عتیقه‌یابی

از میان این دسته از بررسان اروپایی که سفرنامه مستقلی در باب ایران زمین به نگارش در آورده‌اند، سفرنامه اول هینریش بر وگش‌ مربوط به سال‌های ۱۲۳۸ تا ۱۲۴۰ ش/ ۱۸۵۹ تا ۱۸۶۱ م.، سفیر پروس در ایران در اواسط دوره ناصری و شرق‌شناس و استاد دانشگاه برلین، که نوشته‌هایش در باب اهمیت آثار تاریخی همدان پیش از این نیز مورد اشاره قرار گرفت،  مطالب قابل ملاحظه‌ای در حوزه آثار تاریخی ایران در بردارد. او در یکی از این اشارات خود به توصیف اثری تاریخی در همدان می‌پردازد که برخلاف انتظار در زمان بازدید وی هنوز  سر جای خود قرار داشت و در ادامه همین مطلب از خرید «مقداری از سکه‌های قدیمی و اشیای عتیقه» با کمک راهنمای ارمنی‌شان و نیز مشاهده «قطعات ظروف شکسته سفالی و بلوری قدیمی روی زمین» بر اثر «حفریات بدون نظم و ترتیب و ویرانگر برای جست و جوی سکه‌ها و ظروف قدیمی» در کنار خرابه‌های حصار قدیمی و باستانی همدان» در مسیر رفتن به دامنه کوه الوند و بازدید کتیبه‌های میخی گنجنامه سخن می‌گوید و از تصورات مردم عامی در باب کتیبه‌های میخی مزبور یاد می‌کند که طبق آن به دلیل باور مردم به وجود گنج‌های بزرگ نهفته در دل کوه الوند، این نوشته‌های میخی به عنوان کلید رمز دست‌یابی به آن گنج‌های باستانی، «گنجنامه» نامیده شده‌اند. صحنه پایانی این بازدید و پس از بازگشت به منزل همان صحنه‌ای است که غالب سیاحان مشابه نیز بارها به آن اشاره کرده‌اند، یعنی مواجهه با عتیقه فروشان یهودی و ارمنی که در منزل انتظار بازگشت بروگش و همراهانش را می‌کشیدند.

اشاره دیگر بروگش به فعالیت‌ها و جست و جوهای گنج‌یابی و سکه‌یابی یهودیان همدان، از یافتن زمین‌های دارای دفینه‌های سکه‌های طلا و نقره و اقدام به کاوش در این اراضی با صرف پول حکایت می‌کند و نظیر همین مضامین را در باب آثار تاریخی اصفهان نیز ثبت کرده که یک مورد آن به خرابه‌ها و ویرانه‌های یک قصر قدیمی و احتمالا متعلق به شاه عباس صفوی در حوالی اصفهان مربوط است که به گفته او «متاسفانه تمام نفایس و مخصوصا کاشی‌های قیمتی این قصر را خراب کرده و به اصفهان برده‌اند و بقیه آن را نیز روستاییان کنده و به عتیقه فروشان یهودی فروخته بودند.» اهمیت و گستره برخورد بروگش و به طور کلی خارجی‌ها در ایران با این گروه عتیقه فروشان یا در حقیقت دلالان اشیای قدیمی و کمیاب تا اندازه‌ای است که وی فصلی از سیاحت نامه خود را با عنوان‌دلال‌های ایرانی و اشیای نفیس و عتیقه» به توصیف و شرح نحوه عمل آنها در مواجهه با خارجی‌ها اختصاص داده است.

در ابتدای این فصل بروگش در توصیف دلال‌ها آنها را برای دوستی با خارجی‌ها و رفع نیازمندی‌های آنان «فوق‌العاده با ارزش و گرانبها» می‌خواند که «بدون وجود دلال‌ها، خارجی‌ها از گذشته و حال ایران اطلاعی نمی‌توانند به دست آورند»، ولی در همان حال تذکر می‌دهد که در عین حال دلال‌ها بلایی هم برای خارجی‌ها به شمار می‌آیند»، زیرا «آنها مانند خورشید هستند که انوارشان گر چه انسان را گرم می‌کند، ولی اگر مدتی تابش آن ادامه پیدا کند، پوست بدن را می‌سوزاند.» توصیفات بروگش و نیز برخی دیگر از سیاحان و شرق شناسان اروپایی گاه بسیار مفصل و سرشار از جزئیات ریز و گوناگون روابط‌شان با دلالان عتیقه در ایران است که نشان می‌دهد او و همتایان اروپایی‌اش برخوردهای مکرر و متعددی با این گروه از طبقات جامعه ایرانی داشته و به خوبی به‌خصوصیات و ویژگی‌های رفتاری این دلال‌ها پی برده و به‌ویژه با راه و روش و فوت و فن‌های آنها در فروش اشیای واقعی و تقلبی عتیقه یا هنری به اروپاییان آشنا شده‌اند، چنان که او خود در این باره می‌نویسد: «ما طی اقامت چند ماهه در تهران با راه و روش دلال‌ها خوب آشنا شدیم و به اصطلاح کلاس آنها را گذراندیم.»

