تحول‌آفرینی بازرگانان و صنعتگران شهر قرون‌وسطی کارکاسوئه در فرانسه

شاید موضوعی که می‌خواهم اشاره کنم هیچ ارتباطی به بحث فعلی ما نداشته باشد، ولی نمی‌توانم آن را نگفته رد شوم و آن این است که خانواده‌های خیلی قدیمی، مثل افرادی که مستغلات عظیمی از پدر در پدر به ارث برده و نسل‌های متوالی از آن بهره‌مند می‌شوند در شهرهای بازرگانی خیلی کمیاب است. بالعکس، در کشورهایی که دامنه فعالیت بازرگانی محدود است، از قبیل ویلز و هایلند اسکاتلند، وجود خانواده‌های قدیمی یک امر عادی است. تاریخ عرب پر از شجره‌نامه‌ها و نسب‌نامه‌هاست، در یکی از این تاریخ‌هایی که توسط یک خان تاتار نوشته شده و به چند زبان اروپایی ترجمه شده است، موضوع بحث کالا راجع به نخست‌زادگی و انتقال مالکیت از پدر به فرزند ارشد است و این خود دلیل بارزی است که خانواده‌های قدیمی در میان آن ملت‌ها فراوان دیده می‌شود. در کشورهایی که ثروتمندان برای صرف درآمد خود راهی جز تامین معاش عده زیادی از افراد (به قدر وسع خود) ندارند، ثروت به آسانی از دست دولتمندان خارج نمی‌شود و نیکوکاری این عده به ندرت آن‌چنان زیاد و بیش از حد خواهد بود که از عهده آنان خارج باشد. ولی در جاهایی که می‌توانند بالاترین درآمد خود را برای خودشان خرج کنند، معمولا حدی برای ارضای حس تجمل‌پرستی و خودبینی مرد ثروتمند وجود ندارد. بنابراین، در کشورهای بازرگانی، با وجود اینکه مقررات شدیدی برای جلوگیری از اتلاف و تکه تکه شدن ثروت وجود دارد، ولی به‌ندرت دولت در خانواده‌ای برقرار می‌ماند. بالعکس، در بین ملل ساده و بی‌پیرایه، ثروت اغلب از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود بدون اینکه نیازی به مقررات قانونی باشد زیرا، در بین ملت‌های صحراگرد و چوپان مانند ملل عرب و تاتارها، ماهیت مصرفی املاک ودارایی الزاما وجود چنین مقرراتی را غیرممکن می‌سازد.

به این طریق مهم‌ترین انقلاب در راه سعادت جامعه به‌وسیله دو صنف مختلف مردم پدید آمد که اساسا قصدی برای خدمت به خلق نداشتند. ارضای حس تجمل‌پرستی کودکانه تنها هدف تیولداران بزرگ بود. بازرگانان و صنعتکاران که نسبتا جدی‌تر بودند، فقط از لحاظ نفع شخصی خویش تلاش می‌کردند و در تعقیب اصل دوره‌گردی و خرده‌فروشی خود هر کجا که یک شاهی پول سراغ می‌کردند به‌دنبال آن روان می‌شدند. هیچ‌کدام از این دو طبقه مردم، یعنی مالکان، بازرگانان و صنعتکاران، نمی‌دانستند و حتی پیش‌بینی نمی‌کردند که چه انقلاب و دگرگونی عظیمی در نتیجه خبط یک طبقه و سعی و کوشش طبقه دیگر به تدریج به وقوع می‌پیوندد.به این ترتیب است که در بخش بزرگی از اروپا بازرگانی و صنعت شهرها، به‌جای اینکه خود معلول باشد، علت و موجب بهبود و آبادانی کشاورزی در کشور شد.

