نگاهی به کنسولگری انگلیس در خراسان از آغاز تا دوره جنگ جهانی دوم
هدفگیری بلندمدت
حمیدرضا رمضانی: شیوههای گوناگون استعمارگران برای حضور و نفوذ در بافت اجتماعی کشورهای تحت سلطه، خود موضوعی جالب و در خور توجه است و یکی از بهترین راههای مطالعه آن، بررسی عملکرد کنسولها و کنسولگریهای آنها در مناطق تحت نفوذ است.
حتی در سختترین شرایط جنگی هم کارگزاران استعمار به دنبال اهداف و منافع درازمدت خود در کشورهای تحت سلطه و اشغال بودند و بههمینخاطر از راهکارهای بلندمدت فرهنگی غافل نمیشدند.
جنگ جهانی دوم و هجوم نیروهای متفقین به ایران، فصل نوینی را در تاریخ معاصر ایران رقم زد.
حمیدرضا رمضانی: شیوههای گوناگون استعمارگران برای حضور و نفوذ در بافت اجتماعی کشورهای تحت سلطه، خود موضوعی جالب و در خور توجه است و یکی از بهترین راههای مطالعه آن، بررسی عملکرد کنسولها و کنسولگریهای آنها در مناطق تحت نفوذ است.
حتی در سختترین شرایط جنگی هم کارگزاران استعمار به دنبال اهداف و منافع درازمدت خود در کشورهای تحت سلطه و اشغال بودند و بههمینخاطر از راهکارهای بلندمدت فرهنگی غافل نمیشدند.
جنگ جهانی دوم و هجوم نیروهای متفقین به ایران، فصل نوینی را در تاریخ معاصر ایران رقم زد. در جریان جنگ، نواحی شمالی خراسان نیز به اشغال نیروهای ارتش سرخ درآمد و نیروهای ارتش سرخ از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴ در خراسان حضور داشتند. متفقین از راههای مواصلاتی استان برای رساندن تدارکات و تسلیحات به شوروی استفاده میکردند. این کمکها از طریق جاده زاهدان ــ مشهد به مرکز استان میرسید و سپس از طریق جاده قوچان به عشقآباد فرستاده میشد.
در سالهای اشغال خراسان، کنسولگریهای انگلستان و شوروی مستقر در مشهد برنامههای گستردهای را در دستور کار خود قرار دادند. اغلب این برنامهها جنبه تبلیغاتی داشتند و هریک از این کنسولگریها اهداف خاص خود را دنبال میکردند. علاوه بر انگلستان و شوروی، کشورهای چین و افغانستان نیز در خراسان صاحب کنسولگری بودند اما فعالیت خاصی از جانب آنان مشاهده نمیشد. در این مقاله تلاش شده است مهمترین فعالیتهای این کنسولگریها در سالهای جنگ جهانی دوم مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
کنسولگری انگلستان
انگلستان در اواخر قرن نوزدهم میلادی موفق شد اجازه افتتاح کنسولگری در خراسان را بهدست آورد. نخستین سرکنسول بریتانیا در مشهد، چارلز اسمیت مکلین بود که از اول فوریه ۱۸۸۹، کار خویش را آغاز کرد.
انگلستان جز مشهد در بیرجند نیز دارای کنسولگری بود. نخستین نماینده سیاسی انگلستان مقیم بیرجند، ویلیام ریچارد هاسن با درجه نایبکنسولی، از بیستویکم دسامبر ۱۹۰۹ کار خویش را آغاز کرد.
سرکنسولگری بریتانیا در مشهد، در خیابان پهلوی (امامخمینی فعلی) قرار داشت. این مکان امروزه به کنسولگری دولت پاکستان تبدیل شده است.
خیابان پهلوی یا ارگ، از محلات مدرن و جدید مشهد بهشمار میرفت. در این خیابان، مقر ستاد لشکر شرق، ساختمان بانک شاهی، باغ ملی و نیز مغازههای جدید و سینماها قرار داشتند که همگی از مظاهر مدرنیسم دوره رضاشاهی بودند. در دوره رضاشاه، ارتباطات کنسولگری با مردم و مقامات دولتی بهشدت کاهش یافته بود و کسانی که مظنون به ارتباط با کنسولگریهای خارجی بودند، تحت تعقیب شهربانی قرار میگرفتند.
