جنگ چالدران و از دست رفتن نواحی غربی کشور
گروه تاریخ و اقتصاد: جنگ چالدران که از آن بهعنوان یکی از بزنگاههای شکست صفویه از حکومت عثمانی یاد میشود، در روز ۳۱ مرداد سال ۸۹۳ هجری شمسی آغاز شد. این جنگ در محلی به همین نام در شمال آذربایجان غربی در ۲۰ کیلومتری شهر خوی میان قوای ارتش نوین عثمانی و سپاهیان سنتی شمالغرب کشور به وقوع پیوست که درنتیجه آن بخشهایی از شمالغربی ایران ازجمله همدان، آذربایجان و کردستان شامل مناطقی چون دیاربکر، مرعش و البستان به دست امپراتوری عثمانی افتاد. قدرت گرفتن یک دولت قدرتمند شیعه در ایران، امپراتوری عثمانی را که قصد حمله نهایی جهت تصرف اروپا را داشت از طرف مرزهای شرقی نگران کرد، آنچنان که برخی میگویند نگرانی عثمانیها از آن رو بود که پیشبینی میکردند شاه اسماعیل با ادامه روندی که طی میکرد، به قدرتی فراتر از تیمور دست یابد و با گسترش تشیع صفوی، امپراتوری آنان را به نابودی بکشاند.
گروه تاریخ و اقتصاد: جنگ چالدران که از آن بهعنوان یکی از بزنگاههای شکست صفویه از حکومت عثمانی یاد میشود، در روز ۳۱ مرداد سال ۸۹۳ هجری شمسی آغاز شد. این جنگ در محلی به همین نام در شمال آذربایجان غربی در ۲۰ کیلومتری شهر خوی میان قوای ارتش نوین عثمانی و سپاهیان سنتی شمالغرب کشور به وقوع پیوست که درنتیجه آن بخشهایی از شمالغربی ایران ازجمله همدان، آذربایجان و کردستان شامل مناطقی چون دیاربکر، مرعش و البستان به دست امپراتوری عثمانی افتاد. قدرت گرفتن یک دولت قدرتمند شیعه در ایران، امپراتوری عثمانی را که قصد حمله نهایی جهت تصرف اروپا را داشت از طرف مرزهای شرقی نگران کرد، آنچنان که برخی میگویند نگرانی عثمانیها از آن رو بود که پیشبینی میکردند شاه اسماعیل با ادامه روندی که طی میکرد، به قدرتی فراتر از تیمور دست یابد و با گسترش تشیع صفوی، امپراتوری آنان را به نابودی بکشاند. این چنین بود که شاه عثمانی انگیزه لازم را برای یک رویارویی سرنوشتساز و محتوم در خود دید و به سوی ایران لشگر کشید.
اما در جریان شکلگیری این نبرد سرنوشتساز دلایل دیگری هم وجود داشت که به تسریع تهاجم عثمانی به خاک ایران انجامید. در همان سالها بود که پس از مرگ سلطان بایزید، پسر عموی سلطان سلیم عثمانی به نام بایزید دوم ادعای خلافت کرد، اما چون قدرتی نداشت برای کسب اعتبار و قدرت به دربار شاه اسماعیل صفوی پناهنده و در ارومیه و تبریز ساکن شد. شاه اسماعیل با پناه دادن به پسر عموی مدعی و رقیب سلطان سلیم اول، درخواست سلیم برای استرداد بایزید دوم را خلاف جوانمردی اعلام کرد.
سلطان سلیم که آن زمان یکی از مقتدرترین و فاتحترین سلاطین آلعثمانی به شمار میآمد پناهندهشدن پسر عموی خود به ایران و عدم قبول درخواست استرداد وی از سوی شاهاسماعیل را بهانه کرد و پس از آنکه شاه اسماعیل با پادشاه مجارستان و مصر متحد شد و قصد حمله بهعثمانی را در سر پروراند، به فکر مقابله با او افتاد.