اما، نظام مزبور که مخالف مسیر طبیعی امور است، الزاما بطئی و غیرقطعی است. پیشرفت کند کشورهای اروپایی را که ثروت آنان بستگی به تجارت و صنعت آنان دارد، با پیشرفت و ترقی سریع مستعمرات آمریکای شمالی ما که ثروت آنان کلا از راه کشاورزی به‌دست می‌آید مقایسه کنید. در سراسر بخش بزرگی از اروپا نمی‌توان حدس زد که جمعیت در کمتر از پانصد سال به دو برابر برسد. ولی در چند مستعمره آمریکای شمالی جمعیت طی بیست یا بیست و پنج سال دو برابر شده است. در اروپا، قانون نخست‌زادگی و انواع مختلف مالکیت دائمی، ‌از تقسیم اراضی جلوگیری کرده و بنابراین مانع پدید آمدن خرده‌مالک شده است، اما خرده‌مالکی که هر جزئی از خاک و زمین خود را خوب می‌شناسد و با مهر و علاقه خاص به‌ویژه مهری که نسبت به املاک کوچک طبعا پدید می‌آید، به آن می‌نگرد و روی این اصل نه‌تنها در کشت بلکه در تزئین و بهبود آن وقت صرف می‌کند. معمولا در بین تمام مردمی که در آبادی ملک می‌کوشند، پرکارترین، باهوش‌ترین و موفق‌ترین آنهاست. به‌علاوه، همین مقررات سبب می‌شود که زمین‌ها برای فروش عرضه نشوند و بنابراین همیشه سرمایه برای خرید زمین بیشتر از عرضه زمین است؛ به‌طوری که زمین‌ها با قیمت‌های خوب خرید و فروش می‌شود.

اجاره زمین (بهره مالکانه) هرگز قادر به تامین بهره پول خرید زمین نیست و به‌علاوه هزینه تعمیرات و مخارج زیاد دیگری به زمین تعلق می‌گیرد در صورتی که بهره پول مشمول چنین مسائلی نیست؛ بنابراین خرید زمین در همه جای اروپا ناسودآورترین راه کاربرد سرمایه‌های کوچک است. در حقیقت برای خاطر امنیت بیشتر، شخصی که دارای شرایط متوسطی است، وقتی از کسب و کار دست می‌کشد و بازنشسته می‌شود، گاهی هوس می‌کند که سرمایه کوچک خود را در زمین به کار اندازد. شخصی هم که حرفه معینی کار می‌کند دوست دارد پس‌انداز خود را به همان طریق در راه امن‌تری بگمارد ولی آدم جوانی که به جای دادوستد و کسب دو سه هزار لیره در خرید و کشت قطعه زمین کوچکی به کار می‌اندازد، در حقیقت انتظار می‌رود که با کامیابی و استقلال زندگی کند، ولی باید برای همیشه از امید به‌دست آوردن ثروت کلان یا احراز شخصیت برجسته چشم بپوشد؛ چه ممکن بود که با کاربرد سرمایه خود در راه دیگر همان فرصتی را در احراز ثروت به‌دست می‌آورد که سایر مردم. همچنین چنین شخصی، با اینکه نمی‌تواند آرزو و هوس مالک بودن را در سر بپروراند، ولی اغلب از زارع بودن هم راضی نیست، بنابراین مقدار زمین‌های کوچکی که در بازار عرضه می‌شوند و قیمت کلانی که باید در قبال آن پرداخت شود، مانع سرمایه‌گذاری‌های متعددی می‌شود که ممکن بود از طریق دیگر برای بهبود و آبادانی به کار می‌افتاد. بالعکس، در آمریکای‌شمالی، سرمایه‌ای در حدود ۵۰ یا ۶۰ لیره برای آغاز کشتکاری سرمایه کافی تلقی می‌شود. در آنجا خرید و آبادانی و کشت زمین بایر سودآورترین اشتغال سرمایه‌های کوچک یا سرمایه‌های کلان است، و سرراست‌ترین راه رسیدن به ثروت و اشتهاری که می‌توان در آن کشور به‌دست آورد از همین طریق است. در حقیقت، مالکیت چنین زمینی در آمریکای شمالی هیچ خرجی ندارد یا اینکه اگر خرجی هم داشته باشد، قیمت آن خیلی کمتر از ارزش تولید طبیعی است (چیزی که در اروپا، یا درواقع در هر کشوری که زمین مدت‌ها جزو ملکیت خصوصی بوده است، امکان ندارد)؛ اما اگر مستغلات اراضی پس از مرگ مالک پراولاد به‌طور مساوی بین تمام فرزندان وی قسمت می‌شد، هر کدام از آنها معمولا زمین خود را می‌فروخت و آن‌قدر زمین به بازار عرضه می‌شد که قیمت انحصاری آن می‌شکست. اجاره آزاد زمین خیلی به بهره پول خرید زمین نزدیک می‌شد و سرمایه‌های کوچک در خرید زمین که مثل سایر منابع تولیدی سود می‌داد به کار می‌افتاد.

