همه‌گیری «بیکاری وابسته به فناوری» فردریک کافمن نخستین روبات را در سال1810ساخت

منشأ روایت‌های مربوط به فناوری که اغلب از عبارات «ماشین‌آلات جایگزین نیروی کار» یا «بیکاری وابسته به فناوری» استفاده می‌کنند، چه بوده است؟ این روایت‌ها از کجا شروع شدند؟ روایت‌های تاریخی مربوط به فناوری عبارتند از: جنبش لادایت در بریتانیا در سال ۱۸۱۱، جنبش سوئینگ در سال ۱۸۳۰، هراس رکود سال‌های ۱۸۷۳ تا ۱۸۷۹، رکود ۱۸۹۳ تا ۱۸۹۷ و رکود بزرگ و گسترده ۱۹۳۰ تا ۱۹۴۰.

به‌عنوان مثال، جنبش سوئینگ به جنبشی از سوی کارگران بخش کشاورزی در انگلستان اشاره دارد که به پیشرفت‌های فناورانه در این بخش اعتراض داشتند که این اعتراضات با تخریب دستگاه‌های خرمن‌کوبی آغاز شد.

  جایگزینی فناوری از دوره باستان تا جنبش‌های سوئینگ

صحبت از ماشین‌آلات خودکاری که جای زور بازوی انسان را می‌گیرند، به زمان‌های قدیم بازمی‌گردد. در ایلیاد، سروده هومر در قرن هشتم پیش از میلاد، وسیله نقلیه بدون راننده‌ای به نام ارابه هفستوس توصیف می‌شود که خود به خود راه می‌رود. هومر این وسیله نقلیه را «خودکار» (اتوماتیک) می‌نامد. ارسطو حدود ۳۵۰ سال پیش از میلاد، از احتمال به وجود آمدن دستگاه‌های جایگزین انسان سخن گفت: «اگر هر ابزاری بتواند بر طبق اراده دیگران یا با پیش‌بینی آن، کار خود را انجام دهد، مانند مجسمه‌های دایدالوس یا ارابه‌های هفستوس که شاعر می‌گوید «به خواست خودشان به جمع خدایان درآمدند»، اگر به همین شکل، ماکو خودش ببافد و مضراب خودش به چنگچه زخمه بزند، بی‌آنکه دستی هدایتشان کند، دیگر نه صنعتگران بزرگ خدمتکار می‌خواهند و نه اربابان، برده.»

 گفته می‌شد، مجسمه‌های دایدالوس می‌توانستند مانند روبات‌های امروزی راه بروند یا بدوند. هرون اسکندرانی در قرن اول پیش از میلاد کتابی به نام «توماتا» یا «ماشین‌ها» نوشت و در آن، چگونگی ساخت ارابه قابل برنامه‌ریزی هفستوس و نیز ماشین فروش سکه‌ای و ابزارهای درخور توجه دیگر را توصیف کرد. مردم یک قرن پیش از میلاد شروع به آرد کردن گندم با استفاده از آسیاب‌های آبی کردند. پس ایده دستگاه‌های جایگزین انسان در کار و نیز ترس از بیکاری، بسیار پیش‌تر از آغاز عصر جدید وجود داشت.

با جست‌وجو در روزنامه‌های قرن هجدهم، به شواهدی مبنی بر علاقه شدید مردم به چگونگی تغییر اقتصاد به وسیله پیشرفت‌های فناورانه دست می‌یابیم که البته هشدار چندانی درباره تاثیرات فناوری در میانشان دیده نمی‌شود. در این جست‌وجو، به هیچ وجه به عبارت «انقلاب صنعتی» برنمی‌خوریم (مورخان این عبارت را بعدها ابداع کردند)، ولی در قرن نوزدهم، نگرانی از بیکار شدن به خاطر فناوری جایگاه مهمی پیدا کرد. این روایت در طول رکودهای اقتصادی که بسیاری از مردم بیکار شدند، به‌شدت مد نظر بود. برای مثال، در سال ۱۸۱۱ در بریتانیا گروهی تظاهرات کردند که شخصیتی افسانه‌ای به نام «لادا» را رهبر معنوی‌شان معرفی می‌کردند.

جهشی که روایت قدیمی را در سال ۱۸۱۱ احیا و به‌شدت شایع کرد، نوع جدیدی از دستگاه‌های بافندگی برقی بود که کارگران نساجی را بیکار می‌کرد. واژه «دایت» در سال‌های پس از آن مرتب در روزنامه‌ها تکرار می‌شد و امروزه به معنای کسی است که در برابر پیشرفت‌های فناورانه می‌ایستد.