در این جنگ، شاه اسماعیل بهعثمانیان فرصت داد تا آرایش دفاعی خود را کامل کنند. دوازده هزار ینیچری مسلح به شمخال در پشت زنجیرهای از توپها قرار گرفتند. مانعی که بهصورت سدی نفوذناپذیر در مقابل سپاه ایران که بیشتر سواره نظام بودند قرار گرفت. با شروع جنگ جناح راست سپاه ایران جناح چپ عثمانیان را در هم کوبید و فرمانده آنها حسن پاشا نیز کشته شد. صلابت نخستین یورش سپاه ایران به حدی بود که سلطان سلیم لحظاتی پس از شروع درگیری به گمان اینکه کارش با شکستی برقآسا به اتمام رسیده در پی گریز از معرکه بود. کثرت سپاه عثمانیان و محدودیت فضای نبرد بهحدی بود که سپاهیان سلطان سلیم برای رویارویی با ایرانیان پشت نیروهای خود مدتها به انتظار میایستادند.
در نواحی مورد حمله سپاهیان عثمانی، فرماندهان محلی قزلباش دست به مقاومت جانانهای زده و باعث کشتار زیاد و عقبنشینی قشون عثمانی شدند و عشایر منطقه به کمک قوای دولتی ایران شتافتند، دلیل کمی شمار سپاهیان ایران در این جنگ به این خاطر دانسته شده که بیشتر آنان درخراسان بودند تا از یورش غافلگیرانه عبیداللهخان ازبک جلوگیری کنند. دو هزار سرباز قزلباش در مقابل ستون ۲۵هزار نفری قوای ینیچری مدت ۱۲ روز مقاومت کردند اما با شروع به کار توپها نتیجه جنگ به سرعت به نفع عثمانیان تغییر کرد. با به کارافتادن توپها و کثرت نیروهای مهاجم نتیجه جنگ به سرعت به نفع عثمانیها تغییر کرد. استفاده از توپخانه برای ایرانیان مصیبتبار بود. بسیاری از سپاهیان ایران و بسیاری از فرماندهان و صاحبان مناصب که همراه با شاه اسماعیل و سربازان در عدم عبور دشمن و ورود آنان به وطن تا پای جان هم قسم شده بودند در معرکه کشته شدند.
با ادامه حملات توپخانه عثمانی ارتش خسته ایران چون دیواری محکم ایستاده بودند و رفته رفته از کشتهها، پشتهها ایجاد میشد. سلطان سلیم فریاد میکشید هر چه عجم بکشید، ثواب بیشتری خواهید برد. شیخ محمدحسن شبستری از روحانیون معروف آن زمان که میدانست با قتل یا دستگیر شدن شاه اسماعیل ممکن است سراسر ایران تسلیم سلطان سلیم شوند، بنابراین قرآن بهدست به پیش شاه اسماعیل رفت و فریاد زد که «ای پادشاه شیعیان تو را به این قرآن سوگند میدهیم تا دست از جنگ برداری و بروی، چون صلاح مملکت در این است.» شاه اسماعیل نیز که بهرغم اصرار سالاران و عالمان همراه پس از خود دو فرمانده را به جانشینیاش انتخاب کرده و عازم جنگ شده بود در میدان نبرد با سوگند دادنش توسط شیخ شبستری و با فداکاری چند قزلباش به همراه ۸۵ نفر باقیمانده از کل ارتش ایران جان سالم از معرکه به در برد. تلفات طرفین در جنگ چالدران اینگونه بود که ۲۷هزارو۶۵۴ تن از ایران و ۴ هزار نفر از سپاه عثمانی کشته شدند.
سلطان سلیم پس از عقبنشینی سپاه صفوی که به بهای کشته شدن بیش از چهارهزار نیروی عثمانی و از بین رفتن بخشی از توپخانه آن به دست آمد به دلیل ترس از وجود تله به تعقیب سپاه ایران نپرداخت و تنها چند روز بعد به تبریز وارد شد. سپاه عثمانی شهر تبریز را تصرف کرد، اما چندی بعد به دلیل کمبود آذوقه مجبور به بازگشت شد.
نخستین نتیجه جنگ چالدران جدا شدن مناطق کردستان باختری شامل کردستان ترکیه، کردستان عراق و کردستان سوریه کنونی از ایران بود. مناطق دیگری شامل آذربایجان و تمام کردستان تا همدان نیز در جریان این جنگ از ایران جدا شد و به دست عثمانی افتاد، اما چند سال بعد شاهعباس صفوی توانست بخشی از مناطق کردستان را با جنگ پس بگیرد.
منابع:
نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسلام، فریدون اسلامنیا، انتشارات سمت
تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفویه، عباسقلی غفاریفرد
ارسال نظر