عثمانی؛ هراسان از بستن راههای شرقی
گروه تاریخ و اقتصاد: خبرها قابل تحمل نیست.
روسیه اکثر نیروهای بازدارنده خود را از شمال غربی ایران برای تقویت جبهههای اروپایی خود خارج کرده و بسیاری از مواضع رها شده از سوی آنها بنابر خبرهای رسیده توسط نیروهای عثمانی اشغال شده است. با خروج روسها و ایجاد ناآرامیهایی در شمال غربی ایران راههای تجاری در آن مناطق ناامن شده و این حتما سبب افزایش فعالیت تجاری از طریق بندرهای جنوبی خواهد شد و بوشهر ناتوان از پذیرش این حجم از مبادلات بحران تازهای را خواهد آزمود.
عثمانی هراسان از رویدادها برای بستن راههای شرقی در ایجاد جبهههایی در برابر خود و متحدش تلاش گستردهای را برای کشاندن ایران به جنگ به نفع خود آغاز کرده است.
گروه تاریخ و اقتصاد: خبرها قابل تحمل نیست.
روسیه اکثر نیروهای بازدارنده خود را از شمال غربی ایران برای تقویت جبهههای اروپایی خود خارج کرده و بسیاری از مواضع رها شده از سوی آنها بنابر خبرهای رسیده توسط نیروهای عثمانی اشغال شده است. با خروج روسها و ایجاد ناآرامیهایی در شمال غربی ایران راههای تجاری در آن مناطق ناامن شده و این حتما سبب افزایش فعالیت تجاری از طریق بندرهای جنوبی خواهد شد و بوشهر ناتوان از پذیرش این حجم از مبادلات بحران تازهای را خواهد آزمود.
عثمانی هراسان از رویدادها برای بستن راههای شرقی در ایجاد جبهههایی در برابر خود و متحدش تلاش گستردهای را برای کشاندن ایران به جنگ به نفع خود آغاز کرده است. عثمانی دلخوش به موضعگیری دولت ایران نیست و بیشتر علاقهمند به تحریک مذهبی است و بر این اساس از رهبران مذهبی شیعه ساکن شهرهای تابع خود در مناطق شیعه نشین عراق یاری خواسته و آنان بر پایه این تحریکات به دو گروه تقسیم شدهاند؛ گروهی پذیرای همکاری با دولت استانبول هستند و گروهی که میکوشند از این هیاهو دور بمانند. پیوستگان به سیاست استانبول به هم باوران خود در ایران پیاپی پیام میدهند و کم کم موضع گیریهایی در برخی از روحانیون ایران برای اظهار نظر جهت پیوستن به جمع مسلمین برای رویارویی با ما و روسیه مشاهده میشود. این موضعگیریها مناطق جنوب غربی ایران را تحتتاثیر قرار خواهد داد و ما باید هرچه سریعتر به فکر ایجاد موانعی در این راه در این منطقه باشیم.
دولت ایران ناتوان از تصمیمگیری است. شاید نخواهد با ما دربیفتد؛ ولی نفرتش از روسیه بیش از حد لازم است و بودن روسیه در کنار ما امکان سریدن این خواسته به سوی ما نیز خواهد شد. نمیتوان به تصمیم فعلی دولت ایران دل بست و باید آماده بود تا در صورت هر نوع موضع گیری علیه ما به تندی بندرهای جنوبی را در دست گرفت و با ایجاد بحران در منطقه، ایران را تحت فشار قرار داد. ایران با آگاهی از این آینده بر آن است که برای استفاده از موقعیت، ما و روسها را وادار به پذیرش پرداخت وامی به خود کند.
ترکیهایها و آلمانها برای ایستادگی در برابر سیاست دولت ایران مصمم به پدید آوردن بحرانهایی در شمال و جنوب ایران هستند و کسانی را به درون هیاهوهای برپا خاسته در گیلان و فارس فرستادهاند. فارس، آتش زیر خاکستر است. اینجا سرزمین ایلها و قبیلههاست. هنوز بختیاریهای ساکن فارس و قشقاییها و ایلهای خمسه به سبب حضور و نفوذ قدرتمندانهشان در حوادث چند دهه اخیر ایران و اعتقادشان به قدرت خود در دگرگونیها، در هر لحظهای که بخواهند به هیچ وجه تابع تصمیمات دولت نیستند و روسای آنها نه تنها خود را از فرمانروای فارس یا در سطحی بالاتر از دولت ایران کمتر نمیدانند بلکه آنها را وادار به هماهنگی با اندیشه خود فرض میکنند. این حس در گیلان نیز وجود دارد، با این تفاوت که در آنجا ایل و قبیلهای نیست و بیشتر گرونده به تجمعهای سیاسی هستند. آذربایجان با همه توانش در رویدادهای اخیر، به سبب آنکه میدان جنگ روسیه و عثمانی است، از این ماجرا دور است.
