عبور با بدفورد از مسجد سلیمان تا چمفراخ
حفاری و بهرهبرداری از چاههای نفت که در گویش محلی«مکینه» (اصطلاحی همریشه با مکش و فعل مکیدن) نامیده میشد، در مسجدسلیمان باعث جذب نیروی کار محلی به کمپانی شد. نیروی کاری که در ابتدا دانش و تخصص فنی و صنعتی نداشتند، اما به مرور و به واسطه حضور و کار در فعالیتهای نفتی از جمله فعالیتهای فنی یا خدماتی به افرادی توانمند تبدیل شدند.
بخشی از این افراد، محل اقامت خود را در میدان نفتون، مجاور مکینهها و در مناطقی که کمپانی اجازه میداد ایجاد کردند و برخی نیز ضمن ماندن در مناطق مسکونی خود در محلات و روستاهای دور و نزدیک، به استخدام کمپانی درآمده و پایان تعطیلات پایان هفته یا در استراحت نوبتکاری به خانه و خانواده سری میزدند. از جمله این افراد باید به مردان روستای«چمفراخ» در نزدیکی مسجدسلیمان اشاره کرد.
«چَم» در محاوره محلی ساکنان به زمین گسترده و حاصلخیزی که نسبت به اراضی اطراف در سطح پایینتری قرارگرفته باشد، اطلاق میشود. روستای «چمفراخ» (حاجیآباد) در دشت وسیعی در کنار رودخانه آب شور در حوالی مسجدسلیمان قرار گرفته است و به احتمال زیاد وجه تسمیه آن به دلیل موقعیت جغرافیایی و حاصلخیزی زمینهای آن روستاست.
امروز و به واسطه نمونه کارتهای تردد به جا مانده تعدادی از کارکنان کمپانی در این روستا متوجه میشویم که کمپانی نفت انگلیس و ایران برای رفتوآمد این افراد از مرکز فعالیتهای نفتی به روستا سرویس رفتوبرگشتی تدارک دیده بود. خدماتی که بعدها و با ملی شدن نفت نیز ادامه پیدا کرد.
این افراد، پدران سختکوشی بودند که پس از چند روز تلاش و کار طاقت فرسا در صنعت نفت با فرارسیدن بعدازظهر روزهای چهارشنبه و با شنیدن صدای «شیت کارخونه» (آژیر فیدوس) با ارائه کارت تردد به اسپکتور اداره ترابری شرکت نفت مسجدسلیمان، مجاز به سوار شدن بر مرکب آهنین موسوم به«بادی کارگری» و نشستن بر صندلیهای چوبی و نه چندان راحت آن میشدند و خود را مهیای سفری یکی دو ساعته با دیگر همتایان برای عزیمت به سکونتگاهشان در روستای چَمفَراخ و دیدار خانواده و مراجعه مجدد به مسجدسلیمان در بعدازظهر روزهای جمعه میکردند.
این پدران ساعی، در کنار همسفران و به شوق رسیدن به روستای چَمفَراخ و تازه کردن دیدار خانواده، خویشاوندان، ایل و تبارشان، با خواندن ابیات و اشعار حماسی و تغزلی بختیاری، خستگی کار هفتگی، مخاطرات عبور از فراز و نشیب، پیچ و خم جاده، کوهها و درههای خطرناک که یکی از این درهها از فرط ترسناک بودن به «دره جندینه» (دره جنها)موسوم بود، گذرگاههای بس ناهموار و پلهای به غایت کمعرض آن روزگار رنج سفر بر خود هموار میکردند.
کامیونهای بدفورد (Bedford) از قدیمیترین کامیونهای استفاده شده توسط کمپانی نفت در مسجد سلیمان بود. «بدفورد»، شهری در منطقه ناتینگهام انگلستان بود و این کامیون نیز نام خود را از زادگاهش میگرفت. کاربرد اصلی آن البته حمل بار بود، اما با اضافه کردن صندلیهای چوبی و یک چادر پشت آن برای حملونقل نیز مورد استفاده قرار میگرفت. شاید به همین دلیل بود که به این نمونه«بادی» نیز گفته میشد.