اتهاماتی که به مصدق نمیچسبد
آقای دکتر مجتهدزاده اینبار نیز هیچ کم نگذاشتهاند. مصدق را «عصبی و لجباز» دانسته، او را متهم به «خیرهسریهای انتقامجویانه» کرده و همین امر را «مسوول اصلی بهقهقرا کشاندن فرهنگ سیاسی جامعه ایرانی» دانسته است. ایشان تصریح کردهاند که «انتقامجوییهای قبیلهای خانمانبراندازی که بیش از نیم قرن به درازا کشیده» ریشه در رفتار و عملکرد مصدق دارد. آقای دکتر مجتهدزاده، ضمن تاکید بر اهمیت «تاریخنویسی بیطرفانه»، گفتهاند که «اینگونه بود که جامعه سیاسی کشور دچار بلای «سیاه» و «سفید» دیدن همهچیز و همهکس شد و تزویر و شایعهپراکنی و شعارپردازیهای عوامفریبانه در چارچوب قهرمانپروری و قهرمانپرستی جای تاریخنویسی بیطرفانه را گرفت و فضای فکری جامعه سیاسی کشور را مسموم کرد و جامعه سیاستزده را عصبانی.» بهاینترتیب، طبق نظر آقای مجتهدزاده، مصدق علتالعلل تمامی فسادها، خرابیها و تباهیها در تاریخ معاصر ایران است. ایشان «این عصبیتهای» مصدق را «در شکلگیری فرهنگ سیاسی نسلهای بعد سخت موثر» دانسته و تاکید کرده: «این خیرهسریهای انتقامجویانه را باید مسوول اصلی بهقهقرا کشاندن فرهنگ سیاسی جامعه ایرانی دانست.» ایشان تاکید کردهاند که «پیشینه تربیت دانشگاهی» ایشان در «نگاه انتقادی داشتن بهمسائل، توام با زمینههای تربیت خانوادگی نیمهدینی – نیمه خانمنشی و چهل سال تجربه زندگی در دموکراسیها، در عمل بهایشان آموخته» که «تزویر و شایعهپردازی و عوامفریبی بلای اصلی» است. و البته فرض مسلم ایشان این است که مصدق چیزی جز تبلور همه این صفات رذیله نبوده است.
ایشان در این اظهارات رسالت خود را زدن «مهرپایان» بر «پدیده ضدملی و ضددموکراسی «قهرمانپرستی»» اعلام کرده است. البته درباره اینکه چرا از بین همه «قهرمانان» تاریخ معاصر ایران، زور ایشان تنها به مصدق رسیده و کاری به دیگر «قهرمانان» ندارند، حدسهایی میشود زد، اما چون جنبه نیتخوانی پیدا میکند، از آن میگذرم. ایشان در ضمن تاکید فرمودهاند که «این روشنگری میتواند رستگاری دموکراتیک جامعه ایرانی را یاری دهد.»
البته همه این تندگوییها و اتهامزنیها، تناسبی با دو سندی که برای اثبات نظراتشان ارائه کردهاند، ندارد. سند نخست، نقل جملهای از مصدق در مجلس شانزدهم بهشرح زیر است:
«پارچهپارچه بکنند، زیر بار حکومت اینجور اشخاص نمیرویم، (به) وحدانیت حق خون میکنیم، خون میکنیم، میریزیم و کشته میشویم (با عصبانیت)، اگر شما نظامی هستید، من از شما نظامیترم، میکشم، همینجا شما را میکشم.»