یکی از پرتکرارترین این ویژگی‌ها در توصیفات ثبت شده از سوی اروپاییان ایرانگرد، نحوه مشتری‌یابی و اصطلاحا بازار گرمی و صحنه‌سازی این دلالان برای فروش کالاهایشان است که در عین رقابت با یکدیگر، در وقت لزوم، با همدیگر همراه شده در تبلیغ برای اشیای عتیقه غالبا مجعول‌شان صحنه‌آرایی‌های مفصل می‌چینند و با تحمل صبر و شکیبایی کم نظیر، آمدن و رفتن‌های مکرر و ارائه کالاهای جدید، به هیچ عنوان مشتری فرنگی خود را رها نمی‌سازند و به‌رغم تن دادن به چانه زنی‌ها و تعارفات طولانی، از سود معین‌شان نیز چشم‌پوشی نمی‌کنند، و در نهایت «هر طور شده آن جنس را به فروش می‌رسانند و مشتری را وادار به خرید می‌کنند.»  بروگش در ادامه فهرست توصیفی کاملی از «اجناس و کالاهای عتیقه و نفیس که توسط دلال‌ها به مشتریان خارجی عرضه می‌شود» می‌آورد که مطمئنا برای سایر اروپاییان هم‌عصر وی بسیار مفید بوده است.

موارد مطروحه در این فهرست عبارتند از (۱) «سکه‌ها و مدال‌های قدیمی یا به قول ایرانیان پول کهنه» که به گفته او «به ویژه ارامنه و یهودیان» در کار جعل سکه‌های قدیمی مهارت دارند و فعال‌اند و او مراکز این «تقلب و جعل» را «همدان و شیراز » معرفی می‌کند؛  (۲)«جواهرات حکاکی شده که به باور یا تجربه وی «جواهرات قدیمی از نظر هنری ارزش زیادی» نداشتند؛ (۳) «سلاح‌های قدیم و جدید ایران» شامل سلاح‌های سرد و گرم عتیقه و جدید که به نوشته بروگش «سلاح سرد ساخت ایران از بهترین نوع خود در دنیا به شمار می‌رود» و «علاوه بر سلاح‌های ایرانی، اسلحه‌های افغان‌ها، ترکمن‌ها و هندی‌ها نیز به عنوان عتیقه به فروش می‌رسد. کاردهای هندی از نظر دسته‌های عاج، کاردهای افغانی از لحاظ جلدهای رنگارنگ و تزئین شده و تیر و پیکان‌های ترکمن‌ها از ممتاز‌ترین این سلاح‌های عتیقه به شمار می‌روند»؛ (۴) «فلزکاری روی آهن، فولاد، برنج، مس، نقره و طلا» که در این مورد بروگش می‌نویسد «همان طوری که در مورد محصولات صنعتی ایران نسبت به گذشته راه سقوط و انحطاط را پیش گرفته، در مورد فلزکاری هم ایرانی‌ها در حال حاضر کار جالبی را ارائه نداده و کارهای خوب و نفیس آنها همه متعلق به دوران گذشته و قرون قبل است.»

او در این حوزه نیز یهودیان را از مهم‌ترین جواهر‌سازان آن روزگار ایران معرفی می‌کند؛ (۵) «خاتم کاری»؛ (۶) «نقاشی روی قلمدان و کارهای دستی»؛ (۷) «بافندگی پارچه‌های ابریشمی، پشمی، نخی و قلاب دوزی» که بروکش ضمن شرح نمونه‌های آن می‌گوید «یهودیان در فروش شال بیش از مسلمانان شرکت دارند»؛ (۸) و سرآخر نسخه‌های خطی و تذهیب شده» که بروگش در این باب پس از بیان ارزش و اهمیت فوق‌العاده خوش‌نویسی و تذهیب نزد ایرانیان، ایران را «سرزمین خوش‌نویسان و خطوط» می‌نامد و می‌نویسد «به همین جهت دلال‌ها از جمله آثار هنری که به خارجی‌ها ارائه می‌کنند، همین نسخه‌های خوش‌نویسی است... و چیزی که در نگاه اول توجه خارجی‌ها را جلب می‌کند تزئینات، نقاشی‌ها و تذهیب‌کاری‌هاست که در حاشیه آن خط خوش به کار می‌رود. قیمتی که دلال‌ها برای نسخه‌های کتب خطی تذهیب شده مطالبه می‌کنند، نسبتا زیاد و بالاست.» او همچنین به خرید بعضی از نسخه‌های خطی و تابلوهای نقاشی به بهایی «هنگفت» اشاره می‌کند؛ فهرست ارائه شده از سوی بروگش احتمالا کامل‌ترین فهرستی است که در منابع تاریخی دوران قاجارها در باب کالاها و اشیای هنری و عتیقه مورد معامله به‌خصوص در دادوستد با خارجی‌ها ثبت و ضبط شده است.