در سال ۱۸۳۰، شورش‌های سوئینگ در بریتانیا پاسخی به از دست رفتن مشاغل در بخش کشاورزی بود که به دلیل کاربرد گسترده خرمن‌کوب مکانیکی جدید رخ داد. رهبر معنوی این شورشیان شخصیتی خیالی به نام «کاپیتان سوئینگ» بود و این شورشیان هم دستگاه‌ها را تخریب می‌کردند. کاهش اشتغال در بخش کشاورزی به دلیل ماشینی کردن، توجهات را به شکل گسترده‌ای جلب کرد. این تغییری ترسناک برای مردم کشورهای پیشرفته‌ای بود که ماشینی کردن را به سریع‌ترین شکل پشت سر می‌گذاشتند. زندگی و کار روی زمین سنتی دیرینه بود و اکنون کارگران مجبور بودند برای تامین هزینه‌های زندگی شان کار بسیار متفاوتی انجام دهند و چه‌بسا مشاغل جدید نیازمند نقل مکان به نواحی پرجمعیت شهری بود. آنها در توصیف ترس‌هایشان از واژگانی همچون بیکاری وابسته به فناوری، رایانه یا هوش مصنوعی استفاده نمی‌کردند، بلکه عبارات خاص خودشان را برای این پدیده داشتند که حاوی اصطلاح «جایگزین نیروی کار» بود؛ مانند تجهیزات جایگزین نیروی کار، ابزارهای جایگزین نیروی کار، اختراعات جایگزین نیروی کار، ماشین‌آلات جایگزین نیروی کار و فرآیندهای جایگزین نیروی کار.

در سال‌های ۱۸۷۳ تا ۱۸۷۹ که رکودی بسیار شدید بر ایالات متحده و اروپا حاکم بود، این دغدغه که دست‌کم بخشی از بالا بودن نرخ بیکاری بر عهده اختراعات جایگزین نیروی کار است، جایگاه ویژه‌ای در آگاهی جمعی پیدا کرد و چه‌بسا بر شدت رکود افزود. در ایالات‌متحده، این رکود اغلب به سفته‌بازی‌هایی نسبت داده می‌شود که به هراس بانکی سال ۱۸۷۳ منجر شدند، ولی شاید روایت هولناک درباره کاهش بلندمدت مشاغل موجود و بالقوه به دلیل اختراعات جایگزین نیروی کار، کمک کند تا توضیح دهیم که چرا این رکود، گستره جهانی پیدا کرد. به‌طور حتم، آنچه همراه رکود دهه ۱۸۷۰ رخ داد، گرایش سریع کشاورزان به استفاده از دستگاه‌های جایگزین نیروی کار و همچنین تخریب دستگاه‌ها از سوی کارگران بیشتر و خشونت خطرناک کارگران بخش کشاورزی بود. در پس این خشونت، نگرانی گسترده‌ای درباره آینده کارگران معمولی وجود داشت.

 نمایشگاه و جولانگاه دستگاه‌های جایگزین نیروی کار

نمایشگاه مشهور سده که اواسط این رکود، یعنی در سال ۱۸۷۶ در فیلادلفیا برگزار شد و جشنی برای صدمین سال استقلال ایالات‌متحده بود، بیشتر به جولانگاه دستگاه‌های جایگزین نیروی کار می‌ماند تا مراسم یادبود انقلاب آمریکا. این نمایشگاه فقط تعدادی از وسایل شخصی جرج واشنگتن را به‌عنوان نشانه‌هایی از تاریخ ایالات متحده ارائه می‌داد و در عوض، صنایع مدرن ۲۰ کشور مختلف را به معرض نمایش می‌گذاشت. آنچه در ادامه می‌خوانید، بخشی از راهنمای بازدید‌کنندگان است که یکی از شگرف‌ترین بخش‌های نمایشگاه در سالن بسیار بزرگ ماشین‌آلات را توصیف می‌کند:

در وسط این ساختمان، یک موتور کورلیس به قدرت ۱۴۰۰ اسب بخار قرار دارد که می‌تواند (در صورت نیاز) کل شفت‌های لازم برای به کار افتادن تمامی ماشین‌آلات موجود در نمایشگاه را به حرکت درآورد. این موتور دارای سیلندری ۱۰۰سانتی‌متری و بازه نوسان پیستون ۳۰۰سانتی‌متری بوده و برای این خدمت خاص طراحی شده است. موتور در صورت نیاز به کار خواهد افتاد، ولی انتظار می‌رود بخشی از کار حرکت دادن شفت‌ها را خود موتورهای نمایش داده‌شده انجام دهند. خطوط اصلی شفت‌ها در ارتفاع ۵/ ۵ متری از سطح زمین قرار دارند و در طول ساختمان کشیده شده‌اند. هرزگردها نیز در نقاط لازم از راهروها به سمت معبرهای اصلی امتداد دارند.»

