانه را ندارد. اخلاق این‌جهانی را می‌توان در بیانی کلی به عنوان اخلاقیاتی توصیف کرد که از قواعد یا هنجار‌های رفتاری عموما پذیرفته‌شده مانند راستگویی، وفای به عهد، انجام توافق‌های قرار‌دادی، احترام به حقوق مالکیت دیگران و پرهیز از آسیب رساندن به سایرین مگر از طریق رقابت مشروع پیروی می‌کند. به قول آدام اسمیت:

«صرف عدالت در بیشتر مواقع تنها فضیلتی منفی است و فقط ما را از آسیب رساندن به همسایه‌مان باز‌می‌دارد. فردی که به ندرت از بی‌حرمتی به همسایه خود یا از تجاوز به دارایی یا آوازه او پرهیز می‌کند، بی‌تردید ارزش مثبت زیادی ندارد. ... غالبا می‌توانیم با آرام گوشه‌ای نشستن و هیچ کاری نکردن از تمام قواعد عدالت پیروی کنیم».

ممکن است کسی ادعا کند که توصیف اسمیت از پیروی از این قواعد یا فرمانبرداری از اخلاق این‌جهانی ارزش مثبت زیادی ندارد و به این ترتیب آن را زیر سوال برد. میان اخلاق بلند‌نظرانه و اخلاق این‌جهانی یک پیوستار وجود دارد، به این صورت که هر از گاهی پیروی از قواعد (اخلاق این‌جهانی) برخی از شرایط اخلاق بلند‌نظرانه را بر‌آورده می‌سازد. مثلا معروف است که گلف‌باز‌های حرفه‌ای (حتی زمانی که در غیر این صورت هیچ‌کس از این نکته آگاهی نمی‌یابد)، خود اعلام می‌کنند که قواعد بازی را زیر پا گذاشته‌اند. چنین رفتاری آگاهانه انجام می‌شود، به لحاظ شخصی هزینه‌زاست و به طور غریزی به عنوان رفتاری دارای ارزش اخلاقی تحسین می‌شود، اما چه اسمیت اخلاق این‌جهانی را دارای ارزش مثبت می‌دانست و چه نمی‌دانست، این گونه از اخلاق را برای اینکه افراد بتوانند تصمیمات‌شان را از طریق بازار‌ها با افراد بی‌شمار دیگری به شکلی هماهنگ کنند که منافع عمومی‌شان را بهبود بخشد (کاری که نمی‌تواند از طریق اخلاق بلند‌نظرانه صرف انجام گیرد)، لازم و کافی می‌دانست. اسمیت در نوشته مشهور خود درباره «دست نا‌مرئی» به این نتیجه می‌رسد که افراد با پیگیری نفع شخصی خود در بازار، به گونه‌ای نا‌خواسته منافع عمومی را کار‌آتر از زمانی که قصد چنین کاری را داشته‌اند، ارتقا می‌دهند.