برای کسب مجوز خروج از بوشهر به فرمانروای بوشهر مراجعه کردم. در مقابل توضیحات من لبخند میزد و گاهی صدای خندهاش را میشنیدم و در پی توضیحات من تنها یک جمله گفت و آن اینکه «بالاخره هدف از سفر چیست؟» ناچار شدم بگویم که برای ملاقات با مفاخرالسلطنه میرویم و از سوی دولت ایران برای گفتوگو با او هماهنگی شده است. لبخندی زد و دستور صدور مجوز را داد. یازدهم سپتامبر من و شیفرز به همراه دو محافظ کنسولگری و فرستادهای از سوی موقرالدوله، فرمانروای بوشهر به راه افتادیم و شب به برازجان رسیدیم. اولین باری بود که به برازجان آمده بودم. شهری است بسیار کوچک و شاید بتوان گفت روستایی بزرگ. گمان میکردم بزرگتر از این باشد. شهری بر سر راه بزرگترین بندر جنوبی ایران و شهری بزرگ و در واقع بزرگترین شهر جنوبی ایران باید بزرگتر از این باشد.
شب خموشی بود. به استراحتگاهی که برایمان در نظر گرفته بودند، رفتیم. خانهای بود در وسط باغی پشت به کوه. هنوز جابهجا نشده بودیم که نماینده فرمانروای بوشهر آمد و گفت که حاکم برازجان ما را برای شام به خانه خود دعوت کرده است. نه جرات رد دعوت او را داشتم و نه توان گذراندن ساعتی طولانی برای آن ملاقات و شام را به ناچار رفتیم.
نزدیک محل اقامتمان بود. باغی بزرگ با قصری زیبا. غضنفرالسلطنه پای پلهها از ما استقبال کرد. به نظر میرسید علاقهای به پذیرایی از ما ندارد ولی دستور انجام چنین کاری را دریافت کرده است. اطلاعاتی در حد متوسط داشت ولی به نظر میرسید بیشتر میداند و قصد بروز همه دانستههایش را ندارد. شامی خوردیم و گفتوگویی کردیم. بیشتر به ایران میاندیشید و در رویای جانفشانی بود و دائم آه میکشید. با همه ایستادگیاش مرد بسیار مودبی بود و این سبب شد ساعتی بمانیم و دیروقت برگردیم. فکر نکنم هیچ گاه بتوانم خاطره تماشای چند لحظهای به گلدان بزرگ کریستال پر از گُلش را در گوشه اتاقی که در آن شام خوردیم، از یاد ببرم.
دیروز به راه افتادیم و شب را در کازرون بودیم. نام ناصر دیوان را بسیار شنیدهام. خیلی دلم میخواست او را ببینم. گفتند چند روزی است در کازرون نیست. کازرون پر از هیاهوست. به نوعی قلب تلاش قبیلهها و ایلها در کازرون میتپد. این شهر محل برخورد دو نوع رویداد در حال شکل گرفتن در فارس و شهرهای حوزه کارون، که در دست ماست، میباشد و نخستین زمزمه هر نوع اتفاقی در آینده را باید از این شهر شنید. بر پایه اطلاعات پیشتر دریافت شده از ماموران پنهانمان در این شهر، شهر ناآرام بلکه بیپرده روی به سوی رویارویی با ما دارد و در صورتی که این نگاه علنی شود گلوگاه دسترسی از بندر بوشهر به شیراز و بندرهای معشور(ماهشهر) و محمره (خرمشهر) و شهر «ناصریه» (اهواز) از راه خشکی سخت خواهد شد و بخش عمدهای از امکانات جا به جایی نیرو در منطقه با خبر مواجه خواهد شد. باید هرچه سریعتر راهی برای حل این مشکل یافت.
ساعتی پیش به شیراز رسیدیم. اکنون در کنسولگری خودمان در شیرازیم.
پنجشنبه 15 سپتامبر 1914
- گزارش کنسول انگلیس در جنوب از اوضاع ایران در جنگ جهانی دوم، ترجمه دکتر افشین پرتو، به نقل از پژوهشنامه خلیجفارس (دفتر ششم)
ارسال نظر