آموزش‌های جدید کمال‌الملک و جمعی از شاگردانش در مدرسه صنایع مستظرفه

چهار سال پس از افتتاح آن، بدان‌سان که اشاره شد، وزارت علوم به وزیری علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه (۱۲۳۴ شمسی /  ۱۸۵۵م) تاسیس شد و نهاد آموزش و پرورش جنبه دولتی Etatisation پیدا کرد. از آن زمان تا پیروزی مشروطیت مدرسه نقاشی مجانی توسط میرزا ابوالحسن نقاش‌باشی رئیس دارالترجمه در سال۱۲۴۳ش (۱۸۶۴م) تاسیس شد. مدرسه مشیریه توسط حاج میرزا حسن‌خان مشیرالدوله به ریاست محمد حسن‌خان اعتمادالسلطنه در سال۱۲۵۲ شمسی (۱۸۷۳م) برای آموزش زبان‌های خارجی پدید آمد. مدرسه علوم سیاسی توسط میرزا حسن‌خان مشیرالدوله و یاران او در سال۱۲۷۸ شمسی (۱۸۹۹م) برای پاسخگویی به نیازهای جدید بین المللی و دیپلماتیک ایجاد شد. مدرسه فلاحت توسط تنی چند از کار به دستان حکومت در دوره مظفرالدین‌شاه با همکاری یک متخصص بلژیکی در سال۱۲۷۹شمسی (۱۹۰۰م) برای آشنایی با کشاورزی جدید و بهره‌وری بیشتر از زمین و کشت و زرع شکل گرفت.

در دوره تلاش‌های مشروطه، خواهی هرچند اذهان و افکار بیشتر بر پایه سیاست و عدالت‌خواهی اجتماعی بود؛ اما تا پایان دوره قاجاریه نهادهای معتبر علمی و فرهنگی چون مدرسه آلمانی (۱۲۸۷ ش ۱۹۰۸م) مدرسه صنایع مستظرفه (۱۲۹۰ ش / ۱۹۱۱م)، مدرسه طب (۱۲۹۷ ش /  ۱۹۱۸م) دارالمعلمین: : (۱۲۹۷ش /  ۱۹۱۸م) دارالمعلمین مرکزی (۱۲۹۹ش/ ۱۹۲۰م)، مدرسه عالی حقوق (۱۳۰۰ش/  ۱۹۲۰م)، دارالمعلمین و دارالمعلمات (۱۳۰۱ش/  ۱۹۲۳م)، مدرسه فلاحت جدید (۱۳۰۵ش/ ۱۹۲۶م)، مدرسه تجارت، (۱۳۰۶ ش / ۱۹۲۶م)، مدرسه عالی حقوق و علوم سیاسی و بعد تجارت) (۱۳۰۶ش/ ۱۹۲۶م)، دارالمعلمین و‌دارالمعلمات عالی (۱۳۰۷ ش ۱۹۲۷م) تاسیس شدند.

بر این مدرسه‌ها باید مدارس مربوط به وزارت‌خانه‌ها را نیز افزود که مهم‌ترین آنها عبارتند از: مدرسه صاحب‌منصبی (افسری) مدرسه هواپیمایی مدرسه قورخانه، مدرسه پست و تلگراف، مدرسه پلیس، مدرسه قضایی، کلاس ثبت اسناد، کلاس امور مالی دبیرستان دارایی، کلاس بانک ملی، کلاس آمار، مدرسه موسیقی، مدرسه صنعتی بلدیه و جزائی‌ها و مدرسه‌های یادشده ریشه‌دار مکتب‌خانه و مدارس اسلامی و جدیدالتاسیس ایرانی مدارس «میسیونری را هم باید اضافه کرد چه دانش‌آموزان آن به علت تعلق منزلت اجتماعی و فراگرفتن زبان‌های خارجی نقش برجسته‌ای داشتند. آمریکاییان نخستین گروهی بودند که از سال۱۲۱۳ش (۱۸۳۴م) در این راه گام نهادند و پس از زمینه‌سازی‌هایی در سال۱۲۵۲ش (۱۸۷۳م)، نخستین مدرسه را در محله دروازه قزوین با بیست دانش‌آموز افتتاح کردند که پس از یک سال به چهل دانش‌آموز رسید.