افراد این بخش از نظریه «دست نا‌مرئی» را از زمان انتشارش تا به حال هم بر پایه مبانی اثباتی و هم بر پایه مبانی هنجاری به نقد کشیده‌اند. نقد اثباتی بر «دست نا‌مرئی» این است که به آن خوبی که آدام اسمیت مدعی بود، عمل نمی‌کند. با این همه شواهد چشمگیری که پیوسته روی هم انباشته می‌شوند و نشان می‌دهند که بازار‌ها در پروراندن آزادی و ارتقای رفاه بی‌مانند هستند، این نقد را ملایم‌تر کرده‌اند، اما این شواهد تردید‌های اخلاقی درباره بازار‌ها را کمتر نکرده و چه بسا که بر آنها افزوده‌اند. این نگاه به شکلی گسترده پذیرفته شده که در اخلاق بلند‌نظرانه‌ای که افراد به گونه‌ای غریزی آن را می‌پذیرند، رفتار استوار بر بازار جایی ندارد و توضیح «دست نا‌مرئی» اسمیت درباره بازار‌ها از این دید‌گاه پشتیبانی می‌کند، چرا که افراد در بازار تنها با پیگیری نفع شخصی خود به گونه‌ای نا‌خواسته به دیگران کمک می‌کنند و منافع به عامه مردم می‌رسد یا به بیان دیگر نصیب شخص خاصی نمی‌شود. بسیاری از افراد این توضیح را ضد‌اخلاقی یا دست‌کم غیر‌اخلاقی [خارج از مقوله اخلاق] می‌پندارند. به عنوان مثال به این نکته فکر کنید که اکثر افراد، اگر به آنها گفته شود که بیل گیتس، استیو جابز یا هنری فورد بیشتر از مادر ترزا به بشریت خدمت کرده‌اند، چه وا‌کنشی را از خود نشان می‌دهند؟ اما این گفته حقیقتا درست است. این افراد با پایین آوردن هزینه کامپیوتر‌ها و نرم‌افزار‌ها (گیتس و جابز) و با توانا ساختن خانواده‌های دارای در‌آمد متوسط یا حتی کم‌در‌آمد به خرید خودرو‌های شخصی (فورد) زندگی را برای صد‌ها میلیون انسان ساده‌تر کرده‌اند و احتمالا مبلغی بسیار کمتر از ده در‌صد ارزشی را که به وجود آورده‌اند، به عنوان پاداش در‌یافت کرده‌اند. مادر ترزا هر چند که انسانی پاک‌نهاد بود، اما خیر بسیار کمتری را برای جامعه به همراه آورد، چون به انسان‌های بسیار کمتری کمک کرد. با همه این احوال، کافی است چنین ادعایی را بر زبان بیاورید تا فریاد اعتراض علیه شما بلند شود. آنچه در قضاوت در باب اخلاق برای بیشتر مردم اهمیت دارد، نیت است، نه نتیجه.

درک اخلاق سیاسی

آنچه در باور افرادی بی‌شمار، نا‌کامی اخلاقی رفتار بازار انگاشته می‌شود، در تضادی آشکار با دید‌گاه رایج پیرامون رفتار سیاسی قرار دارد. از آن جا که انتخاب‌های فردی برای انسان‌ها در مقام مصرف‌کننده بسیار سرنوشت‌ساز‌تر از زمانی است که در مقام رای‌دهنده قرار دارند، انگیزه افراد برای ارزیابی پیامد‌های سیاسی تصمیمات‌شان بسیار کمتر از انگیزه آنها برای کنکاش در پیامد‌های بازاری این تصمیمات است.

مدلول این نکته آن است که افراد بیش از آن که از بلاغت بازار اثر بگیرند، از سخنوری‌های سیاسی تاثیر می‌پذیرند. همچنین هنگامی که سیاستمداران و گروه‌های سازمان‌دهی‌شده دارای منافع خاص به دنبال کسب حمایت برای پیاده‌سازی سیاست‌هایی خاص هستند، در خطابه‌ها تقریبا همیشه بر اخلاقیات بلند‌نظرانه تاکید می‌کنند.(۱)

سیاستمداران و رانت‌جویان پیوسته در این باره صحبت می‌کنند که هدف از سیاست‌های مورد حمایت آن‌ها، کمک به گروه‌هایی شایسته و قابل تشخیص مانند فقرا، سالمندان، بیماران، بیکاران، خانواده‌های کشاورز، کودکان یا کسانی است که شغل‌شان از سوی خارجی‌ها تهدید می‌شود. هنگامی که هزینه‌ها پذیرفته می‌شوند، معمولا در قالب فضیلت توجه به دیگران درباره آنها صحبت می‌شود.

به رای‌دهندگان به مثابه اعضای خانواده‌ای اشاره می‌کنند که تعهداتی به یکدیگر دارند و ارزش اخلاقی انسان‌ها به میانجی این نکته تعیین می‌شود که با بد‌اقبال‌ترین افراد در جامعه چه قدر خوب رفتار می‌کنند.

