رقیبِ روسیه و بریتانیا کنسولگری آلمان در تبریز- دوره قاجار

آشنایی ایرانیان با آلمانی‌‌ها از قرن‌‌ها پیش شروع شده بود. اما شروع روابط ایران با آلمان، به عنوان یک قدرت صنعتی از دوره قاجار اتفاق افتاد. در سال ۱۸۸۴ «آلبرت شورین» به تهران آمـد و با استفاده از شهرتی که آلمان در زمینه داروسازی کسب کرده بود یک بنگاه کوچک دارویـی در تهران افتتاح کرد. شهرت این بنگاه پس از چندی به حدی رسید که ناصرالدین شاه و درباریان تنها از داروهایی استفاده می‌کردند که متعلق به این موسسه بود. این موضوع باعث شد که شورین، داروساز دربار شده و بنگاه داروسازی وی تبدیل به بزرگ‌ترین موسسه دارویی ایران شود. یـک بنگـاه دارویی دیگر آلمانی نیز در این دوره در تبریز فعالیت می‌کرد که تحت عنـوان «داروخانـه آذربایجـان» شناخته می‌شد و به شرکت آلمانی «سی.ای.رایت» تعلق داشت. مرکز اصـلی ایـن شـرکت در شـهر برلین آلمان بود. ایران به خاطر داشتن مسیرهای آبی مهم در شمال و جنوب، می‌توانسـت نقـش بسـیار مهمـی از طریق ترانزیت دریایی در اقتصاد خود و دیگر کشورها بازی کند. به همین دلیل بود که آلمانی‌‌هـا وارد این حوزه شده و در تلاش بودند سهم خود را از آن به دست آورند.

در سـال ۱۸۸۵م یعنـی زمان ناصرالدین شاه که همزمان با صدارت بیسمارک (صدراعظم) در آلمان بود، ایران یک کشـتی ۶۰۰ تنی به نام پرسپولیس و یک کشتی ۲۵۰ تنی به نام شوش از دولت آلمان خریداری کرد. اداره این کشتی‌‌ها برعهده ملوانان آلمانی بود. همچنین چند کشتی دیگر نیز به کارخانه‌های کشتی‌سازی آلمان سفارش داده شد. آلمانی‌‌ها حتی در صنایع حمل و نقل ایران نیز فعالیت چشم‌گیری از خـود نشـان دادنـد. شـرکت «ونکهاوس» فعالیت خود را در زمینه حمل و نقـل دریـایی، از کنـاره‌های رود کـارون آغـاز کـرد و توانست با راه‌اندازی یک سرویس کشتیرانی بخار، از خرمشهر تا اهواز، در صنعت حمل و نقل آبی بـا شرکت‌‌های انگلیسی به رقابت بپردازد. شرکت ونکهاوس، بار و مسافر را با قیمت مناسب‌‌تری نسبت بـه شرکت انگلیسی «لینچ» جابه‌جا می‌کرد.

 در سال ۱۹۰۵یک خط کشـتیرانی میـان خلـیج فارس و بندر هامبورگ شروع به فعالیت کرد که خط کشتیرانی هـامبورگ ـ آمریکا نـام داشـت. نخستین کشتی بخار این خط که متعلق به کمپانی «هال» بود در تابستان ۱۹۰۶ به بوشهر رسـید. محموله این کشتی قند بود. در سال ۱۹۰۷کشتی‌‌های انگلیسی برای حمل هر تن بـار ۴۰ شیلینگ دریافت می‌کردند. این درحالی بود که کشتی‌‌های بخار آلمانی ایـن مبلـغ را بـه ۱۰ شـیلینگ کاهش داده بودند و گاهی هم چند زائر مسلمان را به‌طور رایگان به شهر جـده مـی‌‌رسـاندند کـه تاثیر مثبتی در میان مسلمانان به جا گذاشته بود. چندی بعد شرکت‌های دیگری مانند «هانزا لاین» نیز بـه خطوط کشتیرانی آلمانی در خلیج فارس اضافه شد.

