خلیجفارس؛ محل مناقشه فرانسویها و انگلیسیها در قرن نوزدهم
رقابت سیاسی، تجاری
پیش از آغاز عصر استعمار، بیشترین اهمیت خلیج فارس در زمینه بازرگانی بوده و گذرگاهی برای صادرات هند و کشورهای شرق دور به ایران، بینالنهرین و شبهجزیره عربستان به شمار میآمد. با اکتشافات جغرافیایی، خلیج فارس به یکی از مهمترین آبراههای تجاری جهان تبدیل شد و از قرن هجدهم به بعد این منطقه به عنوان پیونددهنده سه قاره اروپا، آفریقا و آسیا و به عنوان کوتاهترین راه دسترسی به هندوستان مورد توجه قدرتهای سلطهطلب قرار گرفت. سرزمین هند به خاطر موقعیت ویژه و تامین کالاهای بازرگانی مورد توجه استعمارگران قرار گرفت و از همان آغاز عصر جدید در برقراری روابط با اروپاییان روندی در پیش گرفت که به صورت مستعمره آنان درآمد. کشورهای اروپایی برای استفاده از موقعیت جدید هند به رقابت برخاستند. در اینجا بود که آنها دریافتند کنترل روابط هند با خلیج فارس برای سلطه بر هند ضروری است. در این میان خلیج فارس از چند جهت اهمیت داشت:
نخست اینکه نزدیکترین و قدیمیترین مسیر عبور کالای هند به اروپا از خلیج فارس بود و هیچ کدام از قدرتهای بومی خلیج فارس چندان توجهی به این موضوع نداشتند و فاقد توان کافی برای ممانعت از تکاپوهای اروپاییان در این منطقه بودند.
دوم اینکه، مدخل خلیج فارس به عنوان یکی از توقفگاههای مسیر جدید اروپا به هند که از جنوب آفریقا میگذشت حائز اهمیت بود و برای تجدید قوای بازرگانان و کشتیها میتوانست مورد استفاده قرار گیرد.
دلیل سوم که به اندازه سایر دلایل اهمیت نداشت، استفاده از امکانات تجاری خلیج فارس به عنوان یک بازار نزدیک و در دسترس برای صاحبان مستعمره هند جهت تامین هزینه سلطه بر آن سرزمین بود.
در حقیقت مهمترین هدف اروپاییان از سلطه بر خلیج فارس، کسب برتری در مبارزه برای تصاحب هند بوده است. البته نباید منکر اهمیت خلیج فارس به عنوان بازار مناسبی برای فروش مازاد کالاهای تجاری و نیز محلی برای تامین پارههایی از مواد و کالاهای مورد نیاز برای نیروهای استعماری حاضر در این دریا شد. در واقع بین سلطه بر خلیج فارس و استعمار هند، رابطه دوسویهای برقرار بود که هر کدام مکمل دیگری بود بدین صورت که اروپاییان تا زمانی که بر خلیج فارس تسلط داشتند میتوانستند در نبرد برای کسب نفوذ در هند شرکت کنند و نیز تا زمانی که در منافع هند شریک بودند برای کسب جای پایی در خلیج فارس تلاش میکردند.
در زمان حکومت قاجاریه به ویژه در دوره پادشاهی ناصرالدینشاه، خلیج فارس به عنوان آبراهی مهم و استراتژیک به تدریج مورد توجه قدرتهای جهانی قرار گرفت و شاهد تحولات مهمی بود.
فرانسه در خلیجفارس
پیشینه حضور فرانسویها در خلیج فارس به دوره صفویه باز میگردد که با اعزام مبلغان مسیحی آغاز شد. در سال ۱۶۲۳ م/ ۱۰۲۲ هـ.ق مبلغان دینی در بصره مستقر شدند و آنجا را مرکز عملیات فرانسه قرار دادند.
