بررسی تطبیقی وصیتنامههای اصلاحی اندیشمندان ایران و عثمانی: مستشارالدوله و فواد پاشا
توصیه به قانون و مساوات
در عثمانی، دو تن از دولتمردان تنظیمات، یعنی عالی و فواد، پس از تلاشهای زیاد برای انجام اصلاحات، در اواخر عمر خود در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد قرن نوزدهم میلادی، طی وصیتنامههایی سیاسی راهکارهای مورد نظر خود را برای انجام اصلاحات در جامعه عثمانی به سلطان عثمانی پیشنهاد دادند. بعد از چاپ وصیتنامه فواد پاشا، در سال ۱۸۹۶ میلادی در روزنامهها و جراید، ملکم ادعا کرد این وصیتنامه توسط او برای فواد نوشته شده است. همین مساله موجب بحثهای زیادی در مورد نقش ملکم در نگارش وصیتنامههای فواد و عالی شد. حدود شش سال قبل از ادعای ملکم در مورد وصیتنامه فواد پاشا، میرزا یوسفخان مستشارالدوله در سال ۱۳۰۶ قمری (۱۸۸۹ م) نامهای خطاب به مظفرالدین میرزا نوشت که در واقع وصیتنامه سیاسی او بود. لحن این وصیتنامه و محتوای آن مشابهتهایی با وصیتنامه سیاسی فواد پاشا دارد که قابل بحث و تأملند. بنابراین مقاله حاضر قصد دارد ضمن بحث از نقش ملکم در تنظیم وصیتنامههای سیاسی فواد پاشا و عالیپاشا، با مقایسه تطبیقی وصایا ارتباط وصیتنامه مستشارالدوله با فواد پاشا را مشخص کند. روش بهکار رفته در این پژوهش توصیفی و تحلیلی است و دادهها از متن وصایا و منابع تاریخی آن دوره استخراج و در راستای مساله پژوهش تجزیه و تحلیل شدهاند. وصیتنامههای سیاسی فواد پاشا و عالی پاشا و نقش ملکم در تنظیم آن در تحقیقات گوناگون به زبانهای ترکی، فارسی و انگلیسی مورد بحث قرار گرفته است.
وصیتنامه فواد پاشا
فواد پاشا صدراعظم عثمانی در دوره تنظیمات بود. نام کامل او کیچه جیزاده محمد فواد است. در صفر سال ۱۲۳۰ قمری (۱۸۱۵ م) در استانبول بهدنیا آمد. بعد از مرگش وصیتنامهای از او منتشر شد که بحثهای زیادی را برانگیخت. این وصیتنامه در ابتدا، چند ماه بعد از مرگ فواد پاشا در روزنامه د لوانت هرولد که به دو زبان انگلیسی و فرانسه در استانبول منتشر میشد به چاپ رسید. به گفته این روزنامه، فواد پاشا وصیتنامه را خطاب به سلطان عبدالعزیز نوشته و آن را به یکی از نزدیکان خود سپرده بود تا آن را به سلطان تحویل دهد، اما قبل از رسیدن به دست پادشاه به دست جراید افتاد و منتشر شد. علاوه بر این، این وصیتنامه در سال ۱۸۹۶ میلادی در روزنامه فرانسویزبان Da La Revue De Parisue و همچنین در روزنامه مشورت نیز منتشر شد. سپس روزنامه میزان آن را با عنوان «وصیتنامه سیاسی» اهداشده از طرف حکمتبیگ چاپ کرد. در همین زمان، میرزا ملکمخان در نامهای به احمدرضا سردبیر روزنامه مشورت ادعا کرد که متن وصیتنامه توسط او نوشته شده و به وسیله عارفی پاشا به ترکی ترجمه شده است. این ادعای ملکم با توجه به نزدیکی او به فواد پاشا در طول سالهای اقامتش در استانبول قابل باور بود، اما با واکنشهای متفاوت مواجه شد. عزتبیگ و مصطفی حکمتبیگ از نوادگان فواد پاشا ادعای ملکم را رد کردند و صحت متن وصیتنامه را مورد تایید قرار دادند، ولی، رشاد نواده دیگر فواد صحت متن وصیتنامه را رد کرد. این تردیدها به میان محققان نیز کشیده شد. برخی محققان مانند داویسون نگارش وصیتنامه توسط فواد پاشا را ممکن ارزیابی کردند، اما در مقابل، برخی مانند محمد غالب با استناد به نگارش متن اصلی وصیتنامه به زبان انگلیسی و فرانسه و نبودن اصل ترکی آن، احتمال دخالت ملکم در نگارش آن را ممکن دانستند. غالب اعتقاد دارد ملکم بهمنظور نزدیکی به عالی پاشا بعد از مرگ فواد وصیتنامهای به نام او جعل کرده است تا با تمجید از عالی از زبان فواد توجه او را به خود جلب کند. حامد الگار مورخ با بررسی وصیتنامه و ارتباط نزدیک فواد با ملکم، مضمون وصیتنامه را با عقاید فواد و ملکم در تضاد نمیبیند. به اعتقاد او، ملکم بهخاطر ارتباط نزدیک با فواد پاشا در موقعیتی قرار داشت که بتواند نظریات او را در قالب یک وصیتنامه تنظیم کند. همچنین، همزمان با فوت فواد پاشا ملکم هم از سفارت ایران بهطور موقت رفت و این مساله برای ملکم آزادی عمل بیشتری فراهم میآورد تا با نام فواد به ایران حمله کند. الگار با وجود طرح این دلایل، در نهایت در مورد امکان نگارش وصیتنامه توسط ملکم مینویسد: «هیچ یک از این دلایل نمیتواند تنظیم وصیتنامه را از جانب ملکم ثابت کند و چیزی بیش از انعکاس نظرات مشترکی که با فواد پاشا در آنها سهیم بوده، نیست. تنها نتیجه ممکن آن است که شاید ملکم وصیتنامه را نوشته باشد.» حجتالله اصیل نیز با مقایسه متن وصیتنامه با اندیشه ملکم و ذکر همانندیهایی میان آن دو، احتمال نگارش وصیتنامه توسط ملکم را پذیرفته است، با وجود این، در این مورد هنوز نظر قطعی ارائه نشده است.
