آیا اسمیت فقط به پذیرش مسیر ناگزیر تاریخ تن می‌داد؟ او برای سبک جلوه دادن بار تقصیراتش این‌گونه از خود دفاع می‌کرد: «چند برابر شدن تولید همه صنایع در نتیجه تقسیم کار، در جامعه‌‌ای بسامان، امکان آن رفاه عمومی را فراهم می‌آورد که تا سطح پایین‌ترین رده مردم گسترش می‌یابد.» موضوع مورد بحث اسمیت این بود که در نتیجه تقسیم کار کارگر معمولی انگلیسی ثروتمندتر از پادشاهی آفریقایی می‌شد که «مالک مطلق زندگی و آزادی ده هزار وحشی برهنه» بود. پس، رفاه نسبی توده‌ها ددمنشی آنها را جبران می‌کرد. اسمیت به راستی با مساله‌ای رو‌به‌رو بود که امروز اغلب ما راه‌حل آن را به آسانی در اختیار داریم. او این پرسش صادقانه را مطرح کرد: «آیا این بهبود شرایط زندگی مردم رده پایین را باید برای جامعه سودمند بدانیم یا زیان‌آور؟»

پاسخ اسمیت این بود که همراه با تقسیم کار پیش برویم و ددمنشی ناشی از آن را با حکومتی جبران کنیم که در راه آموزش کارگران مستمند مداخله کند؛ آموزه‌‌ای غریب برای کارفرمایی خصوصی. اسمیت هنوز متوجه این راه‌حل نشده بود که ماشین‌های واقعی را می‌توان جانشین کارگر به عنوان «ماشین تولید» کرد. البته استفاده از ماشین یکی از راه‌های افزایش بازدهی کار بود، ولی در ذهن اسمیت اهمیت آن کمتر از افزایش سرمایه یا افزایش تقسیم کار بشر بود. برای مثال، او به هنگام سخن گفتن از صنعت پارچه‌بافی ادعا می‌کرد که ماشین‌ها سهمی ناچیز در افزایش تولید داشته‌اند و پیش‌بینی نادرست و شگفت‌انگیز وی این بود که به نظر نمی‌رسد در آینده هم کمکی بکنند. درواقع، او پهنه گسترده دگرگونی‌های فنی ناشی از انقلاب صنعتی را در خیال هم نمی‌توانست مجسم کند.

ولی آدام اسمیت تشخیص داد که بهروزی کارگر به ثروت مطلق ملت بستگی ندارد، بلکه به افزایش آن ثروت وابسته است. او اعلام کرد که مزد واقعی کار به «وضعیت رو به پیشرفت، ثابت یا رو به افول جامعه» بستگی دارد، و فقط در جامعه‌ای رو به پیشرفت وضعیت کارگر قابل تحمل است. در این مرحله بود که اسمیت به اصل نظریه خود رسید: اقتصاد پیوسته رو به پیشرفت و گسترش فقط در جو آزادی عمل به وجود می‌آید. کارگر و کارخانه‌دار باید بتوانند بی‌هیچ مانع و عامل بازدارنده‌‌ای آزادانه منافع خود را دنبال کنند.

 

سنت روشنفکری در غرب (از لئوناردو تا هگل)

 تالیف: ج.برونوفسکی/  ب.مازلیش،

 ترجمه: لی‌لا سازگار، انتشارات آگاه