روابط ایران و عثمانی در دوره قاجاریه
زهرا علیزاده بیرجندی: اختلافات مرزی ایران و عثمانی در دوران قاجاریه همچنان تداوم یافت و حتی از نظامهای استبدادی عثمانی و ایران به نظام مشروطیت آنها (که در هر دو کشور در سال ۱۳۲۴. ق شکل گرفت) انتقال پیدا کرد و حکومتهای جدید نیز بهمنظور حل اختلافات و تثبیت مقررات عهدنامه ارزروم تلاش کردند، اما مساله تعیین قطعی سرحدات ایران و عثمانی همچنان بلاتکلیف ماند تا اینکه در نوامبر ۱۹۱۳. م/ ۱۳۳۱. ق به اصـرار دولت انگلستان پروتکلی درباره تعیین حدود دو کشور در استانبول به امضا رسید و یکبار دیگر کمیسیون چهارجانبه علامتگذاری سرحدات ایران و عثمانی را شروع کرد.
زهرا علیزاده بیرجندی: اختلافات مرزی ایران و عثمانی در دوران قاجاریه همچنان تداوم یافت و حتی از نظامهای استبدادی عثمانی و ایران به نظام مشروطیت آنها (که در هر دو کشور در سال ۱۳۲۴.ق شکل گرفت) انتقال پیدا کرد و حکومتهای جدید نیز بهمنظور حل اختلافات و تثبیت مقررات عهدنامه ارزروم تلاش کردند، اما مساله تعیین قطعی سرحدات ایران و عثمانی همچنان بلاتکلیف ماند تا اینکه در نوامبر ۱۹۱۳.م/ ۱۳۳۱.ق به اصـرار دولت انگلستان پروتکلی درباره تعیین حدود دو کشور در استانبول به امضا رسید و یکبار دیگر کمیسیون چهارجانبه علامتگذاری سرحدات ایران و عثمانی را شروع کرد. در نتیجه اعمال نظر دولت خارجی و ضعف ایران در آن دوران، حدود هزار کیلومتر مربع از اراضی ایران واقع در شمال و جنوب قصرشیرین به عثمانی واگذار شد.
در این اراضی بعدها معادن نفت مهمی کشف شد. این اشارات چشماندازی از روابط سیاسی دو کشور را در مقطع زمانی مورد مطالعه نشان میدهد، اما باید توجه کرد که بررسی دقیق روابط ایران و عثمانی مستلزم شناخت ابعاد و جنبههای گوناگون این روابط و عوامل تأثیرگذار در آنهاست. این جنبههای گوناگون شامل روابط سیاسی، ارتباطات فرهنگی، مبادلات تجاری و سایر روابط ناشی از همجواری طولانی میباشد. افزون بر این، وجود شباهتهایی در سیر تاریخی دو کشور، چون ورود استعمار، اخذ تمدن غربی و مشروطهخواهی، گونهای دیگر از مناسبات و تأثیرات متقابل جریانهای فکری و جنبشهای اجتماعی این دو سرزمین را نشان میدهد.
الف- روابط فرهنگی: در مورد این روابط باید گفت در آن ایام که جنگهای خونین میان فرمانروایان دو کشور برقرار بود، دوستی معنوی و فرهنگی میان افراد دو ملت وجود داشت. ترکها بعد از استقرار در وطن جدید خویش، تا قرنها، عناصر فرهنگی و زبانی خویش را از ایران اخذ میکردند و ایران نیز در آغاز، علم و تمدن جدید را از طریق این کشور - که پل ارتباطی ایران به اروپا بود - بهدست آورد.
موارد ذیل نشاندهنده ارتباطات فرهنگی دو کشور است:
۱- تحصیلکردگان ایران در مدارس عالی استانبول: به دلیل کمبود منابع، اطلاعات زیادی درباره فارغالتحصیلان مدارس عالی استانبول در دست نیست، فقط نام چندتن از آنها را در اینجا ذکر میکنیم: میرزاصادقخان مستشارالدوله و میرزا فرجاللهخان (از وابستگان معینالملک، سفیر ایران در استانبول)، عبدالحمیدخان کاشی، بهاءالدین میرزا، حسین اختر، آقا میرزا علی دکتور (از پزشکان حاذق و ادیب نکتهدان آذربایجان)،
۲- انتشار روزنامه قانون و اختر در استانبول: روزنامه اختر را آغازگر مطبوعات برونمرزی آزاد و پدر روزنامه قانون بهحساب آوردهاند. زیرا همین روزنامه بود که نخستینبار از قانون و قانونخواهی سخن گفت و روزنامه قانون هم که حدود پانزده سال پس از انتشار اختر منتشر شد، از روزنامه اختر جانبداری کرده است. روزنامه اختر به رشد آگاهیهای سیاسی و اجتماعی در محافل روشنفکری ایران و نشر اندیشههای تجددخواهانه کمک شایانی کرده است. اختر غیر از عثمانی و ایران در ممالک دیگر بهویژه هند و قفقاز نیز خوانندگان بسیاری داشت و در شهرهایی چون تبریز، مهران، رشت، تفلیس، باکو، بمبئی، مدرس حیدرآباد، لکهنو، بنگلور، لاهور، کراچی، کربلا و... دارای نمایندگی بود.
