بررسی دلایل ناکامی محمدشاه قاجار در اعاده حاکمیت ایران بر شهر هرات (۱۲۵۵- ۱۲۵۱ ه.ق/ ۱۸۳۹-۱۸۳۵م)
کابوس انگلیسی
انگلستان و مساله لشکرکشی محمدشاه به هرات
هرات در آن زمان برای دولت و کمپانی هند شرقی انگلستان از چنان اهمیتی برخوردار بود که از آن بهعنوان کلید هندوستان و معبری برای ورود قشونهای ممالک ترکستان و ایران به این سرزمین و نقطه تقاطع تمام راههای واصله به هند نام برده میشد. شهری که در حوالی آن تمام شرایط و منابع طبیعی برای تشکیل یک اردوی بزرگ موجود بود و حمله به هند یا محافظت از آن، بستگی تام و تمام به تملک آن داشت و سقوطش در حکم ناقوس مرگ هندوستان بود. به همین دلیل از همان نخستین روزهای توجه محمدشاه به هرات، دولتمردان انگلیسی بر آن شدند تا به هر نحو ممکن، مانع لشکرکشی و تصرف هرات به دست شاه قاجار شوند و کماکان از هرات بهعنوان سد حائلی برای محافظت از هندوستان بهره ببرند.
برخی معتقدند، نخستینبار که مساله هرات در زمان محمدشاه توجه دولتمردان انگلیس را به خود جلب کرد، زمانی بود که مستر الیس (M. Ellis) از طرف دولت انگلستان برای عرض تهنیت سلطنت به دربار محمدشاه گسیل شد و طبق دستور پالمرستون به شاه قاجار خاطرنشان کرد، هر گونه اقدام خصمانهای بر ضد هرات، در حکم دشمنی با دولت انگلستان تلقی خواهد شد. مدتی بعد الیس در نامه ۱۳نوامبر ۱۸۳۵م/ ۲۲رجب ۱۲۵۱ه.ق، به پالمرستون نوشت: شاه قاجار همچون دوره صفوی، خود را در حاکمیت بر هرات و قندهار ذیحق میداند. الیس سپس در نامه ۳۰ دسامبر ۱۸۳۵م/ ۱۰رمضان ۱۲۵۱ه.ق نهتنها به اعتراض شاه قاجار و حاجمیرزا آقاسی علیه کسانی که افغانستان را یک دولت یکپارچه و خودمختار میدانند، اشاره کرد، بلکه به ادعای آنها مبنی بر اینکه بخشهای قابل ملاحظه افغانستان از گذشتههای دور به شاه ایران تعلق داشته است، بنابراین دولت ایران میتواند در معامله با افغانها که رعایای وی هستند، آزادانه تصمیم بگیرد، نیز اشاره کرد. الیس سپس به نارضایتی شدید دولت ایران از تخلف انگلستان از ماده نهم قرارداد ۱۸۱۴م/ ۱۲۲۹ه.ق بین ایران و انگلیس و مداخله در روابط ایران با افغانستان اشاره کرد و سرانجام از سرپیچی کامرانمیرزا در انجام تعهداتش و قصد محمدشاه برای لشکرکشی به هرات خبر داد.