در سال ۱۲۶۶ش (۱۸۸۷م) کشیشی آمریکایی به نام ساموئل واردا، مدرسه دیگری به‌صورت شبانه روزی با ۲۵دانش‌آموز تاسیس کرد که در پایان همان سال تعداد دانش‌آموزان به ۴۰تن رسید و در سال ۱۲۷۵ش (۱۸۹۶م) در آن مدرسه ۱۳۴دانش‌آموز تحصیل می‌کردند که نیمی از آنان مسلمان بودند. در سال ۱۲۷۷ش (۱۸۹۸م) دکتر ساموئل جردن و همسرش به ایران آمدند و فعالیتی را آغاز کردند که چهل سال ادامه یافت. جردن در سال ۱۲۸۰ش (۱۹۰۱م)، مدرسه پسرانه تهران را که دوازده کلاس داشت به کار انداخت و در سال ۱۳۰۷ش (۱۹۲۸م) اجازه اعطای درجه لیسانس نیز به فارغ‌التحصیلان این مدرسه داده شد. بین سال‌های ۱۲۹۹-۱۳۰۹ش (۱۹۳۰-۱۹۲۰م) عده شاگردان این مدرسه به هزار تن رسید و پس از پایان یافتن عصر دارالخلافگی و تبدیل این مدرسه به کالج و سرانجام دبیرستان البرز وضع دیگری پدید آمد مدرسه دخترانه تهران نیز به‌وسیله میسیونرهای آمریکایی تاسیس شد نخستین آنها در سال۱۲۵۳ش (۱۸۷۴م) با ۱۲دختر دانش‌آموز آغاز به‌کار کرد و پس از یک سال که به‌صورت شبانه‌روزی درآمد، شمار دانش‌آموزان آن به ۱۵تن رسید.

آمریکایی‌ها از سال ۱۲۶۰ش (۱۸۸۱م) که دکتر تورنس Dr.Torrence به ایران آمد فعالیت پزشکی خود را در سراسر کشور، از آن میان تهران آغاز کردند و در سال۱۲۷۸ش (۱۸۹۹م) که خانم دکتر مری اسمیت Mary Smith به ایران آمد و کوشش‌های آنان زیادتر شد، مریض‌خانه‌ای در تهران به سال ۱۲۷۲ش (۱۸۹۳م) تاسیس کردند که سال‌ها به فعالیت‌های درمانی و بهداشتی خود ادامه می‌داد. مدرسه سن لویی در سال۱۲۷۹ش (۱۹۰۰م) توسط لازاریست‌ها برای پسران و ۱۰سال بعد مدرسه ژاندارک (پس از یک دوره فعالیت مدرسه دخترانه سن‌ژوزف) توسط خواهران سن و نسان دو پل تاسیس شد. در دوره سلطنت رضاشاه، مدرسه‌های خارجی بسیار محدود شدند و مدرسه‌های جدید دولتی کمابیش همان وظایف فرهنگی و اجتماعی را برعهده داشتند. اعزام دانشجو که از زمان عباس‌میرزا، ولیعهد و نایب‌السلطنه ایران آغاز شد. بعدها با آنکه کارآیی مهم پیدا نکرد و دانش‌آموختگان فرنگ در مسیر رشته‌های تحصیلی خود قرار نگرفتند؛ اما آنان در روشنگری نسل جوان ایران سودمندی‌های فراوان داشتند و بدین امر ابوالحسن‌ضیاء ظریفی به درستی اشاره کرده است:

