رفع تنشهای آبی با تجربه «تمدن کاریزی»
آب، در انتقال سنتی از زیر زمین تا رونمایی از آن در مظهر قنات و در پایابها، آب انبارها و حوضخانهها، در خود ارزشهای دیداری، شنیداری و لمسی را به همراه داشت که تنها در تمدن کاریزی قابل دسترس بود. در نظر لوفور انسان - به عنوان یک موجود اجتماعی - با میانجیگری طبیعت است که فضای اجتماعی را تولید میکند. در واقع آب، خود یکی از عوامل ساخت فضای اجتماعی است. آب در مشارکت میان انسان و طبیعت به شهر میرسد و فضای کالبدی شهر را میسازد. چرا که مسیر آب است که تعیینکننده مسیر توسعه شهری است. نمادهای فیزیکی تمدن از کاشانه تا بازار و مسجد و مدرسه در مسیر آب ساخته میشود. تعامل میان ذینفعان در بافتار تمدن کاریزی بر مبنای اعتماد تعمیمیافته، زیربنای احساس تعلق به فضای ساخته شده از حضور آب است. دانش سنتی مدیریت مشارکتی منابع آب در این فضای تعاملی میان آب و اجتماع محلی شکل میگیرد. همین فضای اجتماعی مشارکتی که در طول تاریخ بازتولید میشود بر نوع نگرش و رفتار افراد نیز تاثیر میگذارد. با نگاهی دقیق به تاریخ مدیریت آب در کشورمان درخواهیم یافت که تمدن کاریزی که محصول همکاری انسان و طبیعت است، در مرحله گذار از سنت به صنعتی شدن و روند کاهشی مشارکت طبیعت در ساخت فضای اجتماعی، مانند کاهش ارزش استعلایی آب در دوران برآمدن تکنولوژی و وفور پنداشت شده آب و از دست رفتن اهمیت سازههای سنتی آبی به مثابه معابد ارتباط با آب رو به افول میگذارد.
از حوالی ۳۷ هزار رشته قنات فعال در ایران، ۳ هزار و ۴۵۸ قنات در استان اصفهان، ۳هزار و ۱۹۳ قنات در استان یزد و ۷۴۷ قنات در استان چهارمحال و بختیاری ثبت شده است. به این معنا که تمدن کاریزی محصول اجتماعی سرزمینهای گوناگون ایران بوده است. تمدنی که از بیآبی شروع شده و از مسیر اعتماد تعمیم یافته برای همکاری اجتماعی مکانی و زمانی بینقلمرویی و بیننسلی برای انتقال و توزیع آب گذشته و در نهایت به مسوولیتپذیری اجتماعی همه افراد و نهادهای اجتماعی در برابر دستاورد هنگفت آب منتهی شده است.
مطالعات زیادی در مورد متغیرهایی وجود دارد که میتوانند به عنوان نتایج اعتماد اجتماعی در یک اجتماع فرض شوند. مشارکت اجتماعی، رضایت از زندگی، سرمایه اجتماعی، نشاط جمعی و حرکت در مسیر توسعه از جمله آنهاست. تمدن کاریزی بازنمایی از چنین متغیرهای بنیادین اجتماعی است. بیایید باهم همین مسیر را در دنیای امروزمان مرور کنیم. مشکل کمآبی نه تنها پابرجاست، بلکه تشدید هم شده است. تغییرات آب و هوایی جهانی، شرایط خاص اقلیمی گرم و خشک، رشد ناگهانی جمعیت، توسعه نامتوازن، مهاجرت و شهری شدن، زیرساخت نامتعادل توزیع منابع آب، تنزل کیفیت آب، کشاورزی ناپایدار، گرایش به خودکفایی در عرصه مواد غذایی، افزایش تقاضا برای آب در جهت توسعه صنعت و کشاورزی، سدسازی و حفر بیرویه مقطعی چاههای عمیق و در نهایت، خشکسالی به بحران دامن زده است. انتقال آب هم خود موضوع دیگری است که قبلتر از طریق کانالهای زیرزمینی و اکنون در ابعاد وسیعتر و به شکلهای دیگر انجام میشود. آنچه در این میان مفقود است، مشارکت اجتماعی همه ذینفعان در فرآیند انتقال و توزیع آب است. مشارکتی که از اعتماد تعمیم یافته میآمد و به مسوولیتپذیری نهادها و افراد منتهی میشد.
بنابر گزارش وزارت نیرو، خط انتقال آب از زایندهرود به یزد از سال ۹۱ تا امروز بیش از ۴۰ بار آسیب دیده است. درحالیکه این آب، چیزی کمتر از ۱۰درصد حجم آب برداشتی سالانه از سد و برای تامین آب شرب مردم یزد بوده است. درواقع، در نبود آب انتقالی برای شرب، توان تابآوری شهر یزد در برابر بیآبی تنها ۲۴ ساعت یا حتی کمتر از آن است. عدم مشارکت اجتماعی در پروژههای انتقال آب، به معنای تمرکزگرایی تشدیدیافته حوزه سیاستگذاری، زیربنای تنشهای آبی امروز است. آب، یک امر اجتماعی است و مواجهه با بحران آب از مسیر اجتماعی میگذرد. اگر در بیش از ۲۰هزار کیلومتر انتقال آب زیرزمینی از طریق قنات در هزاران سال تمدن کاریزی، مدیریت پایدار منابع آب تجربه شد، چنین پایداری بر مبنای مشارکت اجتماعی مبتنی بر اعتماد بود. حذف مشارکت همه ذینفعان در اجرا و بهرهبرداری از پروژههای انتقال آب از طریق اقناع و دعوت به بازاندیشی در میراث تمدن و مواجهه با واقعیات موجود، نه تنها حذف جامعه محلی از سیاستگذاری آب است که اعتماد عمومی را نیز خدشهدار میسازد. هر پروژه توسعه در هر سطح محلی و ملی در مراحل طراحی، اجرا و پس از بهرهبرداری، نیاز به مطالعه، پژوهش و تسهیلگری اجتماعی دارد. مسوولیتپذیری اجتماعی و زیست محیطی سیاستگذاران توسعه در دنیای امروز یک اصل انکارناپذیر است. در دوران رکود تمدن کاریزی، این تنها بازگشت به اصول مشارکت عموم ذینفعان، از جمله بهرهبرداران آب انتقالی است که میتواند راهی برای حل تنشهای آبی مبتنی بر انتقال آب بگشاید. اعتمادسازی بر مبنای الگوهای اجتماعی گفتوگو با عموم ذینفعان آب، درسی است که تجربه ماندگار تمدن کاریزی به ما میآموزد. طراحی و اجرای یک مدل تسهیلگری اجتماعی سازگار با زمینههای فرهنگی و اقتصادی در مسیر انتقال آب یک راهکار پاسخگوست.
نویسنده از راهنمایی علمی جناب آقای دکتر محمدمهدی جوادیانزاده، مدرس دانشگاه در حوزه عمران آب و مدیرعامل شرکت آب منطقهای یزد بهرهمند بوده است.