بررسی نقش ورزش در توسعه روابط اقتصادی کشورها
قدرت نرم
مفهوم دیپلماسی ورزش بهعنوان یکی از شاخصهای اصلی توسعه قدرت نرم و دیپلماسی عمومی مورد توجه بسیاری از کشورهای توسعهیافته و اقتصادهای نوظهور قرار گرفته است. تحلیلگران معتقدند همانگونه که دیپلماتها برای تحقق منافع ملی به دور میز مینشینند، ورزشکاران نیز برای تقویت این منافع به دور پیست میدوند. در این میان مطالعه «چیستی، چرایی و چگونگی» استفاده از دیپلماسی ورزشی در کشورهای موفق در این زمینه میتواند به ادراک سیاستمداران ایرانی از ورزش بهعنوان اهرمی در راستای تامین بهتر منافع ملی کمک کند؛ موضوعی که مسالهای مهم برای جامعه فعلی ما بهشمار میآید.
قرار گرفتن ایران در خاورمیانه بهعنوان منطقهای که قریب به ۶۰ درصد نفت جهان را تامین میکند، در کنار ایدئولوژی ملی-مذهبی ما در مبارزه با امپریالیسم جهانی، همواره سیاست خارجی ایران را به چالش کشیده است. رشد بازیگران غیردولتی در فضای روابط بینالملل و معرفی سفیران هنری، علمی و ورزشی در این صحنه سبب شده تا تصمیمگیران سیاسی تلاش کنند با استفاده از توان ورزشی ایران بهعنوان مسیری پرفایده و کمهزینه، قدرت نرم این کشور را در جهان افزایش دهند.
دوره قبل از انقلاب اسلامی
دیپلماسی ورزش ایران قبل از انقلاب سازوکاری منفعلانه داشت و در حقیقت پیچیدگی سیاست خارجی پهلوی موجب قربانیشدن دیپلماسی عمومی به شکل عام و دیپلماسی ورزشی به شکل خاص در عرصه بینالملل شده بود. شاید نقطه درخشان ورزش ایران پیش از انقلاب را بتوان میزبانی بازیهای آسیایی ۱۹۷۴ تهران دانست؛ بازیهای آسیایی ۱۹۷۴ در حالی در تهران برگزار شد که ۲۲۵ نماینده رسانهای از ۹۷ آژانس خبری سه قاره جهان، این بازیها را پوشش دادند. امیرتاش به دلیل آمادگی فوقالعاده شهر میزبان (تهران)، فناوری پیشرفته، اقدامات امنیتی دقیق و سازماندهی دقیق در کنار روابط سیاسی - اجتماعی مناسب، این بازیها را همواره در خاطر مردم آسیا ماندگار میداند (امیرتاش: ۲۰۰۵، ص ۴۷۱).
پس از انقلاب
ایران در نخستین سالهای پس از انقلاب و در بحبوحه جنگ سرد با الگو قرار دادن اصل «نه شرقی، نه غربی»، بازیهای المپیک ۱۹۸۰ مسکو و ۱۹۸۴ لسآنجلس را با شعار «ما بازی نمیکنیم»، تحریم کرد (شهابی ۱۳۸۸، ص. ۲۰) که این موضوع تا به امروز در بین تمام کشورهای عضو کمیته بینالمللی المپیک، منحصربهفرد بوده است. ایران تنها کشور جهان است که هر دو دوره این بازیها را تحریم کرده است. با شروع جنگ تحمیلی (۱۳۵۹)، نهتنها ورزش، بلکه مجموعه سیستم روابط خارجی ایران همانند سایر اجزا و بخشهای کشور صرفا به دنبال مقاومت نظامی در برابر دشمن متخاصم بودند. کارکرد وطنپرستی و میهندوستی ورزش را در آن زمان میتوان بهخوبی در میان ورزشکاران ایرانی مشاهده کرد (نک. خبیری ۱۳۹۲).