 «دانش‌آموختگان در کشورهای اروپایی گرچه بیشتر از خانواده‌های مرفه و اشرافی بودند؛ ولی مشاهده فلاکت و ادبار زندگی سوم استبداد بی‌نظیر دستگاه سلطنت و حکام منصوب از طرف شاه و دخالت و تعصب بعضی از روحانیون در ترویج خرافات مذهبی آنها را آزرده می‌ساخت و به همین جهت کوشش برای استقرار حکومت دموکراسی و مشروطیت روزافزون شد و درخواست اصلاحات اجتماعی و اقتصادی، آزادی و عدالت اجتماعی در قاطبه سوم میهن ما شعله‌ور شد و سرانجام به مشروطیت انجامید.» حال اگر جمعیت تحصیل‌کرده تهران (فارغ‌التحصیلان)، و مدارس اسلامی (طلاب) و (مدرسان مدرسه‌های جدید معلمان رشته‌های مختلف و مدرسه‌های خارجی محصلان و معلمان) و دانش‌آموختگان مدرسه‌های، عالی به نسبت جمعیت رو به تزاید تهران در نظر گرفته شود «نقش محصلان» و «منورالفکران» روشن‌تر خواهد شد.

شاید به لحاظ دموگرافی به‌طور دقیق نتوان آمار درست و سنجیده‌ای ارائه داد؛ اما تخمینا می‌توان جمیعت تهران را در آغاز سلطنت ناصرالدین‌شاه که مبارزات سیاسی ایرانیان صبغه جدید پیدا کرد در حدود ۱۲۰هزار تن و در آغاز سلطنت رضاشاه در حدود ۲۱۰هزار تن به شمار آورد. در همین زمان‌ها شمار متعلمان گوناگون به شرح زیر بوده است برپایه احصائیه‌های موجود عدد مکتب‌خانه‌های تهران که ۱۴باب بوده به بیش از ۱۰۰باب رسید و نوآموزان آن ۵ تا ۱۲ساله از ۵۰۰تن به ۳۰۰۰ تن رسیده‌اند. طلاب مدرسه‌های دینی که در اوان سلطنت ناصرالدین‌شاه شاید عددشان از ۱۰۰تن بیشتر نبود بر پایه احصائیه‌های شناخته‌شده از ۵۰۰۰ فزون‌تر شده بودند. مدرسه‌های جدید که از دوره ناصرالدین‌شاه اندک اندک پدید آمدند و روز به روز توسعه یافتند؛ به‌طوری‌که در احصائیه در آغاز سلطنت رضاشاه در شهر تهران ۹۶دبستان پسرانه ۵۶۱۱نوآموز، ۱۸دبستان دخترانه ۱۸۴۷نوآموز، ۱۰دبیرستان پسرانه ۳۵۶۵دانش‌آموز و ۱ دبیرستان دخترانه ۶۸ دانش‌آموز در حال تحصیل بودند. طبق همان احصائیه مدرسه عالی ۶باب بوده که ۵۱۴دانشجو در آن تحصیل می‌کردند.

 فضای فرهنگی-تحصیلی و تجمعات مبارزاتی

در میان نیروهای کارآمد «جنبش مشروطیت» «منورالفکر»های جامعه و محصلان مدرسه‌های جدید جایگاه ویژه‌ای داشتند و بخش مهمی از نیروهای مشروطه‌خواه از همین جماعت برخاسته بودند و در میان آنان همانند همه دوره‌های، مبارزاتی محصلان مدرسه‌های عالی سهم بیشتری داشته‌اند. آن‌سان که بیان شد این شهر در عصر انقلاب مشروطیت کمتر از ۲۰میلیون ذرع مربع مساحت داشت و دارای پنج محله با پاتوق‌های متعدد بود، عدد خانه‌های تهران را ۱۹.۲۷۵باب و جمعیت آن را کمتر از ۲۰۰هزارنفر نوشته‌اند. پراکندگی جمعیت در محلات پنج‌گانه تهران به ترتیب زیر بود: سنگلج، چالمیدان، بازار، اودلاجان (عودلاجان) و ارک.