این فهرست و به‌ویژه توصیفات مفصل و جزئیاتی که او در باب هر یک از موارد هشت‌گانه فوق آورده، کمتر نظیری در منابع داخلی و حتی سفرنامه‌های شرق شناسان اروپایی آن عهد دارد و به خوبی از دقت نظر و نگاه محققانه بروگش در مقام یک شرق‌شناس و استاد مصرشناسی دانشگاه برلین حکایت می‌کند. هر چند نگاه او به گنجینه‌های پراکنده و فراوان آثار باستانی ایران تفاوت ماهوی چندانی با دیگر همتایان اروپایی وی ندارد، چه او نیز به این آثار به چشم مواریث بلاصاحبی نگاه می‌کند که به سهولت در دسترس موزه‌های اروپایی قرار دارند. 

این نکته نیز شایان ذکر است که بروگش نیز مانند تقریبا همه پژوهشگران حوزه شرق‌شناسی درطول مسافرت خود به نقاط مختلف ایران و بررسی‌های باستان شناسانه، از سایت‌های مهم تخت‌جمشید و پاسارگاد صرف‌نظر نکرده و شرحی توصیفی و محققانه در باب آثار مربوط به دوران ایران باستان در این دو منطقه آورده است که ضمن آن او نیز بر باور باستان شناسان به وجود «گنج‌های بسیاری از زمان هخامنشیان» در تخت‌جمشید و حفاری خارجی‌ها در آن منطقه و نیز پاسارگاد و یافتن و بردن «سکه‌ها و ظروف» زیاد صحه می‌گذارد، و حتی در جایی آنها را «دانشمندان سودجو» می‌خواند، و البته اذعان می‌کند که خود وی و سایر اعضای هیات سفارتی پروس هم بسان پیشینیان‌شان در میان ایلات و عشایر اطراف «پرسپولیس» به دنبال خرید سکه‌های قدیمی و اشیای عتیقه یافت شده در تخت جمشید بوده‌اند و نقش خود و افراد هیات همراهش به عنوان اروپاییان را در تبدیل مردم محلی به تاجران عتیقه این گونه به اثبات می‌رساند که می‌نویسد  «زنان ایلات بابت اشیایی که ارائه می‌دادند، پول زیادی هم مطالبه می‌کردند.

البته آنها عتیقه‌شناس نبودند و از ارزش واقعی این اشیا اطلاعی نداشتند و فقط از اصرار و اشتیاقی که برای خرید آنها نشان می‌دادیم، پی به ارزش آنها می‌بردند.» البته هینریش بروگش از جمله اروپاییانی است که بیش از یک بار به ایران سفر کرد و برای هر سفر، سفرنامه مستقلی به رشته تحریر در آورد. از این رو او صاحب سفرنامه دومی هم هست که به سفر بعدی وی در سال ۱۲۶۵ ش./ ۱۸۸۶ م. مربوط می‌شود و طی آن بروگش از راه روسیه و قفقاز به ایران آمد و از مناطق گیلان، تهران، اصفهان و شیراز دیدار کرد.

او در خلال این سفر و سفرنامه آن نیز مشاهداتی از آثار باستانی ایران داشت و مطالبی را در باب این آثار و حفاری‌های باستان‌شناسانه به نگارش در آورد که از جمله آنها موضوعاتی چون حفاری اروپاییان در تل یا تپه‌های باستانی ایران با استفاده از نفوذ محلی و اخذ «فرمان ویژه»، استفاده مردم ری از مصالح خرابه‌های ری کهن و فروش آن به معماران تهرانی و نیز وجود ظروف سفالین ارزشمندی که خریداران مشتاقی در میان «کلکسیونرهای علاقه مند اروپایی» دارند، قابل ذکرند.

 

بخشی از مقاله‌‌‌ای به قلم علی محمد طرفداری