اخلاقیات بلند‌نظرانه به بهای نازل

توانایی سخنوری سیاسی در بر‌انگیختن دریافت‌های اخلاقی به نفع سیاست در برابر بازار به واسطه این نکته تقویت می‌شود که سیاست فرصتی را در اختیار افراد می‌گذارد تا از راه آن خود را قانع کنند که اصول اخلاق بلند‌نظرانه را تقریبا بی‌هیچ هزینه شخصی رعایت می‌کنند. رای ایالت کالیفرنیا در نوامبر سال ۲۰۱۰ به «طرح ۲۳» را در نظر بگیرید. این طرح اگر تصویب می‌شد، قانونی ایالتی را به تعلیق در‌می‌آورد که بر پایه آن میزان انتشار گاز‌های گلخانه‌ای باید تا سال ۲۰۲۰ به سطوح سال ۱۹۹۰ باز‌می‌گشت و این تعلیق تا زمانی ادامه می‌یافت که نرخ بیکاری این ایالت برای چهار فصل متناوب به ۵/۵ در‌صد یا کمتر از آن کاهش یابد. اگر این طرح به تصویب می‌رسید، اکثریت بزرگی از رای‌دهندگان ایالت کالیفرنیا شخصا از آن سود می‌بردند. این امر همچنین صرفه‌های چشمگیری را در قالب کاهش قیمت‌های انرژی و مخارج و مالیات‌های ایالتی برای ساکنان کالیفرنیا به بار می‌آورد. چیزی که در برابر این صرفه‌های شخصی قرار داشت، این استدلال اخلاق‌محور بود که رای مخالف به این طرح، رای به محیط‌زیست و مشاغل سبز و رای علیه شرکت‌های آلوده‌کننده نفتی و سود‌های آنها است و ظاهرا «اخلاق» بر نفع شخصی پیروز شد، چون طرح ۲۳ با کسب موافقت ۴/۳۸ در‌صد از رای‌دهندگان در برابر مخالفت ۶/۶۱ در‌صد از آنها شکست خورد.

من واژه «ظاهرا» را بر پایه حساب آرا به کار می‌گیرم؛ حسابی که هزینه اندک رای‌دهی علیه منافع شخصی و قدرت سخنوری مبتنی بر اخلاقیات را در گفتمان سیاسی توضیح می‌دهد. تقریبا در تمام دوره‌های انتخابات ایالتی یا فدرال، احتمال اینکه تصمیم یک رای‌دهنده نتیجه انتخابات را تعیین کند، عملا صفر است. حتی اگر انتظار رود که رقابت در یک دوره انتخابات نزدیک باشد، احتمال اینکه نتیجه بر پایه یک رای تعیین گردد، تقریبا بی‌هیچ تردیدی کمتر از ۱ در ۵۰ هزار خواهد بود. (۲) با نظر به این احتمال، رای مخالف دادن به طرح ۲۳ عملا هیچ هزینه‌ای برای یک فرد نوعی اهل کالیفرنیا نداشت. مثلا اگر فردی در اثر شکست این طرح ۵۰۰ دلار ضرر می‌کرد، هزینه شخصی انتظاری رای مخالف دادن به آن تنها ۱ سنت (۵۰۰ دلار ضربدر یک پنجاه‌هزارم) بود یا به بیان دیگر این ضرر برابر بود با ۵۰۰ دلار ضربدر احتمال اینکه این سیاست تنها به خاطر رای موافق او شکست خورد.

این هزینه ناچیز نمی‌توانست رای‌دهنده‌ای را که قانع شده بود که رای مخالف دادن به طرح ۲۳ اخلاقا کاری درست است، به تامل وادارد. به طور کلی‌تر فارغ از اینکه تصویب (یا شکست) یک طرح یا برنامه دولتی چه مقدار برای یک رای‌دهنده هزینه‌زا خواهد بود، رای مخالف

(یا موافق) دادن به آن تقریبا هیچ هزینه‌ای را برای او به بار نمی‌آورد. پس اگر او قانع شده که رای موافق دادن به این طرح به لحاظ اخلاقی درست است، انجام این کار راهی ارزان برای دستیابی او به حس برتری اخلاقی است. به قول برایان کاپلان، «سیاست‌های نا‌کار‌آمدی مانند تعرفه‌ها یا حداقل دستمزد به این خاطر می‌توانند برنده شوند که ابراز پشتیبانی از آنها باعث می‌شود که افراد حس خوبی درباره خود داشته باشند» و «هزینه خصوصی به خاطر احتمال اندک اثر‌گذاری رای فرد از میان می‌رود».