الیس معتقد بود، همین که هرات جزوی از خاک ایران شود، روسها براساس عهدنامه ترکمنچای محق میشوند که در آنجا کنسولگری تاسیس کنند. سپس با تکیه بر این کنسولگری میتوانند آشکارا و در نهان با سراسر افغانستان مکاتبه کرده، ضمن سر درآوردن از کارها، در آنجا اعمال نفوذ کنند. در واقع به عقیده فرستادگان انگلیسی و مقامات مسوول در هند، وقوع جنگ در هرات با زمینهسازی و دسیسهچینی روسها در ارتباط بود؛ زیرا آنها بر آن بودند تا از تمایلات دولت ایران برای گسترش مرزهای شرقی خود حداکثر بهره را ببرند و ارتش خود را به مستعمره انگلیس در هند برسانند. پس میتوان به این نتیجه رسید که از نظر الیس و دیگر دولتمردان انگلیسی، پیشرفت ایران در خاک افغانستان، همانا پیشرفت روس در آن کشور است و بنا به قول مکنیل، مساله هرات برای نخستین بار منافع ایران و انگلیس را مخالف یکدیگر قرار داد و منافع ایران و روسیه را مشترک جلوهگر ساخت. زمانی که کامران میرزا (حاکم هرات) در گفتوگو با حاجی عبدالصمد بر آن شد تا تسلیم محمدشاه شود، مکنیل که در اردوگاه ایرانیها حضور داشت، مخفیانه کسی را به داخل شهر هرات فرستاد و کامرانمیرزا را با دادن وعده دریافت کمک از پذیرش صلح منع کرد. مکنیل سپس با رفتن به نزد محمدشاه تسخیر هرات را مسبب بروز آشفتگی در هندوستان دانست و گفت: شاه قاجار باید به سبب اتحاد دولتین انگلیس و ایران دست از محاصره هرات بردارد و راهی تهران شود؛ در غیر این صورت برای مشاجره آماده شود که محمدشاه به سخنان وی اعتنا نکرد. هدایت عوامل محرک در اقدامات مکنیل را چنین مینویسد: «چون از تسخیر شهر هرات چیزی باقی نمانده بود، مفسدان خارج و داخل تدبیری اندیشیده، گوشزد جناب سر جان مکنیل کردند که اگر هرات مسخر و مفتوح شود، همانا که بهواسطه رابطه و اتحاد دولتین بهیّتین ایران و روسیه، سپاه نظام روسیه را معبری به جهت عبور به بلاد افغانستان و طخارستان حاصل آید و بالمآل شاید مصلحت دولت بهیّه انگلیس نباشد. با این سخنان در خاطر جناب وزیر مختار وقعی حاصل شد و در مقام منع تسخیر شهر برآمد». با ویران شدن بسیاری از نقاط قلعه هرات، مکنیل دوباره نزد محمدشاه آمد و اینبار ضمن درخواست سه روز آتشبس، تقاضا کرد وی را به هرات بفرستد تا کامرانمیرزا را وادار به تسلیم کند. با موافقت محمدشاه، مکنیل همراه با مهدیخان قراپاباغ وارد هرات شد و برخلاف قول خود، کامرانمیرزا و وزیرش را به مقاومت تشویق کرد و به آنها ۵۰ هزار روپیه داد تا در مدت این سه روز برج و باروی شهر را مرمت کنند. همچنین به آنها گفت اگر تا دو ماه دیگر مقاومت کنند، کشتیهای انگلیسی با آمدن به سوی دریای عمان و حمله به فارس، شاه قاجار را وادار به عقبنشینی از هرات میکنند. مهدیخان با بازگشت به سوی محمدشاه وی را از حیله و مکر مکنیل آگاه کرد. این اقدامات مکنیل، همراه با دستگیری و کشف اسناد مهمی از پیک سفارت انگلیس که مرتبا گزارش اخبار اردوی ایران را برای افسران انگلیسی مدافع هرات ارسال میکرد، موجب ناراحتی و عصبانیت محمدشاه نسبت به مکنیل شد. در سوی دیگر نیز مکنیل عامدانه قطع روابط سیاسی بین ایران و انگلیس را اعلام کرد و از اردوی شاه قاجار خارج شد. مکنیل پس از خروج از اردوی محمدشاه و در راه رفتن به تهران برای عزیمت به لندن، در زنجان نامهای برای فخرالعلماء حاج سید محمد باقر گیلانی شفتی که در اصفهان سکنی