انگلستان، به علت حاصلخیزی طبیعی خاک و به سبب وسعت زیاد سواحل آن نسبت به کل مساحت کشور و همچنین به‌دلیل دارابودن رودهای قابل‌کشتیرانی زیادی که در آن جریان داشته و موجب راحتی ترابری (حمل‌و‌نقل) آبی می‌شود، شاید مانند هر کشور بزرگ اروپایی از لحاظ طبیعی برای بازرگانی خارجی و ایجاد صنعت به جهت فروش در بازار‌های دوردست و تمام آبادی‌ها و اصلاحاتی که ناشی از این قبیل عملیات‌ هستند، مرکز بسیار مناسبی به‌شمار می‌رود. همچنین از زمان سلطنت الیزابت، هیات مقننه انگلیس مخصوصا به منافع بازرگانی و صنعت توجه داشته و به‌راستی هیچ کشوری در اروپا نیست حتی خود هلند، که قوانین آن به‌طور کلی، مثل انگلیس آن‌قدر مساعد به حال صنعت و بازرگانی باشد. بنابراین صنعت و بازرگانی در تمام مدت این دوره دائما در حال پیشرفت بوده است. تردیدی نیست که آبادانی و کشت زمین‌ها نیز در ترقی بوده ولی چنین به‌نظر می‌رسد که ترقی کشاورزی بطئی‌تر و به فاصله عقب‌تری از پیشرفت سریع بازرگانی و صنعت بوده است. بخش بزرگی از کشور قبل از سلطنت الیزابت کشت می‌شده و قسمت زیادی از اراضی آن هنوز بایر است و کشت بخش بزرگی از آن از لحاظ کیفیت پایین‌تر از آن چیزی است که باید باشد. اما قوانین انگلیس نه‌تنها به‌طور غیرمستقیم و از راه بازرگانی به سود کشاورزی است، بلکه چند قانون مختلف وجود دارد که کشاورزی را تشویق می‌کند. به جز در موارد قحطی و کمیابی، صدور گندم نه‌تنها آزاد است، بلکه با پرداخت جایزه‌ای تشویق می‌شود. در سال‌هایی که گندم نسبتا فراوان است، واردات گندم خارجی مشمول عوارض سنگین است؛ به‌طوری که منجر به ممنوعیت واردات گندم می‌شود. واردات دام زنده به استثنای از ایرلند، کلا ممنوع است و واردات دام از ایرلند هم فقط در سال‌های اخیر مجاز شده است؛ بنابراین کسانی که زمین را کشت می‌کنند، انحصار دو ماده مهم محصول زمین را در اختیار دارند که هم‌میهنان آنها ندارند؛ یکی ماده اولیه نان و دیگر گوشت. این تشویق‌ها با اینکه ابتدایی است و همان‌طور که بعدا درباره آن بحث خواهم کرد، شاید هم تا اندازه‌ای اغفال‌کننده باشد؛ ولی به خوبی نیت خیر قوای مقننه را در تایید و جانبداری از کشاورزی نشان می‌دهد ولی آنچه که بیش از همه اینها ارزش دارد، آن است که خرده‌مالکان انگلیس طبق قانون تامین داشته و مستقل از مالکان بزرگ بوده و قابل‌احترام هستند. از این رو هیچ کشوری در اروپا که در آن حق