اسکراین از این دوره تحت عنوان «بایکوت بیمعنا» نام میبرد که برای ۶سال، پست کنسولگری انگلستان را چه از نظر رسمی و چه از نظر اجتماعی، به همهچیز تبدیل کرده بود جز یک پست شاد. سرکنسولهای انگلیسی مقیم مشهد در دوره رضاشاه بهترتیب شامل افراد زیر بودند: ۱۹۲۷ سرهنگ دوم سرهیووینسنت بیسکو، ۱۹۳۰ سرهنگ دوم سرچارلز جانسن بارت، ۱۹۳۵ سرهنگ دوم کلایوکرک پاتریک دالی، ۱۹۳۶ گایلز فردریک اسکوایر.
گایلز اسکوایر طی سالهای ۱۹۳۶-۱۹۴۲م سرکنسول بریتانیا در مشهد بود. از همان ابتدای ورود نیروهای روسی به خراسان، ارتباط و هماهنگی نزدیکی بین روسها و انگلیسیها برقرار شد. دو دولت، متفق یکدیگر محسوب میشدند. اسکوایر در ملاقات با سرتیپ شاپکین، از وی خواست کامیونهای کامیونداران هندی را که ارتش ایران در اختیار گرفته بود، از لشکر شرق باز پس گیرد و به صاحبانش برگرداند و نیز امکان فرستادن تلگراف را برای سرکنسول انگلستان فراهم نماید و سرتیپ شاپکین نیز در این زمینه قول مساعد داد.
انگلستان هدف دیگری را نیز در خراسان دنبال میکرد. خراسان میتوانست بهعنوان یکی دیگر از راههای ارتباطی با شوروی بهکار گرفته شود. احداث جاده شوسه مشهد به زاهدان، به انگلستان و آمریکا امکان میداد تا کمکهای خود را بهوسیله کامیون به مشهد برسانند و در آنجا به مقامات روسی تحویل دهند. تدارکات جنگی از قبیل گونی، سرب، لاک شیشهای، لاستیک، قلع … و تدارکات کمحجم دیگر از کراچی به آخرین ایستگاه راهآهن واقع در «نوک کندی» حمل میشد. از آنجا یک سرویس کامیونهای کرایهای و غیردولتی بهنام خدمات حملونقل کمکی شرق ایران (ای.بی.آی.تی.اس) که به وسیله یک سرهنگ بازنشسته ارتش انگلیس در راولپندی، نامگذاری و سازمان داده شده بود، اجناس را در مسیری هفتصدوپنجاه مایلی (۱۲۰۰ کیلومتری) به مشهد حمل میکردند و آنها را به روسها تحویل میدادند.
سرکنسول انگلستان وظیفه داشت بر این انتقال نظارت داشته باشد و هماهنگی لازم را با مقامات شوروی به عمل آورد: «نخستین کاروان کمکهای انگلستان در بیستوسوم سپتامبر ۱۹۴۱ [اولمهرماه ۱۳۲۰] وارد مشهد شده و تحویل مقامات ارتش سرخ گردید.»
در تابستان ۱۳۲۳، در هر شبانهروز بهطورمتوسط دویست کامیون حامل تدارکات و تجهیزات جنگی با عبور از قوچان به عشقآباد شوروی میرفتند.
پس از انعقاد قرارداد سهجانبه میان ایران، انگلستان و شوروی، سرکلار مونت پرسیوال اسکراین بهعنوان سرکنسول جدید بریتانیا در خراسان تعیین شد. اسکراین کار خود را از سیویکم ژانویه ۱۹۴۲/ یازدهم بهمن ۱۳۲۰ آغاز کرد. اسکراین دیپلماتی کهنهکار و زیرک بود و با توجه به شناختی که از جامعه ایران داشت ــ چون در جریان جنگ جهانی اول نیز مدتی سرکنسول انگلیس در کرمان بود ــ تصمیم گرفت به اقداماتی دست زند تا اعتماد اهالی خراسان را به دولت انگلستان جلب نماید و تااندازهای چهره منفی دولت متبوعش را اصلاح نماید. نخستین اقدام او، اطعام فقرا و بینوایان بود
اسکراین پس از جلب موافقت سفارت انگلستان در تهران، این موضوع را با علی منصور، استاندار خراسان (که جانشین پاکروان شده بود)، در میان گذاشت. منصور که گویا به اهداف واقعی اسکراین پی برده بود و شاید هم آن را نوعی دخالت در امور خراسان میدانست، از این پیشنهاد چندان استقبال نکرد. اسکراین مینویسد: «... او [منصور] منمنکنان گفت: بله، البته در مشهد هم فقیر مثل هر شهر دیگری پیدا میشود اما از درآمد شهرداری و نذورات زیارتگاه به آنها کمک میشود. با وجود این، فرصتی خواست تا پیشنهاد را مورد بررسی قرار دهد. ...»
