سازمان برنامه زیرحمله دولت
برای ما ابتهاج نشانه و نمونه مقاومت عوامل خوب بود. درمقابل عوامل شیطانی، عوامل پیشرو در مقابل عوامل عقب مانده و سنتی. بنابراین رفتن ابتهاج برای همه ما یک ضربه سختی بود؛ چون ابتهاج را نمونه گروه تحصیلکرده پیشروی نوپرداز موجود در ایران آن موقع میشناختیم. کنارگذاشتن او در واقع رد کردن تزهایی بود که ما دنبالش بودیم: تزهای توسعه اقتصادی، تزهای آرمانهای نوآوری، نوکردن جامعه، غنی ترکردن جامعه ایرانی، ایجاد کار برای جوانان، توسعه آموزش وغیره. در هرصورت ما فکر میکردیم این ایدهآلهایی را که داشتیم، سازمان برنامه میتواند بهتر اجرا و عملی کند تا دستگاه سنتی دولت. دستگاه سنتی دولت هم به نظر ما باید مدل سازمان برنامه را قبول و دنبال کند و به این ترتیب ما بتوانیم دستگاه دولت و دستگاههای اجرایی را اصلاح کنیم....
همه خیلی از ابتهاج میترسیدند و سعی میکردند که مطابق نظرش صحبت بکنند و با او مخالفت نکنند. او درواقع یک قلدری بود در داخل سازمان برنامه، یعنی دیکتاتوری بود در سازمان برنامه. منتها کسی بود که چون ایدههای خوب داشت، تجربه خیلی خوبی داشت، آدم زیرک و با شعور و با سوادی بود، کارش را درست انجام میداد، همه او را قبول داشتند و درعین حال از او خیلی ترس و وحشت داشتند.
از کتاب «برنامهریزی عمرانی و تصمیمگیری سیاسی»، گفتوگو با عبدالمجید مجیدی، رئیس سازمان برنامه و بودجه ایران در سالهای (۱۳۵۶–۱۳۵۱)