مساجد و مدرسه‌های دینی و امامزاده دکاکین اصناف و پیشه‌وران و بازرگانان و منازل آنها و نیز بیوت علما و روحانیون که رهبری نهضت را برعهده داشتند، در همین محله‌ها قرار داشتند. محیط شهر تهران با ۱۲دروازه و یک دروازه ماشین دودی حضرت عبدالعظیم در مستطیلی میان خیابان انقلاب اسلامی (شمال)، خیابان کارگر (غرب)، خیابان شوش (جنوب)، خیابان هفده‌شهریور (شرق) به ۱۹ کیلومتر می‌رسید. بدین‌سان می‌توان فضای تهران و محلات و ساکنان آن را متصور شد و جمعیت تخمین آن را در محله‌های یادشده در نظر گرفت.

در این شهر ۹۵۰۰ دکان (محل کار بازرگانان و اصناف و پیشه‌وران) ۸۰ باب مسجد و مدرسه دینی (پایگاه علما و طلاب) ۱۸۶باب کاروانسرا و ۱۸۲باب حمام وجود داشته که در سراسر شهر پراکنده بوده‌اند به استثنای بازار که جنبه‌ اقتصادی آن چشمگیر بود و محله ارک که صبغه دیوانی و سلطنتی آن بیشتر بود، در دیگر محلات شهر، مردم عادی، کسبه، روحانی، اعیان و اشراف با هم زندگی می‌کردند و همه آنها در محلات خود مسجد، امامزاده، مدرسه، آب‌انبار، سقاخانه، تکیه و... داشتند. مرزهای طبقاتی (شمال شهری، جنوب شهری) در آن زمان محسوس نبود گاه جنبه‌های قومی، زبانی و حرفه‌ای داشت که در کلیت جمعیتی شهر ادغام شده بود.

مدرسه‌ مبارکه، دارالفنون (مکتب‌خانه پادشاهی - تعلیم‌خانه مدرسه نظامیه و جز اینها) در خیابان ناصریه قرار داشت. مدرسه علوم سیاسی در خیابان ادیب روبه‌روی ارباب جمشید بود و از مدتی به خیابان برق از خانه‌های بیگلربیگی منتقل شد و مدرسه‌های برشمرده دیگر نیز در فاصله‌های نزدیک به دارالفنون قرار داشتند. با در نظر گرفتن مدرسه مروی و مدرسه صدر و مسجد شاه در تقاطع ناصریه و خیابان جباخانه می‌توان این منطقه تهران را که کتاب‌فروشی های شهر نیز در آن قرار داشتند، بازار بین‌الحرمین خیابان ناصریه پایگاه محصلان و طلاب تهران به شمار آورد و حرکت‌های سیاسی مردم و قشرهای انقلاب روحانیون، طلاب کسبه، اصناف، بازاریان، منورالفکران و محصلان از همین محلات شروع شد و اندک‌اندک با افتتاح مجلس شورای ملی ایران به میدان بهارستان کشیده شد. طلبه مبارز و پرشوری به نام سید عبدالحمید در همین منطقه به شهادت رسید و طی شعری از او تجلیل شد که مصراعی از آن بسیار مشهور است. (سید عبدالحمید کشته عبدالمجید [ عین الدوله] شد) .

