حکایت آدم‌های سه‌قران و سی‌شاهی

از همین رو در سال۱۳۴۲ به‌عنوان کارشناس امور اجتماعی مرکز آمار ایران وابسته به سازمان برنامه و بودجه به منطقه بلوچستان اعزام شدم. زمستان بود و ما با یک جیپ به سمت بلوچستان حرکت کردیم؛ تا حدود اصفهان جاده آسفالت بود و از آن پس خاکی. راه هم در بعضی قسمت‌ها تنها یک سنگ‌چین باریک بود که انگلستانی‌ها ساخته بودند و اگر ذره‌ای از آن منحرف می‌شدیم ماشین به راحتی در شن و ماسه فرو می‌رفت. موقعی که به بلوچستان رسیدم و زندگی مردم و آن فضایی را که زندگی در آن جریان داشت، دیدم از آنجا که به تاریخ و فلسفه هم بسیارعلاقه‌مند بودم حس کردم که گویی تاریخ را پیدا کرده‌ام و به جای اینکه لازم باشد برای آموختن آن کتاب بخوانم، تاریخ جلویم گسترده شده بود و من می‌توانستم فضایی را که در آن دوره‌ها بر تاریخ و منطقه حاکم بود و قطعا هیچ‌گاه هم در هیچ کتابی به آن اشاره نمی‌شد، به تمامی لمس کنم و آنها را در اختیار دیگران هم قرار دهم.

به‌عنوان کسی که جامعه‌شناسی خوانده بودم، با مشاهده وضع آن منطقه اساسا این سوال برای من پیش آمد که توسعه به واقع چیست؟ چه معنا و مفهومی دارد؟ آیا توسعه همین چیزهایی است که ما در تئوری می‌خوانیم و همین عدد و رقم‌هایی است که در جداول سازمان برنامه و بودجه مشخص است؟ مرتب این سوال‌ها را در ذهنم مرور می‌کردم و تلاش می‎‌کردم با یک نگاه فلسفی به معنا و مفهوم توسعه بنگرم تا بتوانم ریشه‌ای‌تر با این مقوله برخورد کنم. تمام بلوچستان را با همین رهیافت برای آمارگیری گشتم؛ به‌طوری‌که این سفر حدود سه ماهی طول کشید. پس از آن و به دنبال پایان تحقیقاتم، یک مقاله‌ای نوشتم با عنوان «آدم‌های سه‌قران و سی‌شاهی» و منظورم هم این بود که وقتی یک خانواده دو تومان (بیست ریال) درآمد ماهانه‌اش بود به هر نفر از یک خانواده متوسط شش‌نفره تقریبا یک چنین عددی تعلق می‌گرفت که این مقاله بازتاب خوبی هم داشت و مورد توجه علاقه‌مندان قرار گرفت.

از گفت‌وگویی با زنده‌یاد دکتر محمود زندمقدم

منبع: سایت انسان‌شناسی

یادآور می‌شود که کتاب کم‌نظیر«حکایت بلوچ» نوشته محمود زند مقدم در هفت مجلد از سوی انتشارات «دنیای‌اقتصاد» منتشر شده است