انقلاب صنعتی؛ تحول بنیادی در حوزه مشاوره
انقلاب صنعتی عبارت است از دگرگونیهای بزرگ در صنعت، کشاورزی، تولید و حملونقل که در اواسط قرن هجدهم از انگلستان آغاز شد؛ زیرا انگلستان پس از چندین قرن تحول سیاسی داخلی، توسعه استعمار تجاری، گسترش ناوگان دریایی، رشد طبقه متوسط و بهبود امور قانونی و اداری کشور، از نظر زمین، کارگر، سرمایه، مدیریت و حکومت وضعیتی مطلوب و هماهنگ داشت که زمینه پیشرفت صنعتی در این کشور را فراهم میکرد. انقلاب صنعتی در انگلستان در سه زمینه بافندگی، زغال سنگ و ذوب آهن بیشتر نمود یافت. ساخت اولین پل آهنی در سال۱۷۷۹، احداث اولین شبکه راه آهن در سال۱۸۲۵ و همچنین افزایش چشمگیر فرآوردههای کشاورزی و دامی از جمله نتایج مثبت انقلاب صنعتی در انگلستان بود. اما در این جریان، کارخانههای متعدد با دودکشهای بلند و غلیظ جانشین دهکدههای سبز و خرم روستایی شدند. رشد وگسترش کارخانهها منجر به از بین رفتن جنگلها و فضاهای سبز، افزایش دود و آلودگی هوا، به وجود آمدن کوههای زغال و توده فضولات بود.
در این دوران بود که رشد سریع جمعیت، هجمه عظیمی را برای برپایی بازارهای مکاره و عرضه کالاهای مصرفی ایجاد کرد. در همین دوران بود که با تسری روش تولید انبوه آدام اسمیت (مبنی بر تقسیم کار و تخصصگرایی) که در کتاب وی با عنوان «ثروت ملل» در سال۱۷۷۶ منتشر شد، تحول عظیمی در بخش صنایع به وقوع پیوست؛ بهطوریکه آثار آن هنوز هم در چگونگی تنظیم کار اغلب سازمانهای تجاری مشاهده میشود. تمام این تغییرات و مسائل ایجادشده به همراه آنها متخصصان مدیریت و سازمان و مشاوران را از درون دربارهای پادشاهان به درون کارخانهها نیز رهنمون کرد. آنها عموما یا به اظهارنظر و ارائه مشاوره و حل مساله درخصوص امور سازمانی و اقتصادی میپرداختند یا در عمل اقدامات نوینی را برای بهبود مسائل کارگاه، کارخانه یا در جوامع آن زمان مطرح و استفاده میکردند. قبل از دوران کلاسیک تعداد قابل توجهی از پیشکسوتان دوران صنعتی وجود داشتهاند.
چالرز ببیج در بریتانیا که در سال۱۸۳۲ درباره اقتصاد ماشینآلات و تولید و مزایای تقسیم کار بحث کرد، رابرت اون در سال۱۸۳۴ پیشگامی مدیریت منابع انسانی و هدایت و رهبری جنبش اتحادیه های کارگری بریتانیا را در دست داشت و بسیاری دیگر. یک مثال خوب از مشاوره را میتوان در تجربه سامپسون مطرح کرد. چارلز تی سامپسون کارخانهدار آمریکایی در سال۱۸۷۰ میلادی کل فرآیند کارخانه تولید کفش خود را سازماندهی مجدد کرد تا بتواند از کارگرهای چینی بدون مهارت در خط تولید خود استفاده کند. یک سال بعد، بهعنوان مشاور عمل کرد و تجربه خود را با مالک یک خشکشویی به اشتراک گذاشت. مالک خشکشویی نیز مشاوره او را پذیرفت و رویکردی را که سامپسون در کارخانه خود استفاده کرده بود، پیادهسازی کرد.
دوران کلاسیک از سال۱۹۰۰ تا حدود سال۱۹۲۴
(اواسط دهه۱۹۳۰) ادامه داشت. اگرچه نظرات اندیشمندانی چون ماکس وبر و دیوانسالاری آرمانگرایانه او و نظریه اداری فایول در این عصر مطرح شد و مورد توجه قرار گرفت، ولی دوران کلاسیکها با پرچمداری مدیریت علمی به پیش رفت و آنچه امروز بهعنوان مشاور مینامیم، ریشه در مدیریت علمی دارد. پیشگامان مدیریت علمی مانند فردریک وینسلو تیلور، فرانک و لیلیان گیلبرت، هنری گانت و هرینگتون امرسون، نقش تعیینکننده و اصلی را در توسعه مشاوره صنعتی بازی کردند. رویکردهای فنی و سیستمی (روششناختی) آنها برای سادهسازی فرآیندهای کاری و افزایش بهرهوری کارگران و کارخانهها همانند یکدیگر نبود و حتی در موارد مشخصی کاملا با یکدیگر تعارض داشتند.
به هر حال، همه آنها به کاربرد روشهای علمی برای حل مسائل تولید اعتقاد داشتند. همچنین آنها به مزایای ترکیب روشهای مختلف برای اشاعه روش علمی خود و اطمینان از اینکه روشهای آنها در شرکتهای تجاری مورد استفاده قرار گیرد نیز، اعتقاد داشتند. طی سالهای متمادی، تصویر قدیمی بحث برانگیز از متخصصان کارآیی بهطور قابل توجهی تغییر کرده است. تغییرات مهم در روابط کارگری و اجتماعی باعث محدود شدن استفاده از روشهایی شد که مورد پذیرش کارگران نبودند. مذاکره و همکاری برای مدیریت بسیاری از اموری که منافع کارکنان را تحت تاثیر قرار میدادند، لازمالاجرا و ضروری شدند.
البته بخش مثبت تصویری که از متخصصان کارآیی در ذهنها متبادر میشود به میزان زیادی حفظ شده است: از مشاوران همچنان بهعنوان کسانی یاد میشود که قادرند تا فرصتهای جدید را پیدا و منابع را حفظ کنند و بهرهوری را افزایش دهند. محدودیتهای مهندسی صنایع و رویکردهای متخصصان کارآیی منجر به ایجاد علاقه به جنبهها و ابعاد دیگری از سازمانهای تجاری شد و حوزههای جدیدی را در صنعت مشاوره خلق کرد. یکی از اولین شرکتهای مشاورهای که امروزه نیز شناخته شده است، در شیکاگو و در سال۱۹۱۴ توسط ادوین بوز تحت عنوان «خدمات تحقیق در کسبوکار» (Business Research Services) تاسیس شد.