انقلابی که جریان بینالمللی انرژی را تغییر داد
شوک بزرگ نفتی
حمید هوشنگی: انقلاب شکوهمند اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ تاثیرات زیادی بر حوزههای گوناگون فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی داشته است. وابستگی کشورهای صنعتی به انرژی از پیوند جداناپذیر انرژی و رشد اقتصادی حکایت میکند، پیوندی که یک بار با بحران نفتی اوایل دهه ۱۹۷۰ کاملا آشکار شد. انقلاب اسلامی ایران نیز بهعنوان شوک دوم نفتی بر معادلات اقتصادی دنیا چه قبل از پیروزی و چه بعد از پیروزی، تاثیر خاصی داشت. بنابراین این مقاله درصدد پاسخ به این سوال است که انقلاب اسلامی ایران چه تاثیری بر بازار بینالمللی نفت که ارتباط مستقیمی با اقتصاد بینالملل دارد، داشته است؟فرضیه نگارنده این است که انقلاب اسلامی علاوه بر تاثیر از نظر کمی یعنی افزایش قیمت نفت و کاهش تولید، بر نظام مبادله نفت در بازارهای جهانی تاثیرگذار بوده و سعی کرده است افکار انقلابی را نیز در عرصه نفت نیز به اجرا بگذارد.
حمید هوشنگی: انقلاب شکوهمند اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ تاثیرات زیادی بر حوزههای گوناگون فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی داشته است. وابستگی کشورهای صنعتی به انرژی از پیوند جداناپذیر انرژی و رشد اقتصادی حکایت میکند، پیوندی که یک بار با بحران نفتی اوایل دهه ۱۹۷۰ کاملا آشکار شد. انقلاب اسلامی ایران نیز بهعنوان شوک دوم نفتی بر معادلات اقتصادی دنیا چه قبل از پیروزی و چه بعد از پیروزی، تاثیر خاصی داشت. بنابراین این مقاله درصدد پاسخ به این سوال است که انقلاب اسلامی ایران چه تاثیری بر بازار بینالمللی نفت که ارتباط مستقیمی با اقتصاد بینالملل دارد، داشته است؟فرضیه نگارنده این است که انقلاب اسلامی علاوه بر تاثیر از نظر کمی یعنی افزایش قیمت نفت و کاهش تولید، بر نظام مبادله نفت در بازارهای جهانی تاثیرگذار بوده و سعی کرده است افکار انقلابی را نیز در عرصه نفت نیز به اجرا بگذارد.
باکشف نفت در کشورهای خاورمیانه، رشد اقتصادی آنها بهطور چشمگیری افزایش پیدا کرد. کشورهایی که تا قبل از این دوره، به اقتصادی مبتنی بر کشاورزی و دامداری متکی بودند حال بر سر منابع عظیمی از نفت نشسته بودند بنابراین اولین مسالهای که به ذهن حاکمان این کشورها میرسید، به کارگیری درآمدهای نفتی برای توسعه اقتصادی بود. در ایران روند صنعتی شدن و توسعه اقتصادی تا قبل دهه ۱۳۵۰ با سرعت نسبتا متوسطی در حال حرکت بود اما با افزایش ناگهانی قیمت نفت در سالهای آغازین دهه ۱۳۵۰، شتاب این رشد چند برابر شد، با افزایش درآمدهای نفتی، سهم نفت در تولید ناخالص ملی از حدود ۶۶/۱۳ درصد در سال ۱۳۴۶ به ۴۷ درصد در سال ۱۳۵۳ رسید و سهم درآمدهای نفتی در بودجه دولتی از ۴۶ تا ۵۰ درصد در سالهای ۱۳۵۰-۱۳۴۵ به ۵/۸۵ درصد در سال ۱۳۵۳ افزایش یافت.
