دولت مستعجل!

وزیر افخم وزیر داخله پس از معرفی وزیران خود ضمن نطق خود اظهار کرد: «غرض این بود که هیات وزرا و کابینه تغییری کرده بود معرفی از ایشان در مجلس بشود و همه ملت امروزه بدانند که دولت و ملت یکی‌ ا‌ست و باید دست به یکدیگر دهند و کار بکنند تا مملکت معمور و آباد شود.» کاری که وزیر افخم و کابینه او کرد این بود که فهرست و سازمان هر یک از هشت وزارتخانه را به اطلاع مجلس رساند. آن روز که وزیر افخم این نطق را در مجلس ایراد کرد وکلا ابراز شادمانی کرده و مردم تا حدی امیدوار شدند و تصور کردند از آن پس دولت و محمد علی‌شاه تصمیمات مجلس شورای ملی را محترم خواهند شمرد و با ملت در استوار ساختن بنیاد حکومت ملی همداستانی می‌‌کنند؛ ولی وقتی دیدند تغییری در رویه دولت و عمال حکومت حاصل نشد وکلا بار دیگر در مجلس آغاز گله و شکوه کردند.

عاقبت در جلسه ۱۶ربیع الآخر مجلس هنگامی که نمایندگان زبان به انتقاد از دولت گشوده بودند رئیس مجلس، صنیع الملک اظهار کرد:  «موافق قانون اساسی که امروز در دست است ما فقط می‌‌توانیم به افراد وزرا ایراد وارد آوریم حال تقصیر هر کدام مدلل شده رای گرفته شود که عزل او خواسته شود و پس از این سخن، مجلس رای داد که عزل وزیر افخم که عملا سمت رئیس‌الوزرائی داشت، خواسته شود و به این ترتیب اولین کابینه دوره مشروطیت پس از چهل روز زمامداری سقوط کرد.

 کابینه چهار ماهه اتابک

محمد علی‌میرزا پس از شکست نخست خود از مجلس و آزادی‌خواهان در جست‌وجوی مرد مُدبر و زیرکی بود که زمام کشور را به او سپارد و به دست او مجلس و مشروطیت را براندازد و برای انجام این منظور میرزا علی‌اصغرخان اتابک اعظم امین‌السلطان را از اروپا احضار کرده بود. اتابک پس از ورود به تهران با زبان چرب و نرم خود را طرفدار مشروطه و حکومت ملی خواند و با زیرکی و تدبیر تا حدی زمینه را برای روی کار آمدن خود مهیا کرد و ازین رو پس از سقوط کابینه امیر افخم محمد علی‌میرزا از فرصت استفاده کرد و اتابک را صدر اعظم و وزیر داخله کرد. روز شنبه ۲۰ربیع‌الاول۱۳۲۵ ه.ق. برای معرفی دولت به مجلس تعیین شده بود؛ ولی برای اینکه قبلا نمایندگان را کاملا رام کنند، روز پنج‌شنبه یک جلسه خصوصی تشکیل دادند و در آن جلسه حاج مخبر‌‌السطنه که از طرف دولت به مجلس آمده بود، وعده‌ها و نویدهای بسیاری درباره دولت اتابک به مجلس داد و گفت من امروز آمده‌‌ام تا معنی مشروطیت را بشارت دهم و سپس سوگندنامه‌‌ای از وزیران به مجلس ارائه داد که در آن به شرف و ناموس خود سوگند خورده و خدا را گواه گرفته بودند که از آن پس همیشه با مجلس همراه باشند. روز شنبه ۲۰ربیع‌الاول اتابک با ۷ وزیر خود به مجلس آمد و نطق فریبنده‌‌ای ایراد کرد و خود را طرفدار جدی و محکم حکومت ملی خواند و سپس وزرای خود را معرفی کرد و مجلس در برابر نطق او اظهار سپاسگزاری و خشنودی کرد.

اتابک بلافاصله مشغول طرح و اجرای دسایس پشت پرده خود برای برهم زدن اساس مشروطیت شد و نقشه اساسی او برای محو مشروطیت ایجاد نفاق و اختلاف بین طبقات ملت و زعمای مشروطیت مخصوصا علما و روحانیون بود و از حربه تکفیر و تهمت الحاد و بی‌دینی علیه آزادی‌خواهان و مشروطه‌طلبان استفاده می‌‌کرد و ضمنا در داخل مجلس هم سعی می‌‌کرد که وکلا را با فریب و نیرنگ رام خود کند و به این مقصود هم تاحدی نایل شده بود. کم‌کم حوادثی پیش آمد که نقشه های باطنی محمدعلی میرزا و اتابک را آشکار کرد و کار به جایی رسید که مردم علنا زبان به بدگویی از کابینه اتابک گشودند و حتی به مجلس که از اتابک هواخواهی کرده بود بد می‌‌گفتند و وکلا را متهم می‎‌‌کردند که از اتابک پول گرفته‌اند. در مجلس هم رسما گفته بودند که یا نظم و امنیت را در کشور برقرار کند یا از کار کناره جوید؛ ولی اتا‌‌بک که به هوش و نیرنگ خود اطمینان داشت باز هم به فکر افتاد که از راه دسیسه و فریب مجلس را با خود رام کند.

روز یکشنبه ۲۱رجب بعد از چهار ماه صدارت اتابک به مجلس آمد و پس از شنیدن قسمتی از شکایت‌‌های وکلا درباره بی‌نظمی کشور و عدم توجه به نظریات ملت، مستوفی‌الممالک را به سمت وزارت جنگ و علاءالملک را به سمت وزیر عدلیه معرفی کرد (وزیر جنگ کابینه اتابک قبلا کامران میرزا نایب‌السلطنه بود که ابدا پا به مجلس نمی‌‌گذاشت و اعتنایی به آن نداشت و مجلس در تاریخ ۱۵جمادی‌الاول رای به عزل او داده بود) و سپس اظهار کرد ما درصدد استعفا بودیم و نامه‌‌ای در این‌باره به شاه نوشتیم؛ ولی شاه دستخط مرحمت آمیزی صادر کردند و امر فرمودند که دولت با مجلس همکاری کند.

دو ساعت از شب گذشته جلسه مجلس به پایان رسید. اتابک با مرحوم بهبهانی به اتفاق از مجلس خارج شدند، بیرون مجلس ناگهان جوانی از جلوی اتابک درآمد و با ششلولی که در دستش بود سه تیر پیاپی به طرف او انداخت که هر سه کارگر آمد. تیری نیز به پای سیدی از تماشاچیان خورد و او را زخمی ساخت. در همین موقع شخص دیگری مقداری خاک روی هوا پاشید تا مردم نا چار چشم خود را ببندند و قاتل فرار کند. قاتل هنگامی که درصدد فرار بود سربازی از نگهبانان مجلس او را دنبال کرد و او چون عرصه را به خود تنگ دید تیری هم به روی خود خالی کرد که به مغزش رسید و در دم جان سپرد. بعدا در جیب این جوان کارتی در آمد که در آن چنین نوشته بود: «عباس‌آقا صراف آذربایجانی، عضو انجمن نمره ۴۱، فدایی ملت». و به این نحو کابینه دوم مشروطه ایران هم پس از چهار ماه زمامداری خاتمه یافت.

 

منبع: اطلاعات ماهانه، ۱۳۲۷، شماره ۲ صص ۲۰ -۱۸