مدت زمانی پس از آن یعنی در سال ۱۶۶۵ م/ ۱۰۴۴ هـ.ق شرکت تجاری هند شرقی فرانسه توسط کلبرت، وزیر دارایی فرانسه تاسیس شد و یک سال بعد در بندرعباس نمایندگی خود را دایر کرد ولی فعالیتهای تجاری آنها قابل ملاحظه نبود.
به دنبال تاسیس کمپانی هند شرقی فرانسه، یک هیات نمایندگی مستقل متشکل از سه نفر فرانسوی برای آغاز مذاکرات وارد ایران شدند. هدف این ماموریت دستیابی به توافقی میان ایران و فرانسه بود ولی این هیات فقط توانست فرمانی از شاه ایران دریافت کند که بر اساس آن به مدت سه سال مجاز به تجارت آزاد با ایران میشدند. با این همه فرانسویان دفتر تجاری خود را در بندرعباس تاسیس کردند تا به این ترتیب از معافیت سه سال گمرکی به خوبی استفاده کنند.
به دنبال آن سه کشتی کمپانی هند شرقی فرانسه برای نخستین بار وارد خلیج فارس شدند و به این ترتیب فعالیت تجاری آنها در این منطقه آغاز شد.
از اواخر دوره صفویه فرانسویها اقداماتی را برای توسعه روابط بازرگانی خود با ایران انجام دادند چنانکه در سال ۱۷۰۸ م/ ۱۱۷۱ هـ.ق، لوئی چهاردهم قراردادی را با سلطان حسین منعقد کرد که بر اساس آن تجارت فرانسویها در ایران تضمین میشد اما با حمله محمود افغان به اصفهان و غارت کالاهای موجود در نمایندگی کمپانی هند شرقی به وسیله افغانها، فعالیتهای بازرگانی فرانسویها در ایران موقتا تعطیل شد.
البته در این رابطه نقش انگلیسیها را نباید نادیده گرفت زیرا آنها همواره در جهت کاهش نفوذ تجاری فرانسه در ایران تلاش میکردند.
با آغاز جنگهای هفت ساله میان فرانسه و انگلستان در اروپا، دامنه ستیز دو کشور به حوزه خلیج فارس نیز کشیده شد. چنانکه در سال ۱۷۵۹ م/ ۱۱۷۱ هـ.ق، چهار کشتی جنگی فرانسوی به تجارتخانه کمپانی هند شرقی در بندرعباس حمله برده و پس از یک درگیری با محافظان آنجا تجارتخانه کمپانی هند شرقی را تصرف و ویران کردند. البته نیروهای فرانسه پس از مدت کوتاهی بندرعباس را ترک کردند. نفوذ فرانسویها در خلیج فارس به جای پیشبرد امور تجاری، بیشتر صرف آزار انگلیسیها میشد. آنها در این امر موفقیتی نسبی و طولانی داشتند. پس از پایان یافتن جنگ هفت ساله با تضعیف موقعیت فرانسویها در هند، موقعیت بریتانیاییها تقویت شد. از زمان سقوط صفویه تا روی کار آمدن قاجاریه میان ایران و فرانسه اساسا رابطهای وجود نداشت. در دوره افشاریه و زندیه تماس دو کشور به ویژه در اثر بیثباتی اوضاع سیاسی داخلی ایران به حداقل رسید و در همان مناسبات محدود تجاری باقی ماند.
پس از وقوع انقلاب فرانسه و به قدرت رسیدن ناپلئون بناپارت سیاست خارجی آن کشور نسبت به قبل با تغییر و تحولات زیادی روبهرو شد و در همین راستا گرایشهای توسعهطلبانه آنها در خلیج فارس افزایش یافت.
آنها ضمن حمایت از نیروهای مخالف انگلستان در منطقه خلیج فارس، روابط سیاسی و تجاری خود را با ایران، مسقط و هندوستان گسترش دادند. یکی از مهمترین هدفهای ناپلئون به ویژه در رقابت با انگلستان این بود که با تصرف هندوستان، انگلستان را به زانو درآورد.
