اوضاع اقتصادی افغانستان در قرنهای هجدهم و نوزدهم
همه این اقدامات به این دلیل بود که شمار تاجیکها را در قندهار به حداقل تقلیل دهد. رویهمرفته، در نیمه نخست سده نوزدهم، تاجیکها نزدیک به نیمی از جمعیت این شهر را تشکیل میدادند. در زمان جنگ افغانستان و انگلیس (۱۸۴۲-۱۸۳۸)، اکثریت جمعیت شهر همسایه غزنی، متشکل از تاجیکها بود. میتوان با قاطعیت بیان و تایید کرد که تا نیمه سده نوزدهم، پیشهوری، صنعتکاری و بازرگانی در غرب افغانستان و مناطق شرق کشور (جنوب شرقی سرازیریهای کوههای سلیمان) بهطور عموم در دست تاجیکها قرار داشت. تاجیکها جمعیت گشن (انبوه) ساکنان هرات، قندهار، کابل و برخی از وادیهای خرد را تشکیل میدادند. ناگهانی و بختانه (شانسی)نیست که الفستون تاکید کرده است: «افغانان دکانداری نمیکنند و به صنعت و بازرگانی اشتغال نمیورزند». وی همچنین درباره ترکیب جمعیت شهرهای کشور مینگارد که «جمعیت این بخش کشور از افغانان چندان زیاد نیست.» مورخی به نام بیلو نیز نوشته است: « افغانان در سرزمین خود به دو وظیفه اشتغال دارند: کشت زمین و خدمت عسکری. با شگفتی باید گفت، افغانان در میهن خویش حتی مستمندتر از مستمنداناند، هیچوقت نمیخواهند به صنعت و پیشهوری یا خردهفروشی مبادرت ورزند؛ گرچه در میان افغانان، اندک بازرگان است، اما امور روزمره آنان را فارسیان و هندوان پیش میبرند.» مشاهدات بیلو را راویرتی تصدیق میکند: «افغانان در سوات و دیگر بخشهای افغانستان مانند سپارتهای کهن، دو پیشه را انحصار کردهاند: یکی امور جنگی و دیگری زمینداری.» ازاینجا نتیجهگیری الفستون خوب درک و دانسته میشود: «این رشتههای فعالیت اقتصادی (صنعت و بازرگانی) در دست هندکییان مردمان دارای منشأ هندی که در این بخش افغانستان، مانند تاجیکان که در غرب کشور ساکناند، قرار دارد.» نظر به تعریف و بیان ب.ب.گریگوریف، «تاجیکان امروز اصل بازماندگان مردمان کهن این کشورند.» تاجیکان جنوب در نتیجه فروپاشی امپراتوری سامانیان (در سده نهم- دهم میلادی) (در تشکیل آن نهتنها هرات، بلکه قندهار، غزنی و کابل نیز موثر بود) و پس از آنان امپراتوری غوریان (سدههای دوازدهم و سیزدهم) نظام دولتی خویش را از دست دادند، ولی آنان در درازنای صدها سال به خاطر کسب آزادی و استقلال به نبرد و پیکارخویش ادامه دادند. سوگواری و اندوه نهفته در این است که تاریخ تاجیکان جنوب که در سرزمین کنونی افغانستان بود و باش دارند، بسیار اندک بررسی شده است. خاورشناس بزرگ روسی، ب.ب.بارتولد بسیار گذرا به سرنوشت تاریخی تاجیکان ساحل چپ رود آمو اشاره کرده، ولی درباره تاجیکان آن سوی هندوکش هیچ چیزی از خود به جا نگذاشته است. ما تاریخ این بخش مردم تاجیک را نمیدانیم. البته، گواهیهای دقیقی هم درمورد نبرد تاجیکان آن سوی هندوکش با ترکان، مغولان و استیلاگران فئودال افغان در دسترس ما قرار ندارد. ولی حقایق خود گواه این مدعاست که تنها در نیمه دوم سده هجدهم و نیمه نخست سده نوزدهم، پس از نبردهای چند صد ساله، فئودالهای افغان توانستند زمینهای دهقانان تاجیک کابل، قندهار و غزنی را بهطور کامل غصب و اشغال کنند.