حفاظت از عزت نفس اخلاقی

از طریق بی‌خبری

توانایی دستیابی به حسی از پایبندی به اخلاق بلند‌نظرانه از طریق رای‌دهی با هزینه‌ای بسیار اندک، فرصتی استثنایی است که می‌تواند گرایش عاطفی پر‌قدرتی را در دفاع از رویکرد‌های سیاسی در برابر رویکرد‌های استوار بر بازار در قبال حل مشکلات پدید آورد و این همان اتفاقی است که رخ می‌دهد. با این همه توانا بودن به بهره‌گیری از این فرصت بسته به آن است که رای‌دهندگان باور داشته باشند که انداختن یک رای در صندوق برای دستیابی به اهدافی اصیل و ناب، اقدامی همخوان با اخلاقیات بلند‌نظرانه است و این باور نیز خود به دو عقیده فرعی وابسته است: نخست اینکه رای موافق دادن به گسترش اندازه دولت باعث می‌شود که از یک نفع بزرگ شخصی چشم بپوشیم و دوم اینکه دولت با بزرگ‌تر شدن خود واقعا به آنهایی که به دنبال کمک به آنها است، یاری می‌رساند. شاهد این را که باور نخست باوری گسترده است، می‌توان در سختی اقناع افراد درباره این نکته دید که رای موافق دادن به برنامه‌های پر‌هزینه دولتی عملا هیچ هزینه‌ای ندارد، چون رای فرد کاملا از اثر‌گذاری بر نتیجه انتخابات نا‌توان است. تلاش‌های من در این راستا در بیرون از کلاس درس، بسیار بیش از آن که با تاملی آرام روبه‌رو شود، بیزاری و بر‌آشفتگی‌های اخلاقی را به چشم دیده است و مطمئن نیستم که در کلاس درس هم خیلی موفق‌تر از این بوده باشم.

همچنین باید انتظار داشت که بیشتر افراد در برابر تلاش‌های اقتصاد‌دانان برای اقناع آنها با استفاده از مفاهیمی اقتصادی چون هزینه فرصت، مزیت نسبی و مارژینالیسم در این باره که انبوهی از سیاست‌های دولتی بیش از آن که برایشان مفید باشند به ضرر آنها هستند، مقاومت کنند و غالبا ساز مخالف بزنند. با نظر به محرک‌هایی که در ذات رای‌دهی وجود دارد، پذیرش ادعا‌های استوار بر اخلاقیات بلند‌نظرانه که از سوی سیاستمداران و گروه‌های دارای منافع خاص درباره برنامه‌های مورد حمایت‌شان بیان می‌شود، رضایت و روحیه بسیار فزون‌تری را به افراد می‌دهد. بی‌علاقگی رای‌دهندگان به دانستن اینکه برنامه‌های دولتی که به آنها رای می‌دهند عملا به اهداف اصیل و ناب خود می‌رسند یا خیر، به میانجی هزینه بسیار زیاد تعیین اثر این برنامه‌ها و نیز هزینه انجام کاری تقویت می‌شود که اگر در‌یابند که این اثر مخالف چیزی است که به آنها گفته شده، باید انجام دهند.