هرچند در این رقابتهای تنگاتنگ دولت روسیه تزاری از رقیبان قدرتمند فرانسه محسوب میشد، فرانسه برای تحقق هدف خود با راضی کردن پل اول، امپراتور وقت روسیه برای عبور از جنوب این کشور و از طریق دریای مازندران سعی کرد از شمال خراسان به هرات وارد شود و از آنجا به هندوستان حمله کند، ولی با مرگ پل اول و جانشینی الکساندر اول، که از دشمنان سرسخت ناپلئون بود، نقشه وی بینتیجه ماند.
به دنبال آن امپراتور فرانسه نیز ناچار شد نقشه حمله به هندوستان از طریق روسیه را تغییر دهد و از راه عثمانی و ایران به آنجا دست یابد. چندی بعد با شروع دوره اول جنگهای ایران و روسیه، ناپلئون که از ضعف دولت قاجار در جنگ با روسیه آگاه بود، به تقاضای فتحعلیشاه که از فرانسه یاری طلبیده و به گسترش روابط علاقه نشان داده بود، پاسخ مثبت داد و پیشنهاد کرد که ایران و فرانسه از دو طرف به روسیه حمله کنند. فتحعلی شاه دومین نامه خود را به ناپلئون فرستاد و از پیشنهاد فرانسه استقبال کرد و متذکر شد که عقد قرارداد با ایران ممکن است راه لشکرکشی به هندوستان را برای فرانسه باز و دست انگلیسیها را از مستعمراتشان در آسیا کوتاه سازد. از اواسط قرن نوزدهم به بعد روابط ایران و فرانسه به تدریج تحتالشعاع روابط فرانسه با کشورهای روسیه و انگلستان قرار گرفت و پاریس در برابر فواید حاصل از بهبود روابطش با پترزبورگ و لندن اندکاندک از رقابت با آنها در محدوده ایران چشم پوشید. نقش سیاسی فرانسه در این زمان که مقارن سلطنت ناصرالدین شاه قاجار است به رقابتهای دامنهدار انگلیس و روس در ایران محدود شده بود ولی بسیاری از فرانسویان این محدودیت را در خور مقام جهانی خود نمیدیدند بهویژه که کشورشان از سال ۱۸۹۲ م/ ۱۳۱۰ ق پیمان اتحادی را نیز با روسیه منعقد کرده بود.
مسافرتهای ناصرالدین شاه به فرانسه توجه ایرانیان را بیش از پیش به این کشور معطوف داشت و فرانسه از این موقعیت برای توسعه نفوذ خود در ایران بهرهبرداری کرد.
از سال ۱۸۷۶ م/ ۱۲۹۴ هـ.ق به بعد فرانسویها چندین نمایندگی کنسولی در بصره و نقاط مجاور آن راهاندازی کردند. در سال ۱۸۷۷ م/ ۱۲۹۵ هـ.ق تعدادی از باستانشناسان آن کشور ماموریت یافتند در منطقه اقدام به کاوش کنند. از سال ۱۸۷۸م/ ۱۲۹۶ هـ.ق که شاه ایران از پاریس دیدن کرد امتیازات متعددی به فرانسویان در ناحیه خوزستان تفویض کرد که از آن جمله میتوان قرارداد آبیاری در خوزستان را نام برد.
روابط بینالمللی در سده نوزدهم و نیز موقعیت استراتژیک ایران که بین دو راه عمده دریای خزر از شمال و خلیج فارس و اقیانوس هند در جنوب غربی قرار داشت موجب شده بود ایران به مرکز کشمکشهای سخت انگلیس و روسیه و فرانسه تبدیل شود.
از این رو انگلیس تلاشهای جدی به عمل میآورد که در مقابل هر کشوری که درصدد تسلط بر ایران و تضعیف سلطه بریتانیا بر هندوستان و خلیج فارس بود ایستادگی کند.