غصب و سلب این سرزمینها توسط بنیانگذار دولت درانی، احمدشاه ابدالی و جانشینان نزدیک او به پایان رسید. سران استثمارگر تاجیک در دولت فئودالی افغانان در موقعیت متفاوتی نسبت به زحمتکشان تاجیک قرار داشتند. ترکیب ماموران دستگاه اداری این دولت (دولت افغانان) در کل تاجیکی بود. بازرگانان کلان تاجیک، نقش بزرگی در بازرگانی کابل و دیگر شهرهای افغانستان ایفا کرده و اهمیت روحانیون تاجیک بسیار بوده است.
بنا بر آنچه مربوط به ۹ مالکیت خرد تاجیکان در کوهستان میشود، آنها استقلال بالفعل خود را فقط در سالهای ۱۸۲۶-۱۸۱۲ از دست دادند. امیردوست (از سال ۱۸۲۶ امیر کابل) با استفاده از نفاق متقابل خانان محلی تاجیک توانست آن مناطق را تابع و تسلیم خود سازد. موهن لال کشمیری در کتاب خویش «تاریخ امیردوست محمد» و سایر نگارندگان افغان بسیار مشروح و مبسوط به مقاومت و مردانگی مردم تاجیک کوهستان (صرف نظر از ازهمگسیختگی فئودالی) در برابر استیلاگران پرداخته اند. موهن لال همچنین از اشتراک جمعیت تاجیک کابل در سلسله ایستادگیهای این مردم بهویژه قیام ۱۸۱۲سخن رانده است. رهبر این قیام، سید اشرف نام داشت که تاجیک بود و یکجا با دوستان قیامکننده و آزادیخواه خود در کوهستان فعالیت و نبرد میکرد. فیض محمد کاتب در کتاب خویش
«سراج التواریخ» درباره ایستادگی مردم کابل در سال۱۸۱۲ مینویسد که اشتراککنندگان اساسی آن تاجیکان بودند. برنس که بار دوم درحوالی سال های ۱۸۳۸-۱۸۳۶ از افغانستان بازدید کرده، نوشته است: تاجیکان آزادیدوست کوهستان به خاطر اینکه به قدرت استیلاگران فئودال افغان گردن ننهند و تسلیم آنان نشوند، در بسیاری از موارد ترجیح دادند که میهن خویش را به سوی شمال و آن سوی هندوکش ترک بگویند. این است آنچه برنس درباره تاجیکان کوهستان به مثابه رزمآوران به قلم آورده است: «تاجیکان اینجایی (کوهستانی) بهترین رزمآوران پیادهنظام در مجموع افغانستان به شمار میآیند. دانستههای من به گونه کامل این ادعا را تایید و تصدیق میکند. آنان مردم تندرست و زیباییاند که شکار و رزم را به یک اندازه دوست دارند. هنگام نیاز، آنان از هزار تا دو هزار مرد بسیار خوب مسلح با تفنگهای چخماقی وارد کارزار جنگ شدهاند.» پس از آن تاجیکان پا به پا با افغانان از استقلال کشور در برابر اشغالگران استعماری انگلیس دفاع کردند. هنگام جنگ نخست افغانستان- انگلیس (۱۸۴۲-۱۸۳۸) تاجیکهای کوهستان بودند که برای بار اول ضد اشغالگران انگلیسی ایستادگی کردند. در پاییز ۱۸۴۰، با اتکا به نیروی ازبکان و قیامکنندگان تاجیک بود که هزاران نفرشان در نبرد با انگلیسیها گرد آمده بودند. امیردوست محمد (۲ نومبر۱۸۴۰) توانست در رزمگاه پروان لشکر جنرال سیل را شکست دهد. در آن هنگام انگلیسیها در این اندیشه بودند که تا خود کابل عقبنشینی کنند، ولی دوستمحمد از ادامه جنگ (به نفع انگلیس) دست کشید و در برابر انگلیسیها تسلیم شد.
از مقالهای به قلم ایگر میخاییلوویچ ریسنیر، ترجمه امین آقامتین، استاد پیشین اقتصاد دانشگاه کابل