نخست‌زادگی اجرا می‌شود و عشریه می‌پردازد، و در آن انتقال دائمی و همیشگی ملک- با اینکه مخالف روح قانون است ولی گاهی صورت می‌گیرد- نمی‌تواند مثل انگلستان وسایل تشویق و ترغیب کشاورزان را فراهم کند؛ اما با همه‌ اینها، وضع کشاورزی همین است که می‌بینید. اگر قانون مستقیما از کشاورزان حمایت نمی‌کرد و آن تشویق‌هایی که غیرمستقیم به وسیله بازرگانی انجام می‌شد صورت نمی‌گرفت و وضع خرده‌مالکان مثل بیشتر کشورهای اروپایی بود آن وقت چه پیش می‌آمد؟ امروز ۲۰۰ سال از آغاز زمامداری ملکه الیزابت(اول) می‌گذرد و این طولانی‌ترین مدتی است که معمولا ترقی یا پیشرفت روزافزون بشر در آن دوام می‌آورد.  به‌نظر می‌رسد که فرانسه تقریبا یکصد سال پیش از اینکه انگلیس به‌عنوان یک کشور بازرگانی مشهور شود سهم چشمگیری از تجارت خارجی را به خود اختصاص داده بود. ناوگان بازرگانی فرانسه، طبق اخبار آن زمان و قبل از لشکرکشی شارل هشتم به ناپل، بسیار چشمگیر بود. اما کشاورزی و آبادانی فرانسه روی هم رفته پایین‌تر از انگلیس است؛ زیرا در آن کشور قانون مستقیما از کشاورزی حمایت نکرده است.  بازرگانی خارجی اسپانیا و پرتغال در سایر کشورهای اروپا، با اینکه به وسیله کشتی‌های خارجی صورت می‌گیرد، بسیار زیاد است. کالاهایی که به مقصد مستعمراتشان حمل می‌شود با کشتی‌های خودشان انجام می‌شود و خیلی هم زیاد است، دلیلش هم ثروت و وسعت مستعمرات آنهاست ولی موجب پدید آمدن هیچ‌گونه صنعتی برای فروش به بازارهای دوردست و مستعمرات مزبور نشده و بخش بزرگی از دو کشور یاد شده هنوز هم بایر و غیرقابل آباد است. بازرگانی خارجی پرتغال از هر کشور اروپایی، به غیر از ایتالیا سابقه‌اش بیشتر است.  ایتالیا تنها کشور اروپایی است که در اثر بازرگانی خارجی و ایجاد صنعت برای فروش در بازارهای دوردست جهان، در هر بخشی آباد شده و کشاورزی در آن رونق یافته است. به موجب گفته گیوچیاردین، قبل از حمله شارل هشتم به ایتالیا، تمام کوهپایه‌ها و تپه‌‌‌ماهورهای ایتالیا درست مثل دشت‌های حاصلخیز آن کشت می‌شد. موقعیت ممتاز کشور و تعداد بسیاری از ایالات مستقل که در آن زمان در ایتالیا وجود داشت، احتمالا کمک شایانی به بهبود کشاورزی آن کشور کرده است. ضمنا باید افزود که با وجود گفته یکی از بصیرترین و آگاه‌ترین مورخین امروز، این امکان هم وجود دارد که کشاورزی ایتالیا در آن زمان بهتر از کشاورزی انگلیس در حال حاضر نبوده باشد.