با روی کار آمدن امیرکبیر علاقه وی به برقراری ارتباط با فرانسه برای ایجاد توازن در منطقه شدت بیشتری گرفت. وی قراردادی با فرانسه منعقد کرد که در واقع تجدید پیمان ایران و فرانسه در زمان محمدشاه بود.
بر اساس یکی از مفاد این قرارداد (بند هفتم) طرفین موافقت کردند که فرانسه در شهرهای تبریز و بوشهر کنسولگری تاسیس کند و کنسولهای ایران نیز در شهرهای فرانسه اقامت کنند. اما این قرارداد به دلیل خودداری فرانسه از پذیرش خواستههای ایران مبتنی بر اعطای امتیازات متقابل و کارشکنیهای سر تیژ سفیر فرانسه به نتیجه نرسید.
یکی از خواستههای دولت ایران در این قرارداد افزودن مادهای بر آن بود که بر اساس آن دولت فرانسه با کمک کشتیهای جنگی و کنسول مقیم در بوشهر از امنیت خلیج فارس و حاکمیت دریایی ایران دفاع کند.
مسیو دوروشه، سفیر فرانسه در ایران در نامهای خطاب به وزیر امور خارجه این کشور در این باره مینویسد: «خلیج فارس که با بغداد توسط یک رودخانه کشتیرانی مرتبط میشود حائز اهمیت بسیار است. از نظر سیاست بریتانیا در آنجا به اطلاع جنابعالی برسانم آن جناب هم بیگمان با من همعقیدهاند که دولت فرانسه که نه در بصره و نه در بوشهر و نه در مسقط نمایندهای دارد مناسب خواهد بود لااقل یک نفر مامور به یکی از این سه محل بفرستد تا بداند در این ناحیه پهناور چه میگذرد.»
در سال ۱۸۹۵م/ ۱۳۱۳ هـ.ق نخستین کشتیهای جنگی فرانسه به خلیج فارس وارد شدند. نخستین کشتی جنگی آنها TRoude نام داشت که آن را به مسقط فراخوانده بودند. تاسیسات تجارتی فرانسه نیز در این منطقه موجب تقویت نفوذ و قدرت این کشور میشد ولی نتایجی از لحاظ بازرگانی در بر نداشت. در سال ۱۸۹۶ م/ ۱۳۱۴ هـ.ق یک کمپانی کشتیرانی فرانسوی یک خط فرعی دریایی بین بمبئی و بنادر خلیج فارس ایجاد کرد ولی نتیجهای موفقیتآمیز در پی نداشت.
در سال ۱۸۹۶ م/ ۱۳۱۴ هـ.ق، کنسولیار فرانسه در بوشهر از بندر خرمشهر بازدید به عمل آورد و پس از این بازدید از یک خط فرعی کشتیرانی فرانسه که حدود ۱۵سال قبل تعطیل شده بود دعوت شد که مجددا اقدام به راهاندازی آن خط دریایی کند، اما این پروژه نیز به مرحله اجرا در نیامد. با وجود این تلاشهای فرانسه برای نفوذ در خلیج فارس همچنان ادامه یافت. صدور فرمان آزادی کشتیرانی در رود کارون از طرف ناصرالدین شاه که به تمام کشورهای خارجی اجازه میداد آزادانه در این رودخانه تردد کنند تکاپوهای فرانسویها را شدت بخشید به گونهای که شخصی به نام پیاکه، که سابقا نایب کنسول فرانسه در بصره بود مامور ایجاد کنسولگری در بوشهر شد و نخستین کنسولگری فرانسه در بوشهر را افتتاح کرد.
با افتتاح کنسولگری فرانسه در بوشهر اقدامات سیاسی دولت فرانسه در خلیج فارس به فعالیتهای تجاری افزوده شد.
بخشی از مقالهای به قلم زهرا مروتی پژوهشگر و کارشناس ارشد تاریخ