داشت، ارسال کرد. همزمان با تیرگی روابط ایران و انگلیس محمدشاه از علما خواست تا «اعلام کنند که همه مسلمانان وظیفه دارند در مقابل انگلیسیهای کافر مقاومت کنند.» علما نیز این موضوع را به شفتی احاله کرده بودند. حاج سید محمد باقر که به شفتی معروف بود، بانفوذترین و مشهورترین عالم آن روز ایران بود و ریاست وی بر دیگر مجتهدان مملکت بهندرت محل تردید قرار میگرفت. انگیزه اصلی مکنیل از ارسال این نامه، در وهله اول ارعاب شاه و دولت با حربه دخیل شمردن علما در امور خارجه و در وهله بعد جلب دوستی و اطمینان این مجتهد عالیقدر و ممانعت از عکسالعمل احتمالی علما و تلقی این بحران بهعنوان خطری برای امنیت امت اسلام بود. در واقع مکنیل با پیشدستی در ارسال نامه برای شفتی قصد داشت شاه قاجار را از استفاده احتمالی از حکم جهاد روحانیون برای به غلیان درآوردن احساسات مردمی محروم سازد. اما در پاسخ به نامه مکنیل، شفتی نهتنها قشونکشی ایران به هرات را توجیه کرد، بلکه برخلاف لحن سربسته و پنهانکارانه مکنیل، با متانت و واقعبینی به تبیین دلایل دولت ایران پرداخت. وی نظیر هر فقیه صاحب فنی، اول با استنتاج استقرایی «حسن عدل و انصاف و قبح ظلم و اعتساف» را که مورد تصدیق هر ذیشعوری بود، وجه مشترک با وزیر مختار قرار داد و سپس قشونکشی به هرات و تسخیر آن سامان را برای دفع بلای ناامنی «عین عدل بلکه کمال عدل» دانست. دلیل اصلی در موافقت شفتی با اظهارات دولت ایران، بر جنبه دفاعی و برقراری امنیت استوار بود. در واقع هدف مکنیل از نامهنگاری با شفتی این بود که با ایجاد جدایی بین دولت و ملت و محدود کردن نزاع به یکی و آشتی با دیگری حداکثر بهره را ببرد، ضمن اینکه عکسالعمل طرفین را نسبت به اقدامات دولت انگلستان به حداقل برساند و مانع اتحاد آن دو شود. مکنیل در راه تهران و خروج از ایران، ابتدا با دستور دولت انگلیس، نایب دوم خود استودارت (Estwdurt) را روانه هرات کرد و محرمانه به کامرانمیرزا پیغام داد که «مبادا شما به پادشاه ایران اطاعت نمایید یا در محاربه و نزاع و جدال کوتاهی داشته باشید که نتایج شما بر باد خواهد رفت. این قدر خودداری نمایید تا من به لندن برسم و اسباب مراجعت پادشاه ایران را فراهم نمایم».
مکنیل همچنین در راه رفتن به مرزهای عثمانی، در تبریز پیغامی از پالمرستون دریافت کرد که باید براساس آن به محمدشاه اطلاع میداد دولت انگلستان نهتنها نمیتواند نسبت به نقشههای او در افغانستان بیتفاوت باشد، بلکه دلایلی دارد که حاکی از همکاری مشترک روسیه با وی در انجام آنهاست. دولت انگلستان این اقدامات را بهعنوان اقدامات خصمانهای که خلاف برنامههای این دولت در افغانستان بود، تلقی کرد. در واقع عملکرد مکنیل در مورد مداخله در امور هرات و مخالفت با نیتهای شاه قاجار و سفارش وی به استوارت، ناقض گزارشی است که وی مدتی قبل و در مورخه ۲۴ فوریه ۱۸۳۷م/ ۱۶ ذیالقعده ۱۲۵۲ه.