هزاره سوم میلادی برای ورزش ایران با افتخارآفرینی در المپیک ۲۰۰۰ سیدنی آغاز شد. در این دوره از مسابقات، کاروان ایران با کسب سه مدال طلا توانست نتیجهای تاریخی در آن زمان به دست آورد. هادی ساعی توانست در این دوره از مسابقات نخستین طلای تاریخ تکواندوی ایران را در بازیهای المپیک کسب کند که با بازتاب رسانهای بزرگی در کرهجنوبی (مهدتکواندوی جهان) همراه بود. حسین رضازاده نیز نخستین مدال طلای وزنهبرداری سنگینوزن دنیا را با رکوردشکنی به دست آورد و خود را بهعنوان قویترین مرد جهان در بازیهای المپیک معرفی کرد.
این درخشش سبب شد تصویر او در دو دوره بعدی بازیهای المپیک ۲۰۰۴ آتن و ۲۰۰۸ پکن روی جلد روزنامههای این کشورها قرار گیرد (با توجه به شعار بازیهای المپیک مبنی بر «سریعتر، قویتر و بالاتر» مرغوبترین مدال بازیهای المپیک مربوط به سه رشته دوی ۱۰۰متر، پرش ارتفاع و وزنهبرداری است) (خبیری و همکاران، ۱۳۹۴). المپیک ۲۰۱۲ لندن را میتوان تاریخسازترین بازیها برای ورزشکاران ایرانی نامید؛ جایی که کاروان ایران برای نخستینبار با کسب ۶ مدال طلا، ۶ مدال نقره و یک مدال برنز بالاتر از کشورهای اسپانیا، برزیل، کانادا و سوئیس در رده هفدهم جهان قرار گرفت.
تیم فوتبال ایران نتوانست در جامجهانی ۲۰۰۲ حضور یابد، اما سه دوره حضور در جامهای جهانی ۲۰۰۶ آلمان، ۲۰۱۴ برزیل و ۲۰۱۸ روسیه موجبات تقویت هویت بینالمللی ایران شد. بهعنوان نمونه، بازی ایران با پرتغال در مرحله گروهی جامجهانی ۲۰۱۸ روسیه سبب شد مفسر انگلیسیبازی، ایران را شایسته پیروزی و فوتبالیستهای ایرانی را برای بینندههای پرشمار این مسابقه با هویت و منسجم تفسیر کند. حضور قریب به یکدهه والیبال ایران در لیگ جهانی، حضور بسکتبال در المپیک ۲۰۲۰ توکیو در کنار موفقیتهای داوران و مربیان ایرانی، از جمله قضاوت علیرضا فغانی در فینال المپیک ۲۰۱۶، علی نیلی در فینال مسابقات تنیس گرنداسلم ایالاتمتحده در سال ۲۰۱۹ و مربیگری رضا مهماندوست برای تیم ملی تکواندوی آذربایجان مبین این موضوع است که ورزش ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی توانسته ظرفیت و شرایط لازم برای حضور موثر در عرصه سیاست و طرح دیپلماسی ورزش ایران را به دست آورد.
دیپلماسی ورزش در سایر کشورها
پس از گذشت حدود دو قرن از عصر طلایی دیپلماسی (مورای، ۲۰۱۳)، امروزه ورزش را بخشی از زندگی اجتماعی جهان مدرن میدانند؛ از پروپاگاندای نازی در المپیک تابستانی ۱۹۳۶ برلین تا «المپیک قرن» در ۲۰۰۸ پکن، ورزش همواره ابزاری در دست قدرتهای جهان بوده تا علاوه بر نمایش قدرت، غرور ملی و میهنپرستی خود را نیز تقویت کنند (شریعتی و ناظمی، ۱۳۹۶، ص. ۱۶۸). هیتلر در بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۳۶ و موسولینی در جامجهانی فوتبال۱۹۳۴، ورزش را دستمایه تثبیت و نمایش قدرت حکومتهای خود به جهانیان قرار دادند. هیتلر همواره به دنبال آن بود تا از ورزش به مثابه ابزاری برای انتقامگیری و اعمال سلطه استفاده کند، تا جایی که او در بازیهای المپیک ۱۹۳۶ اجازه حضور هیچ ورزشکار یهودی را در ترکیب تیمهای ملی ژرمنها نداد و این موضوع سبب شد آن بازیها بهعنوان «المپیک هیتلر» و نه «المپیک برلین» بر پیکره بازیهای المپیک نقش بندد (خبیری و شریعتی، ۱۳۹۵، ص. ۲۱). شاید مفهوم «ورزش سیاسی» بهترین تعبیر ورزش بینالملل در آن زمان بود؛ چرا که تا بعد از جنگ جهانی دوم ورزش ابزاری دون مباحث بینالمللی و صرفا ابزاری برای نمایش قدرت کشورها در آن زمان بود.