 محصلان مدارس رویاروی تعهدات ملی

با آنکه در ماجرای شورش دارالخلافه بر ضد وزیر مختار متکبر و زورگوی روسیه (گریبایدوف)، جوانان به‌ویژه «طلاب» مدارس حضور داشتند و در حماسه خیزش علیه امتیاز تنباکو این امر چشمگیری بیشتری پیدا کرده بود، اما از آغاز نهضت مشروطه خواهی، شکوفایی شرکت جوانان (محصلان) و طلاب علوم دینی، شکوهمندی بیشتری نشان داده است. مشروطیت ایران به‌گونه حرکت ملی و همگانی برای تاسیس نظام حکومتی قانونمند بر پایه عدالت پدید آمد. ملی بودن آن رویداد به معنای اتکا به جامعه خودی و مستقل و دور از سلطه‌های گوناگون سیاسی و اقتصادی و فرهنگی برون‌مرزی بود که از سوی دو کانون قدرت کم‌نظیر و ناآشنا (بریتانیای کبیر و روسیه تزاری اعمال می‌شد و شیوه حاکمیت دراز هنگام موازنه مثبت را ایجاد کرده بود. همگانی بودن شرکت سازنده همه گروه‌های آگاه جامعه را نشان می‌داد که مصالح عمومی کشور را مورد عنایت قرار داده بودند. بدین سان می‌توان جوهر مشروطیت ایران را اصل استقلال و اصل آزادی دانست که هر دوی آنها در پیوند با یکدیگر، پدید آورنده نظام عدالت‌خواهی در ممالک محروسه به شمار رفته‌اند.

نیروهای کارآمد در مشروطیت که قشرهای گوناگون و اصناف و صاحبان حرف و توده‌های مردم را به دور از پاره‌ای تحلیل‌های مبتنی بر خیال‌بافی‌های تقلیدی در مسیر وحدت و هماهنگی و همدلی‌های ملی و فرهنگی قرار داده بود در سه اردوی بزرگ اجتماعی بر پایه موافقت و مرافقت به شرح زیر همسویی داشتند:

  ۱- عالمان دینی مجتهدان و مدرسان حوزه‌ها و طلاب مدارس با پیشنهادی هزارساله که در دو رده محافظه‌کارانه و مشروطه‌خواهانه و گاه در سازمان‌هایی رویاروی یکدیگر قرار داشته‌اند.

۲- تاجران و بازرگانان و اصناف و کسبه زحمتکش وابسته به آنان با سابقه‌ای ممتد و به لحاظ عقیدتی مرتبط با مذهب و عالمان دوگانه آن محافظه‌کار و مشروطه‌خواه بوده‌اند.

۳- منورالفکران با پیشینه‌ای در حدود پنجاه‌سال دارای مشاغل دیوانی و فرهنگی و محصلان مدرسه‌های جدید از آن میان «دارالفنون»، «مدرسه علوم سیاسی»، «فلاحت» و دیگر مدرسه‌هایی که از آنها نام برده شد شرکت داشته‌اند. کوشش‌های محصلان مدرسه‌های یادشده متوسطه و عالی سنتی و جدید بی‌آنکه میان آنها تضاد بارز وجود داشته باشد بر پایه سلیقه‌ها و عقیده‌ها به دو جناح دینی و متجدد تعلق پیدا کرده است. در تمام تظاهرات و اعتصاب‌ها در مساجد و خیابان‌ها و محله‌های تهران شرکت همسان داشته‌اند و از سال۱۲۸۵شمسی (۱۹۰۶م) این جماعت‌های نوخاسته (معلمان) و (محصلان) در شماره گروه‌های مشروطه‌طلب و آگاه‌کننده مردم قرار گرفتند و به درستی می‌توان در این پهنه نقش تاریخی و اجتماعی مدرسه دارالفنون و مدرسه علوم سیاسی را ممتاز دانست و تلاش‌های آنان و دیگر محصلان مدارس عالی را از جنبه‌های فرهنگی و پرورش‌دهندگی اندیشه انقلاب برجسته قلمداد کرد.

ناظم‌الاسلام کرمانی در تشریح وقایع روز پنج‌شنبه ۱۸جمادی‌الاخری ۱۳۲۴قمری مطابق با سال ۱۳۲۴شمسی در پیوند با بست‌نشینی در سفارت انگلیس که البته کار نادرست و زشتی بود، نوشته است: «در این روز بازارها عموما بسته است. شاگردهای مدرسه دارالفنون و مدرسه نظامی و مدرسه فلاحت نیز داخل و چادر مخصوص برای آنها نیز برپا کردند.»