روند صنعتی شدن از طریق درآمدهای نفتی، با وجود ساخت اقتصادی سنتی مبتنی بر کشاورزی، باعث بنبست اقتصادی شد بنابراین دولت برای حل این مساله، در روابط تولیدی در اقتصاد تغییرات بنیادین ایجاد کرد. ابزار عمده و اصلی این تغییرات، اطلاعات ارضی بود اما دولت در برنامه اصلاحی خود بخش سنتی را به فراموشی سپرد و کم کم کشاورزی که تا پیش از این، درصد زیادی از تولید ناخالص ملی را در اختیار داشت به تدریج اهمیت خود را در اقتصاد ایران از دست داد تا جایی که در سال ۱۳۵۶ تنها ۳۱/۹ درصد از تولید ناخالص ملی، سهم کشاورزی بود. عدم عبور کامل ایران از مراحل رسیدن به دوره صنعتی و حذف مرحله فئودالی (آنطور که در اروپا پیشا صنعتی رخ داد) رشد اقتصادی ایران را به یک رشد نامتوازن و شتابزده تبدیل کرد. از یکسو هرج و مرج اقتصادی و اداری حاکم بر کشور و عدم قابلیت زیربنایی اقتصادی بهویژه در زمینه ارتباطات (راهها و جادهها، راهآهن، پست و تلفن و...) و انرژی سیاستهای صنعتی شدن را دچار شکست کرد و از سوی دیگر توسعه اقتصادی مبتنی بر درآمدهای نفتی با خود مهاجرت گسترده و بدون برنامهریزی روستاییان به شهرها، رکورد بخش کشاورزی و زیان بخشهای سنتی اقتصادی را به همراه داشت. بنابراین اولین پیامد توسعه صنعتی در ایران، ظهور و گسترش طبقه کارگران صنعتی و رشد فزاینده شهرنشینی بود که در مراحل انقلاب اسلامی نقش بسزایی ایفا کردند. این مسائل مربوط به دوره بالا بودن درآمدهای نفتی بود اما با کاهش درآمدهای نفتی در سالهای میانی دهه ۱۳۵۰ از یکسو و برنامههای بیش از حد بلند پروازانه توسعه و عمدتا در راستای اهداف نظامی از سوی دیگر، موجب افزایش بیکاری، تورم شدید، بحران مسکن، استقراض جدید خارجی و... شد و اینها روی هم به تعبیر جان فوران «راه را برای جنبش انقلابی ۱۹۷۹ هموار ساختند».
جایگاه نفت در سیاست خارجی پهلوی
در دوره رضا شاه، قدرت بهطور متمرکز در اختیار او بود اما در سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ نوعی پراکندگی در منابع قدرت سیاسی مشهود بود. پس از کودتای ۱۳۳۲ دربار تلاش زیادی کرد تا پراکندگی منابع قدرت سیاسی را از بین ببرد و کنترل متمرکزی بر آنها ایجاد کند، بنابراین شاه، فرماندهی نیروهای مسلح را به دست گرفت و با جلب کمکهای نظامی خارجی بههمراه درآمدهای نفتی به تقویت ارتش پرداخت و به کمک درآمدهای نفتی با ایجاد طبقه و در نتیجه وفاداری جدید، به گسترش دستگاه بوروکراسی گسترده دست زد که بهعنوان یکی از مهمترین ابزارهای قدرت مطلقه به شمار میرفت. بنابراین درآمدهای نفتی موجب شد شاه در عرصه سیاست داخلی و خارجی نقش اول و اصلی را ایفا کند و عملا سیاست شاه، سیاست کشور به شمار میرفت.
بحران نفتی ۱۹۷۳ و نقش ایران
روز ششم اکتبر ۱۹۷۳، نیروهای مصری و سوری دست به حملهای غافلگیرکننده بر ضدرژیم صهیونیستی زدند. در این بین کشورهای صادرکننده نفت با پیشنهاد شرکتهای نفتی مبنی بر افزایش ۱۵درصدی قیمت نفت مخالفت کردند و دو برابر شدن قیمت نفت را خواستار شدند، اما طرفین به توافقی نرسیدند. چند روز بعد در نیمه اکتبر اوپک برای اولین بار بدون مشورت و مذاکره با کمپانیهای نفتی قیمت نفت را بین ۷۰ تا ۸۰ درصد افزایش داد و به موازات آن کشورهای عربی صادرکننده نفت (به استثنای عراق) صدور نفت به کشورهای حامی اسرائیل و در رأس آنها آمریکا را تحریم کردند. شوک اول با تصمیم اوپک مبنی بر افزایش بهای نفت تا دوبرابر قیمت تعیین شده در ماه اکتبر تبدیل به شوک دوم نفتی برای کشورهای مصرفکننده نفت شد. به این ترتیب قیمت نفت در ماه دسامبر ۱۹۷۳ در مقایسه با بهای نفت در نیمه اول سال ۱۹۷۳ نزدیک به ۴برابر شد. ایران در این بین به یاری آمریکا و اقمار آن رفت و صادرات نفت خود را به این کشورها ادامه داد.