پس از جنگ جهانی دوم و بهدنبال نخستین پخش زنده تلویزیونی در بازیهای المپیک ۱۹۶۰ رم، در کنار مطرح شدن مفاهیمی مانند قدرت نرم، دیپلماسی نوین و دیپلماسی عمومی، ورزش بهتدریج بهعنوان ابزاری کارآمد و قابل انعطاف در سیاست خارجه زمینهساز «از سرگیری» روابط میان دولتها شد (مورای و پیگمن، ۲۰۱۴، ص: ۱۱۲۰).
نمونه بارز و تاریخی این اتفاق را میتوان در آوریل ۱۹۷۱ و آنچه بعدها بهعنوان دیپلماسی پینگپنگ نام گرفت، مشاهده کرد. این ملاقات تاریخی را ابتدا کمیته ملی غیرانتفاعی ایالاتمتحده پیشنهاد داد پس از ملاقات بازیکن آمریکایی گلنکووان با قهرمان سه دوره مسابقات پینگپنگ جهان یعنی ژوانگ زدونگ که در مارس ۱۹۷۱ در شهر ناگویای ژاپن صورت گرفت. بعدها این پیشنهاد توسط حکومتهای مائو و نیکسون بهعنوان ابزاری برای سنجش از بین بردن سردی روابط میان چین و ایالاتمتحده استفاده شد. دیپلماسی پینگپنگ در واقع راه را برای ملاقات مشاور دبیر ملی ایالات متحده آمریکا و بازدید او از چین و بعدها بازدید رئیسجمهور نیکسون در سال ۱۹۷۲ هموار کرد (پیگمن و مورای، ۲۰۱۴، ص. ۱۱۲۳). گریکس (۲۰۱۳) و پیگمن و مورای (۲۰۱۴) تعبیر جالبی از این اتفاق تاریخی دارند؛ از نظر آنها دیپلماسی پینگپنگ در سال ۱۹۷۱ نقش «ذوبکننده یخ» روابط میان چین و ایالات متحده را داشت.
در ازدحام سازمانهای غیردولتی، شرکتهای چندملیتی و سازمانهای بین حکومتی هزاره سوم، ورزش را میتوان یک نمایش فرادیپلماتیک در نظر گرفت. با نگاهی به عملکرد سایر کشورهای جهان به خوبی میتوان کشورهایی نظیر برزیل، روسیه و چین را کشورهایی هدفمند در میزبانی رویدادهای بزرگ ورزشی و توسعه اقتصاد سیاسی خود از این مسیر نام برد. امروزه دیپلماسی ورزشی در این کشورها توانسته است خود را بهعنوان یک آغازگر، تقویتکننده و شتابدهنده در روابط بینالملل کشورهای مختلف معرفی کند.