۳- جایگاه خاص زبان فارسی در عثمانی: بیشتر دولتمردان و ادبای عثمانی به زبان و ادبیات فارسی آشنایی داشتند و زبان فارسی در مدارس آنجا تدریس میشد.
۴- نقش ترجمهها در ارتباطات فرهنگی: ترجمه مکرر آثار ادب فارسی به ترکی سهم عمدهای در ارتباطات فرهنگی دو کشور داشته و سبب تاثیرپذیری ادبیات عثمانی از ادب فارسی شده است.
۵- امپراتوری عثمانی مرکز انتقال مظاهر تمدن غرب به ایران: از سده هجدهم گرایش به اخذ مظاهر تمدن غرب در امپراتوری عثمانی شتاب فزایندهای پیدا کرد و استانبول دروازه نفوذ مظاهر این تمدن به شرق و یکی از انتقالدهندگان اصلی محصولات مصرفی مادی و معنوی غرب به کشور ما شد. البته اقامت گروهی از ایرانیان در شهرهای عثمانی و نیز تردد بسیاری از ایرانیان به آن دیار، سبب تسهیل این انتقال شـد. بحث در مورد روابط فرهنگی به دلیل گستردگی، یک مقاله مستقل را میطلبد و ازآنجاکه محور بحث این مقاله، مناسبات فرهنگی نیست، به همین مختصر بسنده میشود.
ب- روابط تجاری: مهمترین دلایل برقراری روابط تجاری ایران با عثمانی، همجواری، اقامت بازرگانان ایران در استانبول و معبر بودن عثمانی برای رسیدن به اروپا بود. عثمانی پس از روسیه و انگلستان مقام سوم را در تجارت ایران داشت. با توجه به گستردگی روابط تجاری میان دو کشور، بعید نیست که مشکلاتی در این زمینه ایجاد شده باشد، چنانکه برخی از مواد عهدنامههای منعقده میان ایران و عثمانی به دعاوی تجاری طرفین و حقوق گمرکی اختصاص دارد. نکته شایان توجه دیگر در روابط تجاری این است که علاوهبر طبقه تجار، سایر طبقات نیز برای کسب و کار به استانبول میرفتند. اصناف ایرانی مقیم استانبول برای ایجاد نظم و حل و فصل اختلافات احتمالی، برای هر صنف رئیس انتخاب میکردند. تجار نیز جهت رتـق و فتق امورشان مجمعی داشتند. همین مجمع در دوره استبداد صغیر و قیام آذربایجان به انجمن سعادت ایرانیان تبدیل شد. ایرانیان مقیم استانبول در امور مختلف بازرگانی فعالیت میکردند. بعد از قالیفروشان، تعداد کتابفروشان و کاغذفروشان نیز بسیار بود و آنها ثروت و اعتبار بسیاری داشتند. البته برخی ایرانیان چون حاج میرزافتحعلی اصفهانی، کارخانهدار معروف را نیز نباید از قلم انداخت. وی دارای کارخانجات دباغی، صابونپزی، قلمکارسازی، رنگرزی، قالیشویی و حلواپزی و... بود و سالها چند صد نفر کارگر ایرانی در دستگاه او کار میکردند. چنین به نظر میرسد که ضعف روزافزون، تشدید وابستگی سیاسی و اقتصادی عثمانی و ایران به غرب و رکود بیش از پیش اقتصاد ملی آنها، باعث شد تجارت ایران و عثمانی رونق خود را از دست بدهد و دچار رکود شود. علاوهبر این عوامل، درگیریها و اختلافات مرزی ایران و عثمانی نیز برای منافع اقتصادی مشترک دو طرف زیانآور بود، زیرا مقادیری از ابریشم و سایر کالاهای صادراتی ایران از طریق قلمرو عثمانی و از راه طرابوزان به غرب فرستاده میشد (این امر به دولت عثمانی در مقابل همسایگان شرقیاش قدرت میبخشید.)
ج- روابط سیاسی: کارنامه روابط سیاسی این دو کشور، یادآور اختلافات، جنگها، انعقاد قرارداد، مبادله سفرا و سایر اقدامات دیپلماتیک و از همه مهمتر مداخلات استعمارگران است. بهمنظور درک بهتر روابط سیاسی این دو کشور، آگاهی از دلایل اختلاف میان آنها ضرورت دارد. موارد زیر از موضوعات اختلافبرانگیز میان این دو کشور بود:
۱- وضع نامشخص مرزهای دو کشور (مرز طولانی ایران و عثمانی از قله آرارات تا مصب شطالعرب، یعنی بیش از هفتصد مایل بود.)؛ ۲- برخوردهای میان عشایر مرزنشین (از سرحد آذربایجان تا خوزستان) و حمایت شاهزادگان ایرانی از برخی روسای آنان؛ ۳- مساله تابعیت برخی از ایلهای سرحدی و مشکلات ناشی از ییلاق و قشلاق آنها؛ ۴- مساله پناهندگان ایران و عثمانی؛ ۵- رفتار خشن و توهینآمیز عثمانیها با حجاج و زوار ایرانی؛[۲۰] ۶- مسائل تجاری ایران و عثمانی؛ ۷- سرزمین کردستان و مسائل مربوط به کردها. بدون تردید مساله کردها را میتوان از مسائل عمده منطقه قلمداد کرد.
- بخشی از یک مقاله
ارسال نظر