منصور سرانجام با اکراه این پیشنهاد را پذیرفت. کنسولگری بریتانیا ۹هزار ریال برای این امر در نظر گرفت و روسها نیز وعده دادند که یکصد تن آرد از انبارهای ارتش سرخ برای این منظور اختصاص دهند. با پول انگلیسیها و نان روسها این مراسم در دوشنبه بیستوهفتم بهمن ۱۳۲۰ برگزار گردید. اما به گفته خود اسکراین این برنامه با استقبال چندانی مواجه نشد: «... خوراکی که ما پولش را پرداخته بودیم، در موعد مقرر طبخ گردید و نان روسی پخته شد اما بینوایان بهطورصوری عبارت بودند از فقرایی که در لیست جیره آزاد شهرداری وجود داشتند.
همه این اقدامات بین دیوارهای بلند دارالمساکین [واقع در خیابان ناصری] و محوطهاش انجام گرفت. تنها میهمانان عبارت بودند از «د» [همسر اسکراین] و خودم [اسکراین] و هیات کارمندانم و نمایندگان سرکنسولگری شوروی و دو یا سه میسیون آمریکایی. هیچ فرد ایرانی بهجز آنها کهترتیب کارها را میدادند، به مجلس نزدیک نشد.»
گرچه به اعتراف خود اسکراین این حرکت وی و سرکنسولگری بریتانیا چندان ثمربخش نبود، اما آنها در اطراف آن تبلیغات فراوانی نمودند، این در حالی بود که انگلستان و شوروی با اقدام به اشغال ایران و دراختیارگرفتن راههای مواصلاتی و نیز استقرار نیروهایشان در خاک ایران، درواقع عامل بهوجودآمدن هرجومرج، قحطی و کمبود مواد غذایی و… شده بودند، اما اینک سعی داشتند با دستزدن به اقداماتی نظیر اطعام فقرا، عوامفریبی نموده و افکار عمومی را به سوی خود جلب کنند.
گندمی که از هندوستان به خراسان حمل میشد، بر مبنای زیر تقسیم میشد:
پنجاهدرصد به کارگران جاده [مشهد - زاهدان]، بیستوپنجدرصد به زاهدان، بیستدرصد به بیرجند و پنجدرصد به مشهد. چنانکه ملاحظه میشود، نیمی از گندمها درواقع برای نگهداری جاده مشهد ــ زاهدان که برای انگلستان اهمیت زیادی داشت، اختصاص یافته بود. نخستین کاروانی که حامل یکصدتن گندم ایالت سند بود، توسط «جاشوا پلوک» یهودی که نماینده «بنگاه تجاری پادشاهی متحده» بریتانیا بود، وارد خراسان گردید. پلوک در طول راه زاهدان ــ مشهد، در یک اقدام تبلیغی، به هر قصبه و روستایی که میرسید، کیسههای پر از گندم در بین روستائیان توزیع میکرد. روی هر یک از کیسههای سفیدرنگ حاوی گندم با خط درشت و به زبان فارسی نوشته شده بود: گندم هند برای مردم ایران.
یکی دیگر از اقدامات بسیار مهمی که هر دو کنسولگری انگلیس و شوروی دنبال میکردند، نمایش فیلم بود. معمولا فیلمهایی که توسط کنسولگری بریتانیا در سینماهای مشهد به نمایش درمیآمد، توسط اداره کل اطلاعات سفارت بریتانیا در تهران انتخاب میشدند و سپس در اختیار کنسولگری مشهد قرار میگرفتند. ماموران اطلاعاتی بریتانیا دقت میکردند که فیلمها علاوهبراینکه از تکنیکهای بالای ساخت برخوردار بوده و جذاب باشند، بهنوعی قدرت رزمی و جنگی متفقین را نشان دهند تا قدرت ارتشهایشان در بیننده تاثیر گذارد.
