تصمیم سلطنتطلبانه محمدعلی فروغی
بر باد رفتن فرصت جمهوری
از شگفتیهاست که فروغی هم در ابتدای روی کار آمدن رضاشاه نقش اساسی داشت و هم در برکناری او و سلطنتیابی پسرش محمدرضا. فروغی برای تثبیت وضع موجود و ممانعت از تغییرات ساختاری کوشید با قول و وعده و وعید و نیز آرام کردن مردمی خشمگین و برخی طرحهای بهظاهر اصلاحی هم محمدرضا را بر تخت بنشاند و هم با متفقین مذاکره کند و در جهت خواستههای آنان گام بردارد و البته حاکمیت و یکپارچگی مملکت را نیز تضمین کند. او برای تسکین احساسات عمومی از رضاشاه هبهنامه و صلحنامه گرفت و وعده داد قبل از رسیدگی به مظالم و شکایات مردم و تسویه حسابهای ۳۰ساله اجازه خروج از کشور به رضاشاه داده نخواهد شد، ولی عملا ترتیب خروج او را داد که البته با اعتراضهای فراوانی نیز مواجه شد. فروغی از آن شخصیتهایی نبود که از این موقعیت ویژه در راستای رهایی ملت از استبداد و نظام سلطنتی استفاده کند. او آدمی عافیتطلب و آرامشخواه بود؛ آن هم در زمانی که شرایط سیاسی و اجتماعی و بینالمللی بسیار مساعدتر از دوره سقوط قاجار برای استقرار یک نظام حکومتی مترقی به نظر میرسید. کسانی مثل فروغی این فرصت بزرگ تاریخی را از ایران گرفتند.
در روزهای آخر سلطنت رضاشاه و قبل از تثبیت سلطنت محمدرضا، یکی از مسائل مهمی که در محافل سیاسی مطرح بود، مساله جانشینی رضاشاه و شکل حکومت آینده ایران پس از رضاشاه بود؛ مسالهای که هم سیاستمداران ایرانی و هم وزیران خارجه متفقین را درگیر خود ساخته بود. برای جانشینی رضاشاه و نیز شکل حکومت بر اساس اسناد موجود در وزارت خارجه انگلیس و نیز خاطرات و اسناد سیاسی دیگر چند گزینه مطرح بود. گزینه اول بازگرداندن قاجارها به سلطنت بود. گزینه دوم جانشینی فرزند سوم رضاشاه، یعنی غلامرضا پهلوی بود. گزینه دیگر و در واقع گزینه سوم، تغییر شکل حکومت به جمهوری بود. در اینجا فروغی نقش بزرگی در ممانعت از طرح آن ایفا کرد. او با مذاکرات و رایزنی با سفیران شوروی و بهویژه انگلیس و با وقتکشی و اقدامات دیگر، تمام این گزینهها را برهم زد و در به تخت نشاندن محمدرضا تلاش فراوان و نقش اساسی ایفا کرد. البته باید اضافه کرد که انگلیسیها نیز با وجود طرح گزینههایی، ایران را فاقد شخصیت برجستهای در این زمان برای آینده حکومت میدانستند. به هر جهت یک فرصت تاریخی برای تغییر ساختار حکومت که با فقدان پایگاه اجتماعی و سیاسی پهلویها و شرایط مناسب بینالمللی همراه شده بود، از ایران دریغ شد.
از گفتوگوی «تاریخ ایرانی» با دکتر عباس قدیمی قیداری، استادیار تاریخ معاصر ایران در دانشگاه تبریز