در بعد سیاسی نیز تا پیش از جنگ جهانی دوم ورزش به عنوان یک سرگرمی و به عنوان ابزاری در دست حکومتها صرفا به منظور نشان دادن قدرت و برتری مورد استفاده قرار میگرفت؛ در حالی که دیپلماسی ورزش در عصر جدید در ابتدا توسط سازمانها و رقبای غیررسمی کشورهای پیشرفته صورت میگیرد و سپس در حکومتهای رسمی پذیرفته میشود (صباغیان، ۱۳۹۴، ص. ۱۴۰). در میان کشورهای مختلف دیپلماسی ورزشی حسب جغرافیای سیاسی آنها، کنشها و کارکردهای متفاوتی وجود دارد؛ پس از
پشت سر گذاشتن دوره جنگ سرد، سرمایهگذاری کشورهای در حال توسعه مانند برزیل، هند، چین و آفریقایجنوبی (بریک) برای کسب میزبانی رویدادهای بزرگ ورزشی در کنار تصاحب کرسیها و صندلیهای بینالمللی به عنوان یکی از منابع قدرت غیرملموس آنها در حال افزایش است. این کشورها از ورزش به عنوان ابزاری برای دستیابی به اهداف خود در عرصه بینالملل و تغییر ماهیت نظامی روابط خود استفاده میکنند (اندرسون، ۲۰۱۷، ص: ۵۵). میزان حمایت دولتها در کشورهایی مانند برزیل، بریتانیا، ایالات متحده، ژاپن، کانادا و استرالیا در مقایسه با کشورهایی مانند کوبا، هند، کره شمالی یا حتی پاکستان کاملا متفاوت است.
به تعبیری میتوان گفت کشورهای فراصنعتی، با اقتصاد پیشرفته و خوشنام در عرصه بینالملل از ورزش به عنوان ابزاری تهاجمی، آورنده اقتدار و در نهایت تثبیتکننده یا بهبوددهنده وضعیت اقتصادی خود استفاده میکنند. در حالی که سایر کشورها از این پدیده به عنوان درمانی موقت برای زخمهای حکومتی خود استفاده میکنند (اشریک، ۲۰۱۷)؛ در این میان ایالات متحده توانسته با استفاده از ستارگان ورزشی خود را به عنوان ابرقدرت جنگ نرم معرفی کند؛ به علاوه برندهای ورزشی معروف این کشور مانند «نایک» به عنوان منابع بارز قدرت نرم آمریکا از زمان جنگ جهانی اول تاکنون مطرح بوده است.
سیاستمداران این کشور پس از حادثه ۱۱سپتامبر از ورزش به عنوان راهی کمهزینه، جذاب و پرمخاطب برای جذب مسلمانان آفریقایی و خاورمیانه استفاده کردند تا از این طریق علاوه بر تقویت تصویر خود به عنوان کشوری «چندملیتی آرام» در عرصه جهانی، احتمال خطرات آشوبآفرین و تروریستی را در کشور خود کاهش دهند. نمونه اخیر این موضوع را میتوان شرکت جان کری (وزیر خارجه وقت ایالات متحده) در بین زنان فوتبالیست افغان مشاهده کرد. این کشور با استفاده از برنامه ایالات رشتههای ورزشی در سه بخش ملاقاتکنندگان رشتههای ورزشی، نماینده سیاسی رشتههای ورزشی و کمک هزینه رشتههای ورزشی تلاش دارد تا قدرت نرم خود را افزایش دهد (مورای، ۲۰۱۲).
از سوی دیگر چینیها را میتوان رقیب نوظهور ایالات متحده در عرصه ورزش جهان نامید؛ ورزش نه تنها برای آنان به عنوان کسب و کار، تفریح و سرگرمی به حساب میآید، بلکه به عنوان پروژهای با هدف ملی طرحریزی شده است.
در این بین دولت جدید این کشور از بازیهای ۲۰۰۸ پکن نه تنها در ابعاد مالی و سیاسی حمایت کرد، بلکه یکی از اهداف مهم آن از کسب میزبانی بازیهای المپیک ۲۰۰۸ پکن را کمک به موفقیت در اجلاس جهانی اکسپو در سال ۲۰۱۰ گزارش کرد (لی، ۲۰۱۳، ص. ۱۷۲۵). استرالیا نیز توانست «ملت ورزشی» را به عنوان یکی از تصاویر این کشور پیش، حین و بعد از بازیهای المپیک مطرح کند. بنا به گزارش کمیسیون گردشگری استرالیا، نتیجه المپیک موفق ۲۰۰۰ برای استرالیا بهبود تصویر ملی استرالیا به اندازه ۱۰ سال بود که این خود نشاندهنده «مدیریت تصویر» صحیح توسط برگزارکنندگان این مسابقات بود (گریکس و هولیهان، ۲۰۱۷، ص. ۵۷۵).