ق برای دولت متبوع خویش با مضمون «صرف نظر از ادعاى دولت ایران راجع به تملک هرات اگر موضوع اختلاف را بین دو دولت مستقل فرض نماییم، اینجانب معتقد است که حق با دولت ایران است و هرات در این مورد تقصیر دارد» ارسال کرده بود. سپهر در شرحی بر اقدامات مکنیل و نتایج حاصل از آنها که مدتی پس از مراجعت محمدشاه از هرات به تهران رخ داد، مینویسد: «وی با بیخردی، کارداران انگلیس را واداشت تا از بهر هرات به دولت ایران اعلام جنگ دهند [. . . ] و ندانسته بود که بعد از فتح افغانستان به دست شاه ایران، ملک افغانستان بر انگلیس نیکتر راست بایستد، از بهر آنکه دولت ایران و انگریز از در وداد و اتحاد بودند و افغانان که جار (همسایه) هندوستاناند با دولت انگریز از در خصومت باشند و همچنان مستر مکنیل به دولت انگلیس دو زیان بزرگ رساند: دولت انگلیس را به نقض عهد و شکستن پیمان در میان دول خارجه مشهور ساخت، از بهر آنکه در سه معاهده با ایران قول داده بود که در لشکر تاختن شاه ایران به افغانستان مداخله نکند و زیان دیگر اینکه کارداران انگلیس مجبور شدند تا از خزانه بزرگ بذل کنند و لشکری بزرگ به افغانستان آورند که آن خزانه به هباء رفت و آن لشکر به تباه رفت و نام دولت انگلیس که بزرگترین دولتهاست، پست شد». سرانجام مدتی پس از رفتن مکنیل، محمدشاه به وسیله قاصدان ارسالی فریدونمیرزا و فیروز میرزا حکمرانان فارس و کرمان از آمدن کشتیهای انگلیسی به دریای عمان و تصرف خارک به وسیله آنها مطلع شد. شاه قاجار با آگاهی از این اخبار و نقض عهدهای دولت انگلستان، در ۱۶ جمادیالاخر سال ۱۲۵۵ه.ق/ ۲۷ آگوست ۱۸۳۹م هرات را بعد از ۱۰ ماه محاصره رها کرد و برای دفع فتنه دولت انگلستان عزم رفتن به سوی تهران کرد. قبل از مراجعت محمدشاه، استودارت با آگاهی از قدرت سپاه قاجار برای فتح هرات، در مکاتبه با دولتمردان ایران، ضمن اعتراف به صدق سخنان آنان و بیان تخلف دولتش از عهدنامههای منعقده با دولت ایران، چنین گفت: «هنوز هرات فتح نشده، مردم هندوستان طریق سرکشی در پیش گرفتهاند. بیگمان اگر خبر فتح هرات به آنها برسد، سر به نافرمانی برآورده و کارداران دولت ما را اخراج خواهند نمود. اکنون دولت انگلیس ناچار است که اگر شما مراجعت نکنید، به منازعت برخیزد و مملکتی مانند هندوستان را از دست ندهد. اینک کشتیهای ما تا جزیره خارک پیش آمده و من اکنون به شما اعلام جنگ میکنم و اگر از هرات دست برندارید از سوی فارس برای جنگ آماده شوید. سرانجام محمدشاه با شنیدن سخنان دولتمردان قاجار و آمدن علما و اعیان هرات برای بیان اعلام اطاعت کامران، حاضر به عقبنشینی شد. در واقع میتوان ادعا کرد، دلایلی که باعث شد محمدشاه تا این زمان برای تصرف هرات از هیچ تلاشی کوتاهی نکند، از تمایلات منطقی وی برای آرام و سرکوب کردن خوانین زمیندار و یاغی خراسان که از سوی حاکم هرات حمایت میشدند و پایان دادن به ادعای تملک افغانها نسبت به ایالت ایرانی سیستان و ضمیمه کردن مجدد هرات به خاک ایران نشات میگرفت. البته تحریکات روسها بهمنظور ترغیب و تشجیع وی برای لشکرکشی به هرات و به مخاطره انداختن موقعیت انگلستان در هندوستان و جلوگیری از نفوذ سیاسی و تجاری این کشور در آسیای میانه نیز از دیگر دلایل موثر بر پافشاری محمدشاه برای نیل به اهدافش بود. برخلاف اکثر منابع که حمله کشتیهای انگلیسی به خارک و ترس از عواقب پس از آن را عامل مهم ترک محاصره هرات ذکر کردهاند، ریاضیهروی سبب مراجعت شاه قاجار از هرات را جواب مثبت او به خواهش ملکه ویکتوریا برای عقبنشینی از هرات ذکر میکند و درباره نتایج منفی حاصل از ۱۰ ماه محاصره هرات به وسیله سپاه ایران نیز چنین مینویسد: «از اهالی هرات بسیاریشان بس که به شهر محصور ماندند، به امراض مختلفه فالج و لنگی گرفتار شدند که هنوز یادگار آن عهد در هرات موجودند».