در منابع دیگر تاریخی اطلاعاتی درباره فعالیت یک شرکت آلمانی در تبریز وجود دارد. شـونمان، نماینده کنسولگری آلمان در تبریز و شریک یک شرکت آلمانی به نام «موسینگ و شونمان» بود کـه در آن محل به نام «شرکت آلمان» مشهور بود. شونمان قصد داشت این گـروه آلمـانی را تبـدیل بـه کانون مقاومتی در برابر روس‌‌ها کند. این شرکت از حق کشتیرانی روی دریاچه ارومیه برخوردار بود و در اواخر ۱۹۱۰یک کشتی بخار در اختیار داشت. از دیگر فعالیت‌‌های شـونمان در تبریـز فروش ۱۵۰۰ قبضه اسلحه و یک میلیون فشنگ به مشروطه‌خواهان بود که اکثـر ایـن اسـلحه‌ها از طریق روسیه وارد ایران می‌شد. این موضوع نشان می‌دهد که در جریان انقلاب مشـروطه آلمـانی‌‌هـا یکی از منابع تامین سلاح برای مشروطه‌خواهان به حساب می‌‌آمده‌‌‌‌اند.

از دیگر شرکت‌‌های منسوب به شونمان، در شهر تبریز و در سال‌های پیش از آغـاز جنـگ جهـانی اول می‌توان به یک کارخانه تخته‌‌بری اشاره کرد که تحت نظر وی اداره می‌شد. در سال‌های پیش از جنگ جهانی اول، یک کارخانه رنگ‌‌سـازی بـه نـام «هوخسـت» در ایـران فعالیت می‌کرد. مدیر این کارخانه فردی به نام «دکتـر پـوژن» بـود کـه وی نیـز ماننـد شـونمان از دیپلمات‌‌های آلمانی مقیم ایران به حساب می‌‌آمد. یکی از تجارت‌خانه‌هایی که مستقیما با کارخانه‌ها در ارتباط بود و به‌طور همزمان مسوول تولید و فروش فرش بود، موسسه آلمانی فـرش «پتاگ» بـود. مرکز این موسسه در برلین بود و شعبه‌هایی در چندین شهر ایران و شـهرهای مختلـف از کشـورهای دیگر داشت.  این شرکت در سال ۱۹۱۲ تاسیس شد. شعبه تبریز این موسسه دارای صـنایع رنگرزی و نساجی بود و پشم مورد نیاز در همان کارخانه رنگ و بافته می‌شد و از همان محل به خارج از ایران صادر می‌شد. در این کارخانه خلوص جنس و مرغوبیت پشم‌‌های ایرانی مـورد توجـه بـود و تمام تلاش شرکت پتاگ صرف این می‌شد کـه صـنعت قـدیمی ایـران و هنـر ایرانـی را دوبـاره بـه شکوفایی برساند.

به‌طور کلی چنین به نظر می‌رسد که آلمانی‌‌ها، به احتمال قوی با نظارت دولت مرکـزی خـود، در تلاش بوده‌اند تا آرام آرام و بدون شتاب‌‌زدگی برای خود در بازار ایران جای پایی باز کنند و به دور از هیاهو بخشی از این بازار را از دست رقبای بین‌المللی خود خارج کنند. این خیزش، همـراه بـا سـرمایه‌‌گذاری و تبلیغات در صنایع سبک و سنگین صورت می‌گرفت و می‌‌رفت تا در آسـتانه قـدرت گـرفتن دودمان پهلوی تبدیل به یک جریان مهم اقتصادی در بستر اقتصاد کشور ایران شود.