در این میان با تمام موفقیتهای ورزش ایران در عرصه بینالملل، ساختار دیپلماسی ورزشی کشور با کمبودهای مختلفی همراه است که نبود نمایندگان ایرانی در کرسیهای اثرگذار بینالمللی ورزش مهمترین آن است (شریعتی فیضآبادی، ۱۳۹۴)؛ یکی از متخصصان در این زمینه تعداد ۲۰۰ کرسی را در نهادها و سازمانهای ورزشی منطقهای، قارهای و بینالمللی برای مسوولان ایرانی گزارش داد، حال آنکه وی تعداد کرسیهای موثر را به اندازه تعداد انگشتان یک دست میداند (شریعتی و گودرزی، ۱۳۹۴، ص. ۱۲۰). با بررسی ساختار سازمانی فدراسیونهای جهانی سه رشته مدالآور ایران در بازیهای آسیایی و المپیک (کشتی، تکواندو و وزنهبرداری) مشخص است که در رشته وزنهبرداری تنها یک نماینده ایرانی آن هم نه در سطوح فوقانی فدراسیون جهانی (رئیس، نواب رئیس، دبیرکل، روسای کمیسیونها) بلکه تنها به عنوان عضو یکی از کمیسیونها حضور دارد (خبیری و همکاران، ۱۳۹۴، ص.۶).
فدراسیون تکواندو دیگر فدراسیون مدالآور ایران، بهرغم حضور در رده دوم رنکینگ جهانی این رشته، در هیچ یک از سطوح و کمیتههای فدراسیون جهانی نمایندهای ندارد؛ در رشته کشتی نیز به عنوان مدالآورترین رشته المپیکی اگرچه وضعیت مساعدتری برای ایران در کمیتههای (ورزشکاران، مربیان، کشتی ساحلی، تالار مشاهیر، فنی، علمی، پزشکی، رسانه و قانونگذاری) فدراسیون بینالمللی وجود دارد اما هنوز هیچ ایرانی عضو سطوح فوقانی (رئیس، نواب رئیس، کمیته اجرایی، خزانهدار، روسای شوراهای قارهای) فدراسیون جهانی این رشته نیست (خبیری و همکاران، ۱۳۹۴، ص. ۱۰۹).
آشکار است که کشورهای قدرتمند در عرصه اقتصاد به خوبی از ورزش و اهرم دیپلماسی ورزش به عنوان یک برنامه هدفمند، طولانیمدت و کاملا اجرایی در توسعه روابط بینالملل خود با سایر کشورها استفاده میکنند. میزبانیهای متعدد و متنوع رویدادهایهای چند و تکرشتهای آنها در دو دهه گذشته نشاندهنده تغییر نگرش جامعه جهانی به ورزش است. اتفاقی که به عنوان یک بازی دو سر برد از یکسو ضمن معرفی شهر/کشور میزبان به جامعه جهانی به عنوان کشوری مدرن، توسعهیافته و با اقتدار سیاسی و ازسوی دیگر با ایجاد و تقویت زیرساختهای لازم سود سرشاری را برای مردمان میزبان بازیها به همراه دارد.
نبود استراتژی کلان، نداشتن ضمانت اجرایی مناسب و تلاش دیپلماتیک همافزا (و نه جرقهای) در وزارت خارجه ایران سبب شده تا ورزش نیز مانند سایر ابعاد دیپلماسی عمومی نتواند خود را به عنوان اهرمی سیاسی-اقتصادی برای رسیدن به اهداف عالیه نظام مطرح کند.
در فضای پرفشار پساتحریم دولت ایالاتمتحده، ورزش ایران میتواند به عنوان اهرمی برای تسهیل و تقویت روابط با سایر کشورها از جمله کشورهای همسایه و اروپایی مورد استفاده قرار گیرد تا علاوه بر تقویت تعاملات ورزشی در عرصه بینالملل، ایران را به عنوان کشوری با پتانسیل بالا در جهت تعامل سازنده و محترمانه در جهان مطرح کند.
از مقالهای به قلم مهدی شریعتی فیضآبادی