کنسولگری انگلیس معمولا فیلمها را در سینما فردوسی مشهد به نمایش میگذاشت.
نخستین فیلمی که توسط انگلیسیها به نمایش درآمد، «هدف برای امشب» نام داشت. البته جز فیلمهای ساخت انگلستان، شاهکارهای هالیوود نظیر «فانتاسیا» و «دیکتاتور بزرگ» و گاه فیلمهای هندی نظیر «راج نارتیکی» نیز به نمایش درمیآمدند.
در روزنامههای آن زمان تبلیغات فراوانی در مورد نمایش فیلمهای گوناگون به چاپ میرسید. یک نمونه از آگهی پخش فیلم که در روزنامه دادگستران به چاپ رسیده، اینگونه بود: «بهترین فیلم. فیلم بانو میناوا [مینیور] روز سهشنبه بیستوسوم اردیبهشت ساعت هفت بعدازظهر در سالن سینما فردوسی نمایش داده خواهد شد. درآمد این فیلم به مصرف زنان بیوه و اطفال نیروی هوایی متفقین خواهد رسید.»
محلهای خرید بلیت نیز مکانهای زیر بودند: ۱- سرکنسولی انگلیس ۲- شرکت نفت انگلیس و ایران ۳- بانک شاهی ۴-یو.کی.سی.سی [شرکت حمل و نقل کالا] ۵- قرائتخانه پیروزی ۶- گیشه بلیتفروشی سینما فردوسی.
اسکراین و همسرش با فرستادن کارت دعوت برای مسوولان حکومتی و نیز افراد سرشناس شهر از آنها برای دیدن فیلم دعوت میکردند. اگر پخش فیلم بهمنظور خاصی، مثل جمعآوری اعانه انجام میشد، سرکلار مونت اسکراین در مراسم نمایش فیلم به ایراد سخنرانی میپرداخت. روزنامه دادگستران مینویسد در مراسم نمایش فیلم «بانو مینیور»، آقای اسکراین، سرکنسول انگلیس در مشهد، ضمن ایراد سخنرانی از حضور گسترده مردم و مقامات و نیز از کمکهای آنها در جمعآوری اعانه تشکر کرد.
انگلیسیها برنامه نمایش فیلم را با جدیت دنبال میکردند. حتی برای شهرها و روستاهای خراسان که فاقد سینما بودند، سینمای سیار به راه انداختند. این سینماهای سیار در شهرها و روستاهایی که در مسیر جادههای اصلی واقع بودند، به نمایش فیلمهای شانزده میلیمتری میپرداختند. نخستین سینمای سیاری که بدینشکل کار خود را آغاز کرد، در ژوئیه ۱۹۴۲ [تابستان ۱۳۲۱] - از تهران- وارد خراسان شد. راننده کامیون حامل دستگاه نمایش فیلم [سینمای سیار]، فردی بلوچ بهنام خانمحمد بود. وی پس از اجرای برنامههای نمایشی موفقیتآمیز در خراسان- جز بیرجند که در حین نمایش فیلم دستگاه از کار افتاد - راهی زاهدان و زابل شد و سپس از طریق کرمان، یزد و اصفهان به تهران بازگشت.
این طریق نمایش فیلم توسط دفتر روابط عمومی سفارت (P.R.B) که بعدها به اداره کل اطلاعات سفارت بریتانیا در تهران موسوم شد، راهاندازی شده بود. اسکراین مینویسد: «...کامیون خانمحمد و کامیونهای دیگری نظیر آنها از طریق همان جاده ۲۲۷۵ مایلی [تهران - خراسان - سیستان - کرمان -یزد - اصفهان] در جهت حرکت عقربه ساعت و به عکس آن متناوبا هر سه هفته یکبار به اطراف ایران سفر میکردند.»