واکنش بریتانیا و شوروی به حضور اقتصادی آلمان در ایران

در دوره پهلوی اول، با ورود آلمان به ایران در قالب شرکت‌‌های صنعتی و موسسه‌های اقتصادی بزرگ و کوچک، عرصه بر دو رقیب کهنه‌کار تنگ شده و منافع آنها به خطر افتاد. طبیعی است که این قدرت‌های بـزرگ برای جلوگیری از به خطر افتادن منافع‌‌شان دست به هر کاری می‌‌زدند تا رقیب تازه‌وارد را از میـدان به در کنند. اقتدار سیاسی بیشتر ایران در عرصه داخلی، تا حدودی از میزان نفوذ این نیروها کاسته بود. از طرفی نیز حافظه تاریخی ایرانیان نفرت از روس و انگلیس، در سال‌های نه چندان دور را، هنوز در سر داشت و دست و پای این قدرت‌های کهنه‌‌کار را، هر چند ناچیز، می‌‌بست. به نظر می‌‌رسد جامعه ایران هم با مشاهده نوع فعالیـت‌‌هـای آلمـان، چـه در زمان جنگ جهانی اول و چه در سال‌های پس از آن، به سمت این کشور متمایل شده بـود. مهم‌تر اینکه در این سال‌ها میزان صادرات ایران به آلمان و حجم واردات ایران از این کشور رو بـه افـزایش بود و طی مدت کوتاهی آلمان به یکی از موفق‎‌‌ترین شرکای تجاری ایـران تبـدیل شـده بـود. ایـن موضوع به افزایش سطح اشتغال و به دنبال آن بهبود کیفیت زندگی منجـر شـد، بـه گونـه‌ای کـه در فاصله سال‌های ۱۳۱۴ش/  ۱۹۳۵ م تا ۱۳۱۷ش/  ۱۹۳۸ م با رشدی ۲۵۰ درصدی روبه‌رو شد.

البته به خاطر پیچیدگی‌های فراوان موجود در مسائل سیاسی آن سال‌ها در فضای بین‌المللـی، واکـنش رقبای آلمان به نفوذ اقتصادی این کشور در ایران نیز متفاوت بود. هر چند حضور آلمان در ایران منافع اقتصادی انگلستان را تهدید می‌کرد اما از نظر انگلستان حضور آلمان در ایران، مانع مناسبی در برابر نفوذ شوروی به حساب می‌آمد. از سوی دیگر، آلمـانی‌هـا بیشتر در صفحات شمالی ایران فعالیت می‌کردند و این مساله برای انگلستان مطبوع بود. چرا که بـا این شرایط شاهرگ حیاتی اقتصاد این کشور، یعنی نفت و تاسیسات آن که در جنوب ایران مستقر بود، چندان در خطر قرار نمی‌گرفت.

 بریتانیا باید این مساله را در نظر می‌گرفت که در سال‌های میان معاهده تجاری این کشور بـا شـوروی در سـال ۱۳۰۰ ش/  ۱۹۲۴ م تا اسـتقرار حکومت نازی‌ها در آلمان در سال ۱۳۱۲ ش/  ۱۹۳۳ م، هر از چند گـاه به خـاطر بـروز احساسـات ضـد شوروی در بریتانیا، روابط میان این دو کشور تیره می‌شد. در سال‌های نخسـتین دهـه ۱۳۱۰ ش/  ۱۹۳۰ م مصالح بخشی از طبقه حاکم بریتانیا بر آن بود که باید دست آلمان را در شـرق بـاز گذاشـت، که البته آلمان هم از این فرصت نهایت استفاده را به عمل آورد. علاوه بر این دولت انگلسـتان کـه از عدم محبوبیت خود در میان ایرانیان به خوبی آگاه بود، سعی کرد جهت سهیم شدن در سود برخـی از فعالیت‌‌های اقتصادی در ایران، تحت عنوان نوسازی، آلمان را واسطه قرار دهد و به صورت غیرمسـتقیم در این امور فعال باقی بماند. البته اتخاذ این سیاست از طرف بریتانیا در سال‌های بعـد نشـان داد کـه آنها قدرت نفوذ آلمان را دست کم گرفته بودند.

 

از مقاله‌‌ای به قلم علی وشمه، سهیلا ترابی‌فارسانی، ناصر جدیدی