اما ورود و اقامت چند روزه آنها که درس‌هایی در حقوق روابط بین‌الملل حقوق اساسی تاریخ جدید ایران، تاریخ ملل شرق، تاریخ یونان و روم تاریخ اندیشه سیاسی تاریخ جدید اروپا، ادبیات علم ثروت (اقتصاد) جغرافیای جدید آداب مشروطیت و جز اینها خوانده بودند و زبان فرانسه و فقه و قرآن و صرف و نحو عربی نیز می دانستند در آن مجمع اثرات چشمگیری باقی گذاشت. همان کسانی که ناصرالدین‌شاه به وزیر علوم دستور داده بود، «از آن کتاب‌ها» (تاریخ فرانسه‌) نخوانند»، اینک در میان بست‌نشینان سفارت انگلستان حضور یافته و با بست‌نشینان درباره نظام مشروطه و کنسطیطوسیون سخن به میان می‌آورند. پاره‌ای از گزارش‌ها این مساله را روشن‌تر کرده است. افرادی قانون‌دان به جماعت بست‌نشینان پیوستند که قانون فرانسوی برای آنان می‌خواندند و ترجمه می‌کردند و خواهان همان قانون فرنگی بودند.  «همه اهل پلیتیک شده‌اند و حرف‌هایی می‌زنند که انسان مات می‌ماند.مثلا می‌گویند معنی تحت‌اللفظی شاه این است نماینده ملت و در صورتی که ملت کسی را نخواسته باشد، آن شخص را در هیچ دول نخواهند شناخت.»

مترجمان و مبلغان این اندیشه‌های جدید با شور و هیجان کافی و وافی، محصلان و دانش‌آموختگان دارالفنون و مدرسه علوم سیاسی و مدرسه‌های میسیونری و دبیرستان‌های مهم تهران بودند و همانند دیگر مردم در تمام ماجراهای نهضت و کوشش‌ها و نیز در شادی‌های پیروزی مشروطه‌خواهان و اخذ فرمان مشروطیت شرکت داشتند. ناظم‌الاسلام کرمانی پس از فوت مظفرالدین‌شاه در وقایع روز ۱۲دی۱۲۸۵ مطابق با یکشنبه ۱۸ذی‌القعده۱۳۲۴ قمری آورده است: «جنازه مظفرالدین‌شاه در تکیه دولت نهاده شد و گروه‌گروه مردم برای فاتحه‌خوانی به تکیه دولت می‌آمدند.»

آن‌گاه اضافه کرده است: «امروز هم شاگردان مدرسه نظامی و دارالفنون و سایر مدارس ملیه با خطابه‌های تعزیت‌آمیز به زیارت نعش پادشاه مفقود به تکیه دولت درآمدند.» جمعی از کارشناسان مشروطیت نظام‌نامه انتخابات اولین مجلس ایران را در مدرسه دارالفنون نوشتند و محل برگزاری انتخابات در همین مدرسه بود. دانش‌آموختگان دارالفنون در تمام انجمن‌هایی که در جریان مشروطه‌خواهی تشکیل شده بود، فعالیت داشتند پس از کودتای محمدعلی‌شاه و مبارزات مردم در دوره استبداد صغیر و فتح تهران، مدرسه دارالفنون یکی از مراکز مشروطه‌خواهان به شمار می‌رفت و بعد بسیاری از نمایندگان، مجلس وزیران و سفیران و شخصیت‌های کشور از همین پایگاه علم و آزادی برخاستند.