علاوه بر نمایش فیلم، تشکیل گروههای تئاتر از دیگر برنامههای فرهنگی انگلیسیها در مشهد بود. همسر اسکراین، یک گروه آماتور تئاتر را رهبری میکرد. او توانسته بود چند نفر از جوانان دختر و پسر مشهدی را به گروه بازیگری خود جذب نماید.
خانم اسکراین جوانان خراسانی را نهتنها به بازیگری تشویق میکرد، بلکه از آنان میخواست نمایشنامهها را از زبانهای مختلف اروپایی مثل فرانسه، آلمانی، روسی و انگلیسی، به فارسیترجمه کنند تا وی بتواند آنها را به روی صحنه ببرد. از جمله نمایشنامههای مشهوری که توسط «انجمن نمایش آماتوری مشهد» بر روی صحنه رفت، نمایشنامه «خاله چارلی» (عمه چارلی) بود. روزنامه دادگستران در گزارشی به معرفی هیات نمایش مشهد (انجمن نمایش آماتوری مشهد) میپردازد. در این گزارش آمده است:
«یکی از کانونهای فعالیت هنری در مشهد هیات نمایش مشهد است که نمایشنامههایی نظیر زن لال، دعوای عروس و مادرشوهر و الماس راجه را طی سالهای ۱۳۲۲ــ۱۳۲۳ به اجرا درآورده است.» در ادامه، نویسنده مقاله علت برتری این گروه نمایش بر سایر گروههای نمایشی در مشهد و حتی برتری آن بر گروههای نمایشی سراسر ایران را، کارگردانی خانم اسکراین میداند. البته با توجه به ویژگیهای این روزنامه و نیز مدیرمسوول آن، موتمنالملک سجادی، این تعریف و تمجیدها از اقداماتی که ریشه در کنسولگری انگلستان داشتند، چندان عجیب نبود. در برخی موارد برایاینکه جنبه تبلیغاتی کار بیشتر شود، درآمد حاصل از اجرای نمایشنامهها به موسسات عامالمنفعه خراسان هدیه داده میشد و صد البته که آگهی آن در روزنامه به چاپ میرسید.
تاسیس قرائتخانه
به پیشنهاد شورای فرهنگی بریتانیا، قرائتخانه پیروزی، در آذرماه ۱۳۲۱ در خیابان پهلوی، در قسمت فوقانی سینما فردوسی افتتاح شد. در گشایش این قرائتخانه از استاندار و فرماندار و روسای ادارات و محترمین شهر با چای و شیرینی پذیرایی گردید و رجب طارمی (علی فرمین بعدی) که یکی از وابستگان کنسولگری انگلیس بود، این قرائتخانه را با خطابهای افتتاح کرد.
در این قرائتخانه، کتاب و روزنامهها و مجلات به زبان فارسی، انگلیسی و فرانسوی در اختیار مردم قرار میگرفت و گاه جلسات سخنرانی و ادبی و مصاحبهها در همین قرائتخانه تشکیل میشد که ریاست آن با رشید احمد هنری بود. با توجه به نفوذ ادبیات ایران در هند، بریتانیا همان سیاست آموزشی خاصی را که در هند دنبال میکرد ــ که بر پایه بردباری و حالت تسلیم و رضا در مقابل سختیها و زور و ظلم بود ــ در ایران نیز دنبال مینمود. بنابراین جلسات ادبی و غیرادبی از میدان سیاست دور نبودند.
انگلیسیها حتی در انتخاب نام این قرائتخانه نیز زیرکی خاصی نشان دادند و عنوان آن را «پیروزی» گذاشته بودند تا به مردم خراسان القا کنند که برنده جنگ، آنها خواهند بود.
- بخشی از یک مقاله
برخی منابع:
- رک: لویی رابینو، دیپلماتها و کنسولهای ایران و انگلیس، ترجمه و تالیف: غلامحسین میرزاصالح، تهران. نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳، ص۱۴۸
- سرکلار مونت اسکراین، جنگهای جهانی در ایران،ترجمه: حسین نجفآبادی فراهانی، بیجا، انتشارات نوین، چاپ اول، ۱۳۶۳، ص۲۳۵
- حسین الهی، روزنامه و روزنامهنگاری در خراسان از شهریور ۱۳۲۰ تا امرداد ۱۳۳۲، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسی، چاپ اول، ۱۳۸۰، صص۳۹۳-۳۹۲
ارسال نظر