اما سرمایه‌ای که به وسیله صنعت و بازرگانی در هر کشور به‌دست می‌آید یک مالکیت ناپایدار و غیرقطعی است مگر اینکه قسمتی از آن در آبادانی و کشت اراضی جذب‌شده و حفظ شود. این گفته درست است که بازرگان الزاما تبعه یک کشور معین نیست. برای وی فرقی ندارد که بازرگانی و مبادله خود را در کجا انجام دهد؛ و کوچک‌ترین تنفر و ناراحتی سبب می‌شود که وی سرمایه خود و همراه آن تمام صنایعی را که از آن به‌وجود آمده است از یک کشور به کشور دیگر انتقال دهد. هیچ قسمت از سرمایه و ثروت او به کشور معینی اختصاص ندارد، مگر اینکه در آن کشور معین گسترده شده باشد، اعم از اینکه به‌صورت ساختمان باشد یا آبادانی و کشت زمین، امروز از ثروت عظیمی که گفته می‌شد بیشتر شهرهای هانس (در دانمارک) داشتند اثری به جا نمانده است جز آنچه که به صورت مبهم در تواریخ سده ۱۳ و ۱۴ آورده شده است. حتی معلوم نیست بعضی از این شهرها در کجا قرار داشتند و اسم لاتینی که برای بعضی از شهرها انتخاب شده بود به چه شهر اروپایی اطلاق می‌شده است. ولی با اینکه ناکامی و بدبیاری ایتالیا در پایان سده پانزدهم و آغاز سده شانزدهم، بازرگانی و صنعت شهرهای لومباردی و توسکانی را به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای کاهش داد، شهرهای مزبور هنوز هم در بین کشورهای اروپایی پرجمعیت‌ترین و آبادترین شهرها هستند. جنگ داخلی فلاندزها و دولت اسپانیا که جانشین آنها شد، تجارت عظیم شهرهای انتورپ، گنت و بروگز را از آنجا فراری داد. ولی هنوز هم فلاندرز یکی از ثروتمندترین، آبادترین و پرجمعیت‌ترین کشورهای اروپاست. انقلاب‌های عادی و جنگ با دولت‌ها به آسانی منبع ثروتی که از راه تجارت به‌دست آمده می‌خشکاند. ثروتی که از راه آبادانی صحیح کشاورزی به‌دست آمده بادوام‌تر است و فقط در اثر آشوب شدید که ناشی از غارت ملل سفاک و وحشی بوده و یکی دو قرن طول می‌کشد از بین می‌رود، مانند غارت کشور‌های اروپای غربی به وسیله اقوام وحشی هون که پیش از سقوط امپراتوری روم آغاز و سال‌ها پس از متلاشی شدن این امپراتوری هنوز هم ادامه داشت و موجب اضمحلال کشاورزی در کشورهای مزبور شد.

ترجمه: سیروس ابراهیم‌پور


آدام اسمیت در کتاب «ثروت ملل» چنین تحلیل می‌کند که  اخراج و از بین بردن افراد غیرلازم و الزام کشاورز که زمین را تا حد نهایی کشت کند و ارزش کامل زمین مزروعی را از راه کشت به‌دست آورد، موجب شد که مازاد محصول بیشتری به‌وجود آید، یا به سخن دیگر قیمت مازاد بیشتری نصیب مالک شود و روی این اصل بازرگانان و صنعتکاران راه‌هایی برای خرج آن مازاد درآمد به وی ارائه کردند تا مازاد درآمد مزبور را مثل درآمد سابق در طریق آسایش افراد خانواده خویش مصرف کند. چون علل و موجبات پیش گفته پدید آمد، مالک علاقه مند شد اجاره ملک و مستغلات ارضی خود را بالاتر از سطح عادی و واقعی (یعنی قبل از بهبود آبادانی زمین) ببرد. مستاجران فقط به یک شرط با این امر موافقت کردند و آن هم این بود که زمین تا مدتی مثلا چند سال متوالی در تصرف آنها باشد تا به تدریج و به‌مرور زمان مخارجی را که برای اصلاح و بهبود زمین صرف کرده‌اند جبران کنند. حس تجمل پرستی تیولداران سبب شد که این شرط را بپذیرند. از اینجاست که اجاره‌های درازمدت پیدا می‌شود. حتى مستاجری که به موجب وصیت زمین را در تصرف خود دارد، و ارزش کامل اجاره را می‌پردازد، روی هم رفته متکی به مالک نیست. مزایای مادی که مالک و اجاره دار زمین از یکدیگر دریافت می‌کنند دوطرفه و مساوی است و این قبیل اجاره‌داران زندگی و مایملکشان در خدمت مالک نیست. بلکه وقتی اجاره درازمدت داشته باشد، کلا مستقل از مالک می‌شود و مالک نمی‌تواند توقع کوچک‌ترین خدمتی از وی داشته باشد مگر آنچه در اجاره‌نامه قید شده یا به‌وسیله عرف و قوانین شناخته شده کشور پذیرفته شده است. طی روزهای گذشته گزیده‌هایی از بخش سوم کتاب ثروت ملل از نظرتان گذشت امروز ادامه آن را می‌خوانید.