اقتصاد کشاورزی عصر قجر
تفاوت این شکست با دیگر شکستها، این بود که پس از تجزیه بخش مهمی از ایران، دو دولت گجسته در ساختار حکومت وارد شده و اختیار دولت ایران را بهدست گرفتند. با ورود و دخالت ویرانگرانه آنها در این عصر کارخانجات ریسندگی و بافندگی و صنایعدستی و کشاورزی از میان رفت. از همه مهمتر فرهنگ مردم ضایع شد و دروغگویی و رشوه و فساد سراپای جامعه را فراگرفت. چنانکه ناصرالدین شاه خود اعتراف دارد: «که از مداخله بیگانه نمیتوان جلوگیری کرد، سیاست تشویق و تقویت قدرتهای بیگانه برای سرمایهگذاری در ایران را باید پیشه کرد.»
مشروعیت سیاسی قاجار در دست روس و انگلیس
«حفاظت قاجاریه توسط دولتهای انگلیس و روس در مقابل قیامهای مردم، ایران را تبدیل بهکشوری کرد که استقلال بسیار محدودی داشت.» تبعات این جنگ، خرابی و ویرانی بود. عواید دولت، کفاف هزینهها را نمیداد زیرا اکثریت عایدی دولت از کشاورزی بود. کشاورزی ایران خشک و کمآب با مشکل میتوانست خوراک جمعیت چند میلیونی ایرانی را تامین کند. کشاورزی چیز مازادی در این میان نمیآفرید. دولت با واگذاری ولایات و ایالات بهشاهزادگان ملت ایران را بهصورت رعیت و نوکر قجر درآورد.
فشار هزینهها موجب رخنه و نفوذ بیش از پیش روس و انگلیس در سطوح اقتصادی و اجتماعی شد و محصولات آنها رقیب جدی کالاهای ایرانی شدند، چنانکه اولین شکایت بازاریها علیه آن محصولات بهمحمد شاه رسید. روند رو بهگسترش ویرانی اقتصاد ادامه داشت: «موازنه منفی تجاری رو بهرشد، خرابتر شدن شرایط تجارت و سقوط وحشتناک ارزش نقره (جنس پول رایج ایران) در بازارهای جهانی بود.» مشکل دیگر اقتصاد قجری این بود که بخش عمدهای از درآمد دولت صرف رقابت شاهزادگان در ایجاد دربارهای با شکوه در محل حکومت خود میشد و خزانه خالی میشد. از دولت ناتوان قجر که اسیر و نوکر روس و انگلیس بود، کاری برنمیآمد: «به چند کشور معدود غربی، وابستگی خطرناکی ایجاد شد و دولت نیز قدمهای موثری در جهت تقویت اقتصادی ایران در مقابل اقتصاد غرب برنمیداشت.»
اقتصاد سنتی ایران که صاحب کارخانجات پارچهبافی و ریسندگی کاشان و کرمان و غیره که زمانی مایه مباهات ایرانیان بود، در فرایند مخرب سلطه دو دولت رو بهافول گذاشت و در رقابت با کالای روس و انگلیس نابود شد. با تهیشدن خزانه دولت، از دهه ۱۸۵۰م. با واگذاری امتیازات اقتصادی توسط شاه روابط ایران با دو استعمارگر شکل دیگری گرفت. در دو دهه پایانی عمر ناصرالدینشاه، تب این امتیازات بهشدت بالا گرفت، امتیازاتی که برای مردم سودی نداشت بلکه بهرهاش رشوهای بود «به شاه و مقامات بالای دولتی که برای کسب آنها بسیار چشمگیر بود، اما هرچه بیشتر ایران را بهکام کنترل و نظارت دولتهای روس و انگلیس فرو میبرد.»
از دوره محمدشاه صنایعدستی و کارخانجات ریسندگی و بافندگی شال و غیره کاشان و کرمان و دیگر شهرها با دخالت مستقیم استعمارگران روبه ویرانی گذاشت؛ «از جمله زوال اکثر صنایع دستی ایران، تبدیل بافندگان فرش بهکارگرانی که برای دستمزدی ناچیز کار میکردند، تنزل بهای صادرات ایران در مقابل بهای واردات از اروپا و افت وحشتناک قیمت نقره که پول رایج ایران بود... به همراه مشکل ایجاد یک بازرگانی مستقل از اروپا و عدمایجاد کارخانجات تحتحمایت دولت، موجب نارضایتی روز افزون اقتصادی مردم شد...کنترل روز افزون سیاسی ایران توسط غرب مورد تنفر مردم بود.»
از دوره ناصری بهبعد با سیاست انگلیس رفته رفته، اراضی کشت گندم و جو بهمزارع خشخاش تبدیل شد. عواقب این تغییر الگوی کشت قحطیهای پیاپی و اعتیاد عمومی مردم در اواخر دوران قاجار بود. دو دولت گجسته در گرفتن امتیازات باهم در رقابت بودند. امتیازاتی که کارد را بهاستخوان ایرانیان رسانید، طوریکه کندى انگلیسى بهناصرالدین شاه هشدار داد: «این امتیاز تنباکو نیست که مورد هجوم قرار گرفته، بلکه این سلطنت اعلیحضرت است که در معرض حمله قرار گرفته است».
اما گوش شاه مستبد بدهکار این حرفها نبود. این خصیصه حاکمان جبار است تا عاقبت بهتیر خشم مردم درمانده، از پای درآمد. ناصرالدینشاه و مظفرالدین شاه «درصدد اخذ قروض خارجی برای پرداخت ولخرجیهای دربار، هزینههای سفر، مقرری شاهزادگان قاجار و افراد دیگر و هزینههای عمومی برآمد. هر دو سیاست مایه نارضایتی وسیعی شد.» منافع اقتصادی و سیاسی انگلیس و روس، از انتهای دوره ناصری تا سقوط این دودمان بهطور خارقالعادهای افزایش یافت و بهموازات آن تسلط سیاسی تا جایی پیش رفت که ایران را بهشکل مستعمره دو دولت جبار درآورد.
مجموعه بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و روند تضعیف جایگاه ایرانی و تحقیر ایرانیان توسط روس و انگلیس، ارتباط متعادل دولت و جامعه را برهم زد که منشأ بروز قیامها و تنشهای دوران شد. حاکمیت منفور شد و از چشم مردم افتاد و بیتوجهی بهحقوق مردم، موجب زوال مشروعیت سیاسی دودمان قاجاریان شد و مشروعیت قجر از میان رفت و حکومت استبداد فروپاشید و نظام مشروطه دموکراسی جایگزین شد. آثار تلخ و لعن آفرین این دو دولت در حافظه این ملت باقی ماند. نتایج تماسهای ایران با غرب در قرن نوزدهم، بیشتر از آنکه مثبت باشد، منفی بوده و خیلی از مسائل ناخوشایند سنتی بهعوض اینکه مرتفع شوند، تقویت شدند.»
ویژگی عصر قجر «سلطه فزاینده ملل غیرمسلمان بر ایران بود، با تحویل قرن، بعد تازهای بهآشوبهای داخلی بخشید. دشمنی با حکومت بهشکل یک نهضت ملیگرا که هم اسلامی و هم ضدبیگانه بود بروز کرد.» تلاش نخبگان ایرانی از جنبش تنباکو بهبعد، موجب اعتراض عمومی مردم در گریز از حقارتها و عقبماندگیها شده و منتهی بهانقلاب مشروطیت شد.