شاه ایران، ژاندارم منطقه
تبدیل ایران به قدرت نظامی منطقه معلول عوامل متعددی بود. اهمیت استراتژیک ایران و کشورهای خلیجفارس به علت برخورداری از معادن نفت و گاز و اتکای روزافزون کشورهای صنعتی به منابع انرژی این منطقه، خروج نیروهای انگلیسی از شرق سوئز و خلیجفارس در پی بحران اقتصادی و کاهش ارزش لیره استرلینگ و ملی کردن کانال سوئز از سوی مصر و تضعیف سیاسی، نظامی و اقتصادی آمریکا به علت درگیر شدن در جنگ پرهزینه ویتنام عواملی بود که آمریکا را بر آن داشت که برای پر کردن خلأ قدرت در خلیج فارس، حفاظت منافع غرب را به ایران واگذار کند. این تصمیم ایالاتمتحده آمریکا اولین بار در قالب دکترین نیکسون از سوی ریچاردنیکسون در ۲۶ ژوئیه ۱۹۶۸ در جزیره گوام اعلام شد. اجرای دکترین نیکسون در ایران نیاز به اجرای مقدماتی داشت. اولا آمریکا باید نیازهای تسلیحاتی رژیم شاه را برطرف سازد و دست شاه را برای خرید هر مقدار جنگافزار که میخواست ـ به استثنای سلاحهای هستهای ـ باز میگذاشت از سوی دیگر خرید این جنگافزارها نیاز به پول زیادی داشت بنابراین، رژیم شاه باید توان اقتصادی لازم را برای خرید تسلیحات بهدست میآورد و این ممکن نبود مگر از طریق افزایش بهای نفت. بنابراین طی سیاستی قیمت نفت تا چند برابر افزایش یافت تا دولت ایران که از نداشتن بودجه در مضیقه بود بتواند به خرید سلاح از آمریکا دست بزند.
بر این اساس درآمد نفتی ایران که در سال ۱۳۴۹، ۹۵۰میلیون دلار بود در سال ۱۳۵۳ به ۵/۱۸میلیارد دلار، در سال ۱۳۵۴ به ۹/۱۸ میلیارد دلار، در سال ۱۳۵۵ به ۵/۲۰ میلیارد دلار و در سال ۱۳۵۶ به ۷/۲۰ میلیارد دلار رسید. این افزایش درآمد در خریدهای تسلیحاتی ایران از آمریکا نمود یافت بهطوری که خرید تسلیحاتی ایران در سال ۱۳۵۱ حدود ۵۱۹ میلیون دلار بود در حالیکه در سال ۱۳۵۳ این میزان خرید به ۴ میلیارد و ۳۷۳ میلیون دلار رسید. البته خرید تسلیحات ایران به آمریکا محدود نمیشد. ایران در سالهای ۱۳۵۶-۱۳۵۲ از انگلستان ۱۰ میلیارد دلار، اسرائیل ۴ میلیارد دلار، فرانسه و شوروی حدود یک میلیارد دلار و چکواسلواکی، آلمان غربی و ایتالیا هر کدام نیم میلیارد دلار تسلیحات خریداری کرد.
بنابراین رژیم پهلوی در راستای ژاندارمی منطقه در برخی از مناطق بحرانی مداخله نظامی مستقیم داشت و کمکهای نظامی و اقتصادی فراوانی در اختیار برخی از دولتهای مورد حمایت آمریکا قرار داد. بارزترین مداخله نظامی مستقیم رژیم پهلوی دوم، سرکوبی شورشیان ظفار در عمان بود.مداخله نظامی ایران در عمان علاوه بر درخواست پادشاه این کشور علل دیگری هم داشت. از آن جمله حفاظت از تنگه هرمز که شاهرگ حیاتی انرژی غرب محسوب میشود (توجه داشته باشید که قسمتی از عمان در کنار تنگه هرمز قرار دارد). از سوی دیگر نیروهای ظفار مورد حمایت جمهوری کمونیستی یمنجنوبی بودند بنابراین این مداخله نظامی علاوه بر تضعیف حکومت کمونیستی یمن جنوبی از اشاعه کمونیسم در منطقه جلوگیری میکرد.
