تاریخ معاصر ایران کمتر شخصیت سیاسی و فرهنگی را سراغ دارد که دل در گرو اندیشه و سر بر آستان وطن داشته باشد؛ اشخاصی که با درک و دریافت تغییر زمانه و تحول در ساخت زیستی - فکری به رشد و پیشرفت ایران‌زمین اندیشیدند و زندگی را برای پاسداشت سربلندی کشور به پایان رساندند؛ محمد‌علی فروغی (ذکاء‌الملک) به همراه بزرگانی چون سیدحسن تقی‌‌زاده، میرزا علی‌‌اکبر داور، محمد‌امین رسول‌‌زاده و... از برکشیدگان جریان روشنفکری ایران و تربیت‌‌شدگان ساخت مدرنیته /  مشروطیت بودند که کشور خود را پیشرفته در زمینه‌های اقتصادی، فعال در عرصه‌های دیپلماتیک، سرآمد در میدان‌های‌ فرهنگی و... می‌خواستند و براساس احساس نیازی واقعی زندگی خود را در راه پیشبرد اهداف نوین زندگی ایرانیان قرار دادند؛ پیش‌زمینه‌های تاریخی جنگ‌‌های ایران و روسیه، تجزیه هرات، جدال اندیشه‌های قدیم با نوگرایی، استبداد قبیله‌‌ای شاهان قاجاریه و... نسل مشروطه‌‌خواهان ایرانی را به واقعیت‌های زندگی در دنیای معاصر آگاه گردانید و آنان را به بازسازی کشور با تمامی زمینه‌های زیسته و فرهنگی آن فراخواند؛ سیدحسن تقی‌‌زاده با تغییر الگوهای فرهنگی و سیاسی، محمد‌امین رسول‌زاده با تبلیغ خواسته‌های اجتماعی و محمد‌علی فروغی با حضور در مقامات اجرایی، راه پر‌فراز و نشیب ترقی و تجدد را برای سال‌های بعد از خود برای کهن‌دیار ایران‌زمین هموار ساختند.

انتشار عمومی روزنگاشته‌های محمد‌‌علی فروغی که به همت آقای ایرج افشار، جنبه‌ها و جلوه‌هایی دیگر از شخصیت و اندیشه‌های ذکاء‌‌الملک را نمایان می‌‌سازد؛ چهره‌‌ای که براساس ایران‌‌دوستی، تجددگرایی، واقع‌بینی و تدبیر فروغی شکل گرفته و با مطالعه یادداشت‌های روزانه، که تنها دربرگیرنده حدود یکصد و پنجاه و یک روز از زندگی اوست، بر منش والا و اندیشه‌های عمیق فروغی (به سن ۲۶ سالگی) در کنار برخورد آن با مسائل زندگی روزمره‌‌اش آگاهی بیشتری پیدا می‌کنیم. فروغی با اشاره به بزرگمردانی که اهتمام در تلاش‌‌های اصلاح‌گرایانه داشتند و در فکر تعالی و پیشرفت کشور  بودند می‌نویسد: «حاجی میرزا حسین‌‌خان که آن حال داشت تربیت‌یافته دوره امیر بود که او خود مربی قائم‌‌مقام بود. رجالی که حالا هستند تربیت‌‌یافته دوره آخر سلطنت ناصرالدین شاه هستند؛ اگر وضع مملکت ایران به همین منوال باشد طبقه بعد که تربیت‌‌یافتگان این دوره‌‌اند طوری خواهند بود که ما آرزوی رجال حالیه را بکنیم.

مگر اینکه غلبه تمدن فرنگی تلافی این مساله را بکند. چیزی که هست بنای عالم بر ارتقا است. من نمی‌دانم درباره ما چرا بنا بر تنزل شده است؟» در سویه‌ای دیگر از یادداشت‌ها فروغی به وضعیت ناهنجار و غیراخلاقی دربار مظفرالدین شاهی اشاره می‌کند که خواننده را به یاد خاطرات تاج‌‌السلطنه - خواهر شاه - در همین زمینه می‌‌اندازد. فروغی می‌‌نویسد: «من از شنیدن این حرف تعجب نکردم. چه می‌دانم که در دستگاه این پادشاه مظفرالدین شاه هر کس تقرب دارد از این قبیل راه‌هاست. یا باید از بابت جمال منظور شود یا قوادی کند یا مسخرگی یا همه این کارها را با هم و آنها که اجزای خاص شاه هستند و در صمیم دل او جا دارند.»

بخشی از مقاله‌‌ای به قلم علی‌‌اصغر حقدار برگرفته از کتاب یادداشت‌‌های روزانه اثر محمدعلی فروغی به کوشش ایرج افشار