آنچه را که در تاریخ مشروطه ایران به حمایت انگلستان از مشروطه ایران معروف شده و زمینه اتهام ایجاد مشروطه توسط دولت و سفارت انگلستان را فراهم کرده است، می‌توان در چند مورد خلاصه کرد:

الف. اجازه ورود و استقرار در سفارت‌خانه انگلستان به مشروطه‌خواهان پس از مهاجرت روحانیون و معترضان مذهبی به قم (خرداد ۱۲۸۵) آمار و ارقام متفاوتی از تعداد تحصن‌کنندگان در سفارتخانه ارائه شده است.  روزهای متوالی و تقریبا تا هنگام موافقت شاه با صدور فرمان مشروطه و بازگشت روحانیون از قم تحصن در سفارتخانه تداوم یافت (فوران، ۱۳۸۷: ۲۸۳).

ب. انگلستان که خود رژیم مشروطه و پارلمانتاریزم قانونی داشت، با روح و فلسفه مشروطه در ایران همسویی داشت (زیباکلام، ۱۳۷۹: ۵۰۶).

پ. بعضی از افراد که از مشروطه و حمایت خود از آن دچار سرخوردگی شده بودند به این تحلیل رسیدند که کل انقلاب توطئه‌ای بود که انگلستان برای کوتاه کردن دست روسیه از انقلاب راه انداخته بود (کاتوزیان، ۱۳۷۹: ۵۶).

ت. تلاش‌های انگلستان برای ارتباط گرفتن با ایلات و قبایل و نقشی که ایلات در فتح تهران پیدا کردند نیز به این قضاوت ناصواب منجر شده است که انگلستان از طریق وابستگان خود توانست بر مشروطه و زمامداران آن مسلط شود و فتح تهران و خاتمه استبداد صغیر (تیر ۱۲۸۸) اقدام انگلستان از طریق عواملش بوده است (رواسانی، بی‌تا، ۹۰-۸۸).

در پاسخ مختصر به موارد فوق می‌توان گفت اقدام سفارت‌خانه در اجازه تحصن به ناراضیان با توجه به فضای هراس‌آلودی که پس از خروج روحانیون از تهران به وجود آمده بود و به‌ویژه با توجه به ضدیت روسیه با مشروطه و احتیاط سفارت عثمانی در پناه دادن به ناراضیان و تاخت‌وتازهای آن کشور در مرزهای ایران همزمان با رویدادهای مشروطه تلاشی بود از جانب سفارت انگلیس برای مبارزه با روس و نزدیک نشان دادن خود با اهداف مشروطه خواهان (ملک‌زاده، ۱۳۲۹ ج ۲: ۳۶۸-۳۶۷).

هرچند پیش از ورود ناراضیان، کاردار انگلستان برای متهم نشدن به مداخله در امور داخلی ایران از دولت ایران درخواست کرد مانع ورود آنها به سفارت انگلستان شود. ضمنا درخواست تلگرافی سیدعبدالله بهبهانی از سفارت برای پناه دادن به ناراضیان هم در اقدام مذکور موثر بوده است.

البته سنت بست‌نشینی و تحصن در ایران آن زمان که فاقد هرگونه قانون حمایت از اتباع در برابر حکومت بود، کاملا جا افتاده بود و قبل از آن هم بارها در دفاتر تلگراف، مساجد و منازل مراجع اتفاق افتاده بود. انگلستان رژیم پارلمانی و مشروطه داشت، اما خواهان شکل‌گیری حکومت قانونی و مردمی در مناطق نفوذ و مستعمرات خود نبود، اشتباه است اگر فکر کنیم آنها حاضر می‌شدند در کشوری نظیر ایران به جای چیرگی بر یک دولت استبداد فردی خواهان گسترش و ایجاد مشروطه خواهی و حکومت مشروطه باشند، بلکه این منافع مقطعی و بین‌المللی بود که آنها را مدتی (تا قبل از رضایت روسیه به بستن پیمان ۱۹۰۷) در کنار مشروطه قرار داد؛ زیرا پس از قرارداد آنها با سکوت و تایید دست درازی‌های روسیه علیه مشروطه نوپای ایران از عوامل شکست و بن‌بست آن شدند.

در ماجرای فتح تهران هم تلاش انگلستان برای منصرف کردن سپاهیان گیلان و بختیاری از فتح پایتخت و برکناری پادشاه بی‌نتیجه ماند، پس نمی‌توان گفت فتح تهران به تحریک انگلستان بود؛ زیرا در این هنگام انگلستان و روسیه در قالب اتفاق سه‌گانه هم‌پیمان بودند و ایران را میان خود تقسیم کرده بودند. ادعا یا فرضیه دخالت یک عامل یا مانع خارجی را به‌صورت علمی و روشمند می‌توان بررسی و تایید یا رد کرد؛ زیرا عامل خارجی هم در کنار سایر عوامل می‌تواند از طرق مختلف بر یک رویداد اجتماعی تاثیر بگذارد؛ اما ضرورت علمی و روشی ایجاب می‌کند تنها در حد معقول و واقعی به آن بها داده شود. تمام رویارویی‌های انگلستان با روسیه از جمله قرار گرفتن آن کشور در کنار مشروطه‌خواهان ایران را تا پیش از توافق نهایی دو کشور در حل اختلافات خود در شرق و ایران (آگوست ۱۹۰۷) می‌توان بخشی از فشارهای انگلستان برای وادار کردن روسیه برای توافق با آن کشور دانست. همان‌گونه که پس از قرارداد ۱۹۰۷ که در جهت منافع دو طرف بود انگلستان با تغییر موضع از حمایت مشروطه خواهان دست برداشت و در کنار دربار سلطنتی و روسیه قرار گرفت تا مشروطه و هواداران آن در برابر استبدادخواهان داخلی و دو قدرت روسیه و انگلستان تنها بمانند و این تغییر موضع و همسویی انگلستان و روسیه در ناکامی‌ها و بن‌بست مشروطیت ایران نقش اساسی‌ای ایفا کرد.

پیامد قرارداد۱۹۰۷ در بعد بین‌المللی برای انگلستان بسیار حائز اهمیت بود؛ زیرا با توافق مذکور ضلع سوم اتفاق سه‌گانه در برابر اتحاد سه‌گانه‌ای که آلمان تشکیل داده بود تکمیل شد و روسیه و انگلستان و فرانسه در جهت کنترل هژمونی‌خواهی آلمان و متحدانش با یکدیگر به همکاری پرداختند. قبلا در ۱۸۹۲ روسیه با فرانسه و در ۱۹۰۴ انگلستان و فرانسه اختلافات خود را برای اتفاق در برابر آلمان حل کرده بودند.

روسیه پس از ۱۹۰۷ در ایران و برای حمایت از مستبدان در راس آنها محمدعلی‌شاه دخالت‌های خود را گسترش داد و قرارداد مذکور را تقسیم واقعی ایران می‌دانست (ذوقی، ۱۳۶۸: ۶۶) انگلستان با رعایت احتیاط در جهت حفط اتفاق با روسیه سکوت همراه با رضایت خود را از رفتار روسیه در ایران در پیش گرفت و این رویه دست‌درازی‌های روسیه را شدت بخشید.

 از مقاله‌ای به قلم داراب فولادی

عضو هیات‌علمی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد آشتیان