محصلان تهران و اندک‌اندک همگام با محصلان شهرهای بزرگ ایران برای حفظ دستاوردهای نهضت مشروطیت، مبارزه علیه استبداد تلاش و ضداولتیماتوم روسیه در بیرون کردن مستر شوستر مخالفت با غوغای جمهوریت‌خواهی رضاخانی هماهنگی با پاره‌ای اقدامات مرحوم سیدحسن مدرس، دفاع از نطق مستدل دکتر محمد مصدق در مخالفت با سلطنت سرتیپ رضا خان سوادکوهی و همکاری‌های مثبت با تحزب‌های سودمند ایرانی و جز اینها تا آخرین روزهای سلطنت قاجاریه استواری و استقامت خود را نشان دادند.

  سخن پایانی

جنبش مشروطیت ایران به‌عنوان یک حرکت ملی و همگانی برای پدید آوردن نظام مبتنی بر قانون و حریت در جامعه‌ای مستقل و ناوابسته پدید آمد. ریشه‌های این رویداد جدید، از آغاز سلطنت قاجاریه و حاکمیت سیاست «موازنه مثبت» بازشناسی‌ شده است و بی‌شک جوانه‌های نخستین آن در قیام‌های پیش از مشروطیت به ویژه در قیام تنباکو مشهود بوده و در همین زمان‌ها با برخورداری از دانش‌ها و معارف غربی و تطبیق و ادغام آنها با فرهنگ ایران و مدنیت سیاسی اسلام نیرومند شده است به تحقیق نیروهای کارآمد جنبش چندگانه بوده‌اند و عنایت به یک قشر و یک مرام و فراموش کردن قشرها و تمایلات دیگر نه تنها درست نیست، بلکه نشان از ناشناختن جامعه ایرانی دارد چه یکی از ممیزات پایداری زندگی ملی ایرانیان هماهنگی‌های همگانی در موقعیت‌های حساس و خطیر تاریخی است.

در حرکت ملی مشروطه‌خواهی ایرانیان روشنفکران تحصیل‌کردگان اروپادیدگان و اصحاب کتاب و روزنامه و تحقیق و مطالعه قشر با اهمیتی به شمار رفته‌اند که همگام و همسو با دیگر گروه‌های اجتماعی برای ایجاد حکومت ملی و قانونی تلاش کرده‌اند. بخشی از این قشر که در تهران آن روزگار می‌زیستند، از محصلان و دانش‌آموختگان مدرسه‌های عالی کشور چون دارالفنون علوم سیاسی، فلاحته نظام طب دارالمعلمین و دارالمعلمات و جز اینها و نیز مدرسه‌های جدید بودند و فعالیت‌های هماهنگ آنها در کل جامعه تاثیر باقی می‌گذاشت که مهم‌ترین آنها را تا پیش از تاسیس دانشگاه تهران به شرح زیر می‌توان کوتاه کرد:

 نخست، اثر بخشی فکری و ادبی و علمی فرهنگی در کل جامعه با انتقال اندیشه‌ها و اطلاعات جدید در ایران و آشنا کردن قشرهایی از جامعه با زبان‌های خارجی به‌ویژه زبان فرانسه. دوم، اثر بخشی علمی جدید و نوآوری در برابر آموخته‌های سنتی و استحکام نهادی و کرداری در پدید آمدن آموزش‌های نوین در جامعه.  سوم، نفوذ اجتماعی در ایران (به‌ویژه تهران) در خانواده‌های دیوانیان و نظامیان و شاهزادگان و بعضا بازرگانان. چهارم مورد اقتباس قرار گرفتن و تاسیس مدارس مشابه جدید و رونق آنها و ایجاد دانشگاه تهران بی‌تردید این کوشش‌های آغازین درآمدی بر پدید آمدن جنبش وسیع و دامنه‌دار دانشجویی ایران در ادوار آینده بوده و شناخت دقیق آن پیکره‌ روشنگری و تلاش‌های تاریخی ایرانیان را در مسیر تاریخ کنونی ایران زمین روشن ساخته است.

 

بخشی از مقاله‌ای به قلم دکتر ناصر تکمیل همایون، جامعه‌شناس و تاریخ‌نگار ایرانی و استاد پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی که ۲۵آبان۱۴۰۱ درگذشت.