استثنای بزرگ بر این رویکرد «رای بده و فراموش کن»، گروه‌های سازمان‌یافته‌ای است که نفعی مستقیم و تمرکز‌یافته در پیامد برنامه‌هایی دارند که با رانت‌جویی و خطابه‌های استوار بر اخلاقیات بلند‌نظرانه از آنها حمایت کرده‌اند. این گروه‌ها با سیاسیون ارتباط دارند و بر آنها اثر می‌گذارند تا به این شیوه بتوانند چگونگی نوشتن قانون پیش از تصویب و سپس پیاده‌سازی آن را تحت تاثیر خود قرار دهند. به زبان دیگر «رای‌دهی» یا همان اعمال نفوذ گروه‌های سازمان‌یافته، بر خلاف رای شهروندان عادی، بعد از انتخابات نیز ادامه می‌یابد و تاثیری چشمگیر بر پیامد‌های سیاسی می‌گذارد؛ بنابراین نباید تعجب کرد که اهداف اخلاقی که رای‌دهندگان سر‌خوشانه تصور می‌کنند که به آنها رای می‌دهند، غالبا چیزی فرا‌تر از سر‌پوش‌هایی نیستند که گروه‌های اثر‌گذار سیاسی می‌توانند امتیازات خصوصی خود را به بهای ضرر عامه مردم در لوای آنها پی بگیرند.

نه اخلاقی، نه ارزان

لفاظی‌های رایج در گفته‌های عمومی سیاستمداران و گروه‌های دارای منافع خاصی که به این افراد روی می‌آورند، می‌تواند مردم را قانع کند که اخلاق بلند‌نظرانه، نشاندن کنش سیاسی به جای محرک‌های بازار را نا‌گزیر می‌کند، حتی اگر چه کنش سیاسی پیامد‌هایی را به بار می‌آورد که نسبت به پیامد‌های محرک‌های بازار، هم کار‌آیی کمتری دارند و هم کمتر اخلاقی‌اند. واقعیت این است که رفتار سیاسی به همان اندازه رفتار بازار از منافع شخصی اثر می‌گیرد. رای‌دهندگان با رای موافق دادن به سیاست‌هایی که اصیل و ناب به نظر می‌آیند، با هزینه اندک، حسی را از فضیلت اخلاقی به دست می‌آورند؛ گروه‌های سازمان‌دهی شده دارای منافع خاص، حمایت‌ها و امتیازاتی را به قیمت ضرر عموم مردم به دست می‌آورند و سیاستمداران در قدرت نیز حمایت بلوک‌های رای‌دهنده را از آن خود می‌کنند. افزون بر اینها این نفع شخصی سیاسی، به آن خوبی که نفع شخصی در بازار پیگیری می‌شود، پرورانده نمی‌شود. خرج کردن و سرمایه‌گذاری پول که پیرو نظم ناشی از قیمت‌های بازار است، کار‌آیی بیشتری در تحریک افراد جهت بر‌آوردن منافع دیگران در قیاس با انداختن رای در صندوق و اعمال فشار برای کسب حمایت سیاسی دارد. فرآیند بازار، اخلاقیات بنیادینی دارد که اگر ورای ظاهر‌سازی‌های اخلاقی در خطابه‌های سیاسی را بنگریم، به روشنی در فرآیند سیاسی غایب است.

با این همه تا هنگامی که افرادی وجود دارند که نمی‌توانند در برابر گرایش به اخلاقیات ارزان مقاومت کنند، فرآیند سیاسی همچنان در خدمت این گونه از اخلاقیات خواهد بود و نتیجه این شرایط نیز همچنان نه اخلاقی خواهد بود و نه ارزان.

پاورقی‌‌ها

۱- تلاش‌هایی نیز برای توصیف بنگاه‌ها و محصولاتشان به شیوه‌هایی اخلاقی با ادعا‌هایی درباره ملاحظات زیست‌محیطی و بیان سهم خیر‌خواهانه آنها در اقدامات پر‌ارزش انجام شده است، اما بنگاه‌ها می‌دانند که اگر مصرف‌کنندگان هیچ امتیاز شخصی در محصولات‌شان نیابند، فارغ از اینکه آوازه‌شان درباره اخلاقیات بلند‌نظرانه تا چه اندازه پر‌قدرت است، به زودی ور‌شکست می‌شوند.

۲- احتمال اینکه یک رای تعیین کند که سیاستی تصویب خواهد شد یا خیر، هنگامی که به سیاستمداری رای می‌دهیم که به پشتیبانی از این سیاست تعهد می‌دهد، کمتر از حالتی است که مستقیما به خود این سیاست رای می‌دهیم.