  ماشین‌آلات کشاورزی همه‌کاره

 این نمایشگاه دلیلی هم برای نگرانی از وضعیت مشاغل در بخش کشاورزی به دست داد: «در میان گران‌ترین و جذاب‌ترین دستگاه‌های نمایش‌ داده‌شده، ماشین‌آلات کشاورزی در حال کاری به نمایش درآمده‌اند که تمامی امور مزرعه (کاشت، برداشت یا آماده‌سازی برای بازار) را انجام می‌دهند؛ انواع و اقسام غذاهای فرآوری‌شده و انواع و اقسام آبزیان به همراه تجهیزات پیشرفته برای پرورش آبزیان هم وجود دارند.»

 با وجود جذابیت، تجهیزات فناورانه ارائه‌شده در نمایشگاه سده، مردم را درباره وضعیت مشاغل و تاثیرات هولناک بیکاری بر انسان‌ها به هراس انداخت. نشریه «فیلادلفیا اینکوایرر» در سال ۱۸۷۶ چنین نوشت: «عطش یافتن شغل به نومیدی، سرخوردگی و دلسردی می‌انجامد، سراهای سالمندان، موسسات خیریه، زندان‌ها و ندامتگاه‌ها را از جمعیت لبریز می‌کند، آدمی را به تباهی می‌کشاند، خانواده‌ها را ویران می‌کند، جرم و خودکشی را از پی خود روانه می‌سازد و قربانیان را پای چوبه‌دار می‌فرستد. امروز یک نفر کاری انجام می‌دهد که ۵۰ سال پیش کار ۱۰۰ نفر بوده است. قدرت بخار ایجادشده پس از سوزاندن هفت تن زغال‌سنگ برای تولید حدود ۵۳‌هزار کیلومتر پنبه ظرف ۱۰ ساعت کافی است، در حالی که بدون دستگاه، ۷۰هزار زن برای انجام این کار با دست لازم بود! سرعت مصرف به پای سرعت تولید با دستگاه‌ها نمی‌رسد. این گونه، بازارها اشباع می‌شوند.»

 در پی این ترس‌ها، در سال ۱۸۷۹ سناتور جرج فریسبی هور، نماینده ماساچوست کمیته‌ای را مامور کرد تا «بررسی و اعلام کنند که فرآیندهای جایگزین نیروی کار تا چه میزان جای دست را در تولید و توزیع محصولات گرفته‌اند.»

با این حال، تا سال ۱۸۷۹ روایت برعکسی هم شکل گرفته بود که می‌گفت فرآیندهای جایگزین نیروی کار تعداد مشاغل را افزایش خواهند داد، نه کاهش. یکی از سرمقاله‌های روزنامه «دیلی امریکن» با رد کردن نگرانی‌های مربوط به اینکه مبادا دستگاه‌ها جای نیروی کار را بگیرند، متذکر شد: «هدف از ایجاد فرآیندهای جایگزین نیروی کار، ارتقای سطح طبقات کارگری است و اگر می‌بینیم این تغییر با اندکی دشواری همراه است، برای این است که تک‌تک گام‌هایی که در راستای پیشرفت نوع بشر برداشته می‌شوند، چنین وضعیتی دارند.» این سرمقاله بسیار شبیه استدلال‌هایی است که امروزه برای فرونشاندن ترس کارگران بیکار‌شده مطرح می‌شوند.  رکورد دهه ۱۸۷۰ نشان می‌دهد که چنین استدلال‌هایی متقاعدکننده نبوده‌اند. کتاب پرفروش سال ۱۸۷۹ هنری جرج با نام «پیشرفت و فقر» مستقیما به سراغ این گونه مسائل رفت. براساس این کتاب، نتیجه پیشرفت‌های فناورانه بزرگ در آن زمان ایجاد نابرابری و افزایش تعداد افرادی بود که در فقر و تنگدستی زندگی می‌کردند.

در این کتاب آمده است: «اگر اختراعات جایگزین نیروی کار تا سر حد کمال ادامه می‌یافتند و نیاز به نیروی کار در تولید ثروت به‌طور کلی از بین می‌رفت، در آن صورت هر چیزی را که زمین می‌توانست تولید کند، می‌شد بدون نیروی کار به دست آورد و سود ناخالص کاشت به صفر می‌رسید. نه دستمزدی وجود داشت و نه سودی، در حالی که آدم باید برای پرداخت اجاره‌خانه همه چیزش را می‌داد. برای صاحبان زمین‌ها که می‌توانستند بدون نیروی کار به تمام ثروتی دست یابند که می‌شد از طبیعت به دست آورد، دیگر نه نیروی کار به کار می‌آمد و نه سرمایه و نه به هیچ طریقی می‌شد در بخشی از ثروت تولیدشده از سوی آنها سهیم شد. در این دوره، عبارت «فشار دادن دکمه» برای دلالت بر فعال‌سازی مکانیکی‌ای به وجود آمد که مدار الکتریکی را تکمیل می‌کند. برای نمونه، در سال ۱۸۷۹، خبر اختراعی در فرانسه منتشر شد که به سوارکار اجازه می‌داد با فشار دادن یک دکمه به اسب شوک الکتریکی وارد کند. این سامانه را می‌شد برای تنبیه اسب‌هایی به کار برد که بدرفتاری می‌کردند.»