با جدیتر شدن جنبش اسلامی بر ضد رژیم پهلوی به رهبری امام خمینی (ره) و در نهایت پیروزی این حرکت مردمی، بازار نفت دچار شوک شد. ایران در دوره پهلوی بهعنوان دومین صادرکننده نفت، نقش مهمی در تعادل بازار نفت ایفا میکرد و هر گونه بیثباتی در این کشور، برابر میشد با بههم خوردن توازن در بازار نفت. البته این عدم تعادل لزوما ناشی از کمبود واقعی نفت در بازارها نبود بلکه نوعی تاثیر روانی بر بازار نیز به شمار میرفت.
بازار نفت در ماههای آخر ۱۹۷۸میلادی
بعد از عبور کشورهای صنعتی از بحران نفتی ۱۹۷۳، اوپک در نظر داشت با شیوهای جدید به افزایش تدریجی بهای نفت بپردازد. اوپک پیشبینی میکرد این شیوه در زمینه قیمتگذاری موفقیتآمیز باشد و بازار نفت را با شوک در قیمت مواجه نسازد و این پیشبینی ناشی از این تصور بود که الگوی عرضه نفت خام دچار گسیختگی عمدهای نخواهد شد. به عبارت دیگر تصور بر این بود که همه کشورهای تولیدکننده سهمیههای بازار خود را حفظ خواهند کرد. بنابراین اوپک در کنفرانس خود در ماه دسامبر ۱۹۷۸ (۱۳۵۷) در ابوظبی تصمیم گرفت قیمتهای نفت به ترتیب از اول ژانویه ۱۹۷۹ به مقدار ۵ درصد و پس از اول آوریل ۸/۳ درصد و از اول ژوئیه ۲/۲ درصد و اول اکتبر ۶/۲ درصد افزایش یابد بهنحوی که در ۳ ماه چهارم جمعاحدود ۵/۱۴ درصد افزایش نشان دهد و این روند رو به افزایش، محصول افزایش تقاضای جهانی برای نفت بود که دست کشورهای عضو اوپک را در تعیین قیمت نفت و افزایش آن باز گذاشت.
در چنین فضایی، صادرات نفت ایران آرامآرام کاهش یافت و در نهایت قطع شد. کارکنان پالایشگاه تهران در ۱۹ شهریور ۵۷ در اعتراض به کشتار خونین جمعه سیاه(۱۷شهریور)، اعتصاب کردند. دامنه اعتصابات به تدریج به مناطق نفتی جنوب و پالایشگاه آبادان نیز سرایت کرد. حادثه سینما رکس آبادان که منجر به کشته شدن ۱۱ نفر از کارکنان صنعت نفت آبادان شد، انگشت اتهام را به سوی رژیم پهلوی نشانه رفت و بر شدت اعتصابات افزود. بنابراین تولید ایران که در نیمه اول سال ۱۳۵۷ روزانه ۵/۹ میلیون بشکه در روز بود، بعد از توقف کامل صادرات در ۶ دی ماه، به حدود ۷۰۰ هزار بشکه و در حد مصرف داخلی تنزل پیدا کرد و در نتیجه در حدود ۵ میلیون بشکه از تولید جهانی کم شد و این چیزی در حدود ۱۰ درصد کل تولید آن روز جهانی بود. در چنین شرایطی، حجم ذخایر استراتژیک نیز به دلیل اطمینانهایی که اقدامات آژانس بینالمللی در آن سالها ایجاد کرده بود، بسیار پایین و در حدود ۶۸ میلیون بشکه قرار داشت. جیمز شلزینگر وزیر انرژی وقت آمریکا اعلام کرد در صورت ادامه عدم صدور نفت ایران، کشورش مجبور به جیرهبندی نفت خواهد شد. کشورهای لیبی، الجزایر و عراق نیز از فرصت استفاده کرده و خواهان افزایش قیمت نفت در پاییز سال ۱۳۵۷ شدند در مقابل عربستان و متحدان او در اوپک بر تعدیل افزایش قیمت نفت اصرار ورزیدند و در تلاشی بیثمر برای جبران کمبود نفت ایران، تولید نفت خود را به میزان ۲ میلیون بشکه در روز افزایش دادند. زکی یمانی وزیر نفت وقت عربستان نیز اعتراف کرد که «ما هر نوع کنترل را روی قیمتها از دست دادهایم». دانیل یرگین از این شرایط بهعنوان اولین مرحله شوک جدید نفتی که از پاییز ۵۷ تا پاییز ۵۸ بهطول انجامید، یاد میکند.
بخشی از یک مقاله، به نقل از پرتال جامع علوم انسانی
ارسال نظر