خورموجی از جمله مورخان دوره قاجار و نزدیک به این واقعه است که به صورت موشکافانه و موجز به علل ناکامی محمدشاه در فتح هرات و مراجعت به تهران اشاره میکند و مینویسد: «برحسب تقدیر قادر قدیر یا به سبب سوء تدبیر حاجی وزیر یا به جهت اخلال سفیرکبیر انگریز صورت فتحی روی نداد. به سبب بعضی امور اتفاقیه معاودت به دارالخلافه لازم افتاد. از آن جمله شورش اهالی اصفهان بر خسروخان والی آنجا و تفویض حکومت آنجا به فضلعلیخان قراباغی، دیگر فرار شاهزادگان محبوس در اردبیل به سمت محالات روس، دیگر علیرضاپاشا وزیر بغداد بدون جهت فساد بین دولتین اسلام را وجهه همت ساخت بر محمره غفلتا تاختن آورد». علاوه بر موارد فوق، میتوان به وقوع جنگ و درگیری داخلی در همدان و محال تویسرکان اشاره کرد که شش ماه به طول انجامید و یکی از موانع ارسال سپاه از غرب کشور به سوی هرات بود. مواجه شدن سپاهیان قاجار با کمبود آذوقه از دیگر عوامل مهمی بود که موجب ناکام ماندن محمدشاه در فتح هرات بود، چنانکه واتسن در این مورد مینویسد: «از دفترچه شخصی به نام میرزاآقا [؟] که در محاصره هرات در اردوی شاه قاجار حضور داشته بود، دیدم که سپاهیان قاجار ۲۵ روز بود که آذوقه دریافت نکرده بودند و چنان در مضیقه قرار داشتند که مجبور بودند تا چخماق تفنگهای خود را بفروشند». سرانجام تهدید انگلیسیها به حمله به فارس و دیگر مناطق جنوب ایران در کنار وجود وزیری سیاس بهنام یارمحمدخان در کنار کامرانمیرزا، از جمله علل مهم دیگر در عدم موفقیت محمدشاه برای استیلا بر شهر هرات و محتملا دیگر مناطق افغانستان شد.
شاید بتوان اظهار کرد که اگر مسائل فوق رخ نمیداد، چنانکه از نوشتههای پاتینجر برمیآید، اگر قشون دولت ایران با رهبری مناسب و علم به جنگ و نظم در امر محاصره هرات عمل میکرد، میتوانست در عرض یک روز یا ۲۴ ساعت هرات را فتح کند. محمدشاه پس از مراجعت از هرات، ابتدا محمدعلیخان پسر آصفالدوله و جعفرعلیخان شادلو را با ۶ هزار نفر لشکر مامور غوریان و سپس آجودانباشی را برای عرض تبریک سلطنت ملکه ویکتوریا روانه لندن کرد. در لندن پالمرستون خواستههای خود را در ۹ مورد که شامل تخلیه قلعه غوریان و موارد دیگری بود، به آجودانباشی تسلیم کرد و سرانجام شاه قاجار برای بازپسگیری خارک، بهتدریج و بدون چون و چرا به تمام خواستههای پالمرستون تن در داد. نامههای ارسالی وزیر امورخارجه ایران در ماه جمادیآلاخر و حاج میرزا آقاسی در ماه رجب سال ۱۲۵۵ه.ق/ سپتامبر ۱۸۳۹م به پالمرستون حاکی از پذیرش تمامی شرایط فوق است. سپهر هدف از فرستادن آجودانباشی را علاوه بر عرض تبریک، شکایت از مداخلات مکنیل و انعقاد عهدنامه دوستی با فرانسه ذکر میکند و حتی از وعده پرداخت ۲ کرور زر مسکوک و پرداخت همهساله مواجب سپاه آذربایجان در صورت دست برداشتن شاه ایران از افغانستان خبر میهد. پس از بازگشت محمدشاه از هرات، «حکم به میرزا صالح مهندس شیرازی که صاحب اختیار باسمه خانه بود، صادر آمد که نقض عهد انگلیس را به عبارت خوب باسمه زده (چاپ کند.) و به ۲۸ قرال و سلاطین ذوالاقتدار روی زمین روانه دارد تا صاحبان اولوالابصار بدانند که عهد آن طایفه مانند آفتاب زمستان و سحاب تابستان بیاعتبار است».
از مقالهای بهقلم
محمدحسن رازنهان
استادیار تاریخ دانشگاه خوارزمی تهران
امیر آهنگران
دانشجوی دکترای تاریخ ایران دوره اسلامی دانشگاه خوارزمی تهران