  ماشین‌آلات، روبات‌ها و بیکاری وابسته به فناوری در آینده

دنیای بدون کار در آثار ‌ای.‌ام.فورستر، رمان‌نویس انگلیسی، تصویر شده است. داستان علمی- تخیلی فورستر به نام «ماشین از کار می‌افتد» آینده‌ای را توصیف می‌کند که در آن تمامی کارها را دستگاه‌ها انجام می‌دهند:

«سپس چراغ را روشن کرد و فضای اتاقش که لبریز از نور و آذین‌شده با دکمه‌های الکتریکی بود، جان دوباره‌ای به او بخشید. همه جا دکمه و کلید بود: دکمه‌هایی برای سفارش غذا، پخش موسیقی، لباس پوشیدن و.... دکمه‌ای برای حمام آب گرم وجود داشت که با فشردن آن حوضچه‌ای از جنس (چیزی شبیه) سنگ مرمر از کف اتاق بالا می‌آمد و از مایعی گرم و بوزدایی‌شده لبالب می‌شد. دکمه‌ای هم برای حمام آب سرد وجود داشت. دکمه‌ای بود که آثار ادبی تولید می‌کرد و البته دکمه‌هایی هم بودند که از طریق آنها با دوستانش ارتباط برقرار می‌کرد. اتاق با اینکه هیچ نداشت، با هر آنچه در دنیا برای او اهمیت داشت، در ارتباط بود.»

داستان فورستر در جایی به پایان می‌رسد که آن ماشین به شکلی غیرمنتظره خراب می‌شود و دنیایی را که بیش از حد به آن وابسته شده است، به ورطه مرگ و نابودی می‌کشاند. کمی بیش از یک دهه بعد، یعنی در طول رکود سال‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۲۱، روایت ماشین‌آلات جایگزین نیروی کار دوباره جهش پیدا کرد و به شکل‌گیری ایده روبات‌ها انجامید. کارل چاپک، نویسنده اهل جمهوری چک واژه «روبات» را در نمایشنامه‌ای به نام روبات‌ها ابداع کرد. او این اصطلاح را از واژه‌ای در زبان چک به معنای «کارگر» گرفت تا آن را با اصطلاحات پیشین، یعنی «اختراع جایگزین نیروی کار» و «آدم ماشینی» جایگزین کند. این نمایشنامه نخستین‌بار در سال ۱۹۲۲ در نیویورک به زبان انگلیسی ترجمه شد و تحسین همگان را برانگیخت؛ اگرچه در آغاز به موفقیت زیادی دست نیافت و تا سال ۱۹۴۸ براساس آن فیلمی هم ساخته نشد، با این حال، نمایشنامه روبات‌ها آغازگر یک همه‌گیری روایی بود. این نمایشنامه و ایده‌های مطرح‌شده در آن به‌قدری شایع شدند که واژه روبات را به بیشتر زبان‌های زنده دنیا وارد کردند. نمایشنامه روبات‌ها روایتگر داستان دانشمندی به نام روسوم است که روباتی اختراع می‌کند و سرگذشت تاجری به نام دومین که کارخانه تولید روبات‌ها را تاسیس می‌کند و سرانجام با شورش روبات‌هایی مواجه می‌شود که مغزهای پیشرفته مخصوص به خودشان را دارند. شاید ایده انسان مکانیکی که راه می‌رود، سخن می‌گوید و می‌جنگد، به خودی خود فراگیرتر از داستان‌های دستگاه‌های دکمه‌ای به نظر برسد، ولی داستان اولیه چاپک طرفداران بسیار کمی داشت و در نتیجه، همه‌گیر شدن روبات‌ها تدریجی بود. در دهه ۱۹۲۰، روزنامه‌های بسیار کمی از واژه روبات‌ها استفاده کردند، ولی کاربرد این واژه ظرف چند دهه افزایش یافت. برای فراگیر شدن، شاید لازم بود ایده روبات به وسیله انسان‌های خلاق بیشتر توسعه داده شود.

منبع: کتاب اقتصاد روایی، رابرت شیلر، ترجمه سعید زرگریان، نشر آموخته