22 بهمن سال 57 فردی در حیاط کاخ نیاوران، بلندگویی به دست گرفت و فریاد زد «من آخرین نفری هستم که از کاخ آمدم بیرون. همه رفتند و کسی نیست. اموال را نگه دارید و نگذارید غارت شود.» و بعد سوار یک بنز مشکی شد و رفت. حدود صد نفری از جوانان و اعضای هیات فاطمیه مسجد محله نیاوران که توسط حاج آقا مصطفوی امام جماعت مسجد انتخاب و هدایت شده بودند به داخل کاخ رفتند و هر کدام سر از یک گوشه کاخ سلطنتی درآوردند. حوض خانه، اتاق کار، حمام، تالار آیینه و...
ساعت ۱۰:۲۰ دقیقه صبح درهای کاخی که تا روز قبل از آن، هیچ کدام از نیاورانی‌ها جرات نگاه کردن به درختانش را هم نداشتند؛ باز شده بود و آنها وارد کاخی شده بودند که به قول گرجی-یکی از همان آن صد نفر- سرحال بودن درختانش آدم را یاد بهشت می‌انداخت!
علی گرجی آن زمان ۱۶ ساله بود و همه افتخارش این است که با همیاری نیروهای انقلابی نیاوران توانستند کاخ نیاوران را تصرف کنند. او می‌گوید:
از چند روز قبل از روز 22 بهمن ماه سال 57 گارد جاویدان در جلوی کاخ مستقر بود و جلوی کاخ تانک‌هایی گذاشته بودند تاامنیت کاخ را حفظ کنند آن زمان حاج آقا مصطفوی امام جماعت مسجد بود و ما هم عضو هیات فاطمیه آن. من هر روز می‌دیدم که ولیعهد چه ساعتی به مدرسه می‌رفت و چه ساعتی بر می‌گشت، چون خانه ما نزدیک‌ترین خانه به کاخ بود. تمام اتفاقات کاخ را زیر نظر داشتیم اینکه چه کسی می‌رفت و می‌آمد. حتی روی برخی از پشت‌بام‌های ساختمان‌های کاخ ضدهوایی گذاشته بودند. یک پرچم در حیاط کاخ وجود داشت که وقتی شاه در کاخ بود بالا می‌رفت و وقتی نبود دوباره پایین می‌آمد تا همه عوامل کاخ از حضور شاه آگاه شوند. اما در روز 22 بهمن وقتی همه اعضای دربار کاخ را خالی کرده بودند نیروهای گارد نیز از ما می‌خواستند تا کمک شان کنیم و به آنها لباس غیرنظامی بدهیم، چون بسیاری از آنها جزو همین مردم بودند اما در لباس نظامی. به گفته گرجی 700 کیلو طلا، از جمله کشتی طلا، ماکت پسر شاه، وسایل گرانقیمت روی میز شاه و چندین تخته فرش که توسط یک هیات هفت نفره از هفت نهاد ارزیابی شد، فهرستی از آن را به آقای مصطفوی دادند و به خزانه بانک مرکزی رفت. بعدها که موزه جواهرات باز شد بسیاری از این اشیا را داخل این موزه دیدیم. فرش و ماشین‌ها به بنیاد مستضعفان و سلاح و مهمات نیز تحویل ارتش شد آن هم در زمان تیمسار فلاحی. بعد از آن اعلام شد که کاخ‌ها به‌عنوان موزه باید تحت نظر ارشاد باشد و به مرور زمان به ارگان‌های بعدی مثل سازمان میراث فرهنگی انتقال داده شد. همان زمان آقای حجت می‌گفت که می‌خواهیم سازمان میراث فرهنگی را تشکیل بدهیم شما هم به ما کمک کنید تا مردم درک کنند که اینجا موزه است.

حاج آقا مصطفوی نیز آن روز را چنین روایت کرده است
وقتی کاخ نیاوران تصرف شد، از طرف امام مسوولیت کاخ را به من دادند و ۶ سال مدیریت آن بر عهده من بود. خلاصه اموال کاخ را تا جایی که می‌شد حفظ کردیم.
ثروت‌های زیادی در آنجا بود که همگی آنها را حفظ کردیم و به بانک مرکزی تحویل دادیم. به‌طور نمونه، ۳ خروار طلای خالص تحویل بانک مرکزی دادیم. آثار هنری زیادی هم آنجا بود که همه را تحویل دادیم، مثلا کشتی طلایی در دفتر شاه بود و قدمتی ۶۰۰ ساله داشت و از لحاظ هنری قیمت بسیار بالایی داشت یا تابلویی برای یهودی‌ها بود که به شاه داده بودند که عکس فرح و حضرت موسی در آن بود که خطوط آن تماما با برلیان نوشته شده بود و اثر بسیار گران‌قیمتی بود.
آن زمان آقای نوبری مسوول [بانک مرکزی] بود. این وسایل را که بردم، گفتم من اعتماد ندارم، باید خودم هم وارد بانک شوم. با آقای نوبری وارد زیرزمین آن شدیم، دیدم آنجا پر بود از وسایل گران‌قیمت؛ وسایلی مثل قلیان‌های مرصع‌کاری شده، تاج‌ناصرالدین شاه، تاج آغامحمدخان قاجار، تاج‌نادرشاه، الماس کوه نور، تاج فرح، شمشیرهای مرصع‌کاری شده، لباس‌های بسیار قیمتی و... آنجا پر از شمش‌های طلا بود که روی هم چیده شده بودند. وقتی اینها را دیدم خوشحال شدم که پهلوی‌ها نتوانسته بودند اینها را ببرند. بعد این اموال را تحویل دادیم و رسید گرفتیم.
ما در اطراف کاخ محدوده‌ای تعیین کردیم و با آیت‌الله مهدوی‌کنی هماهنگ کردیم که هیچ کمیته‌ای نتواند به آنجا وارد شود. اول کامرانیه اول مرز ما بود که ماشین‌ها را نگه می‌داشتند، اسلحه را می‌گرفتند و راهیشان می‌کردند و از آن طرف هم کاشانک آخر محدوده ما بود و سربازانی که داشتیم همه مسلح بودند و از نخست‌وزیری جواز اسلحه داشتیم. کاخ اسلحه زیادی داشت که هیچ کمیته‌ای نداشت، حتی جلیقه‌های ضدگلوله و سلاح‌های پیشرفته هم داشت که همه اینها را ما حفظ کردیم.
منبع: خبرگزاری مهر و سایت مشرق