این عبارت را ایشان بهگونهای خارج از متن و سر و دست شکسته نقل کردهاند تا برای یک خواننده بیاطلاع تداعیکننده یک آدم خل و چل باشد. متن کامل این بخش از سخنان مصدق روشن میکند که او مشغول مخالفت با گماردن یک ارتشی بهعنوان رئیس شهربانی کل کشور بوده است. حرف مصدق این است که در چنین صورتی فرمانده ارتشی شهربانی تابع ستاد ارتش خواهد بود و نه وزارت کشور که باید بهنخست وزیر و مجلس پاسخگو باشد. و در شرایطی که رزمآرا بهکمک حامیانش در مجلس در حال پیشبردن نظر خود بود، مصدق در حالیکه عصبانی بود، سخنان فوق را بر زبان آورد. کسانی که با مبارزات پارلمانتاریستی آشنا هستند، میدانند که اینگونه برخوردها، و حتی زد و خورد، در محیطهای پارلمانی امر نادری نیست. تحولات بعدی نشان داد که حداقل در این یک مورد حق با مصدق بود؛ چه اینکه بعد از کودتای ۲۸ مرداد تا سال ۵۷ تقریبا همیشه روسای شهربانی از بین فرماندهان ارتشی انتخاب میشدند که تابع شاه و ستاد ارتش بودند و دولت و مجلس در کار آنها حق هیچگونه مداخلهای نداشت.
ماجرای رفتن مصدق بهمیان مردم حاضر در برابر مجلس در ۴مهر ۱۳۳۰ دومین سندی است که آقای مجتهدزاده ارائه کردهاند. توضیحات ایشان درباره این سند نیز نادرست است. آنروز بهقول ایشان «جلسه پر سر و صدایی» تشکیل نشد. مصدق در آن روز قصد شرکت در جلسه مجلس را داشت، اما ۶۶ عضو اقلیت مجلس که هدف فلج کردن دولت را دنبال میکردند، با توسل به آبستراکسیون مانع رسمیتیافتن جلسه شدند. مصدق بعد از دو ساعت انتظار بیهوده در سرسرای مجلس، بهقصد بازگشت به نخست وزیری از مجلس خارج شد و با شمار کثیری از مردم که خبر حضور او در مجلس را شنیده بودند، مواجه شد. سخنی را که آقای مجتهدزاده ذکر کردهاند، مصدق در چنان شرایطی بیان کرد. مضمون سخن قطعا نادرست است. اما کار کسان بسیاری نیز که کرارا طی ۷۰ سال گذشته این دو جمله را دستاویز قرار داده و آن را در برابر تمام سوابق فعالیتهای سیاسی و بهویژه پارلمانتاریستی او طی حدود ۶۰ سال قرار دادهاند، نیز ناروا است. مصدق بهنقش پارلمان ایمان داشت و هدف او انتقال مرکز ثقل سیاست ایران از دربار به مجلس بود. او هدف تقویت پارلمان از طریق برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه را دنبال میکرد و تمرکز خود او بر فعالیتهای پارلمانی بود. یک ناظر منصف و بیطرف با یک مرور سطحی کارنامه مصدق نیز بهراحتی میتواند متوجه اهمیتی شود که مصدق برای مجلس و تقویت مجلس و قراردادن مجلس در مرکز سیاست در ایران قائل بود. از طرفی، هیچ رهبر سیاسی، حتی در لیبرالدمکراسیها نیز نمیتوان یافت که بهمیان مردم نرفته باشد و در میتینگها شعارهایی از این دست نداده باشد اما ناظران و مورخان جدی از طریق مرور مجموعه نوشتهها و کتابها و سخنرانیها و مصاحبههای یک سیاستمدار و مهمتر از آن تمرکز بر عملکرد عینی او قضاوت میکنند نه از طریق مچگیری و دستاویز قرار دادن چند جمله سیاستمداران. هدف این نوشته، دفاع از مصدق نیست. مصدق نیز مانند هر سیاستمدار دیگری در مقام اجرا مرتکب اشتباهات زیادی شده است. هدف این نوشته، دعوت از آقای مجتهدزاده بهآرامش، خونسردی، انصاف در قضاوت، اجتناب از عصبانیت، خودداری از توهین و اتهامزنی و مهمتر از همه تمرکز بر محتوا در مرور تاریخ گذشته کشورمان است.