وصیتنامه عالی پاشا
مدتی بعد از درگذشت عالی پاشا از او نیز وصیتنامهای در روزنامههای وقت انتشار یافت. این وصیتنامه نیز همانند وصیتنامه فواد پاشا مورد تردید قرار گرفت. به اعتقاد محمد غالب، دخالت ملکم در تدوین این وصیتنامه احتمالی است که امکان آن نباید نادیده گرفته شود؛ زیرا ملکمخان به لحاظ اخلاقی برای جعل وصیتنامه، فرد مستعدی بود و میتوان تصور کرد او بعد از آنکه نتوانسته است با جعل وصیتنامه به نام فواد پاشا توجه عالی پاشا را جلب کند بعد از مرگ او خواسته است دشمنی عالی پاشا با خود را تلافی کند. در مقابل، حامد الگار با تحقیق در متن وصیتنامه، به این نتیجه رسید که تنها مطالب زیانآور در متن وصیتنامه عالی پاشا، چند جملهای است که در آنها عالی اعتراف میکند که در مورد روابط با ممالک تابعه از قبیل صربستان، قرهداغ، افلاق و تونس غفلت کرده است. الگار همچنین با خاطرنشان کردن همانندیهایی میان چند اصل از اصول وصیتنامه و اندیشههای ملکم، آن همسانیها را برای قبول تدوین وصیتنامه توسط ملکم ناکافی میداند. داویسون نیز با تحقیق در متن وصیتنامه عالی پاشا در نهایت احتمال دخالت ملکم در تدوین وصیتنامه را رد نمیکند، ولی پیدا کردن دلیل برای این کار ملکم را دشوار میداند. در واقع، ادعای نقش ملکم درباره وصیتنامه فواد پاشا، موجب شده است چنین نقشی برای او درباره وصیتنامه عالیپاشا هم مطرح شود، ولی، این نقش قابل اثبات نیست. همانندیهای میان عقاید ملکم و متن وصیتنامه نیز به تنهایی برای اثبات این مدعا کافی نیست، چراکه این همانندیها بیشتر از شرایط مشابه ایران و عثمانی در مواجهه با غرب نشات میگرفت، چنانچه، بعدها مستشارالدوله، بهخاطر همین شرایط مشابه دو جامعه، وصیتنامه فواد پاشا را با مقداری تغییر الگو برای تدوین وصیتنامه خود قرار داد.
وصیتنامه مستشارالدوله
سالها بعد از نگارش وصیتنامههای فواد پاشا و عالی پاشا، در سال ۱۳۰۶ قمری مستشارالدوله هم مکتوبی خطاب به مظفرالدین میرزا ولیعهد تنظیم کرد که در واقع وصیتنامه سیاسی او بود.
وصیتنامه مستشارالدوله هم از نظر ادبی و هم از نظر محتوایی شباهتها و همسانیهای زیادی با وصیتنامه فواد پاشا دارد و همین همسانیها نشان میدهد که مستشارالدوله در نگارش وصیتنامه از متن وصیتنامه فواد پاشا بهره گرفته است. حال سوال اینجاست که مستشارالدوله از چه طریق به وصیتنامه فواد پاشا دسترسی پیدا کرده است؟ همانطور که میدانیم مستشارالدوله از سال ۱۲۸۳ قمری به مدت سه سال در پاریس بود و از نزدیک با اندیشمندان و سیاستمداران عثمانی ارتباط داشت؛ بنابراین در مدت حضور در فرانسه که همزمان با مرگ فواد پاشا و چاپ وصیتنامه او در روزنامهها بود یا از طریق اندیشمندان و رجال سیاسی عثمانی میتوانست به متن وصیتنامه فواد پاشا دسترسی پیدا کند. اما بررسی متن وصیتنامه مستشارالدوله نشان میدهد که او از طریق میرزا ملکمخان به وصیتنامه فواد پاشا دسترسی یافته است.
میرزا ملکمخان، بعد از ادعای تدوین وصیتنامه فواد پاشا، آن وصیتنامه را به فارسی هم ترجمه کرد. از میان گردآورندگان آثار ملکم، محیط طباطبایی به آن اشاره کرده، ولی آن را در مجموعه آثار ملکم نیاورده است. فریدون آدمیت متن فارسی آن را از روی نسخه خطی «ترجمه وصیتنامه فواد پاشا» مورد استفاده قرار داد و در نهایت، حجتالله اصیل دیگر فرد گردآورنده آثار ملکم، ترجمه فارسی وصیتنامه را در مجموعه آثار ملکم و در قسمت ضمایم منتشر کرد. این ترجمه با متن ترکی تفاوتهای آشکاری دارد و آن تفاوتها به همان شکل اصلی وارد وصیتنامه مستشارالدوله شده است. مثلا در آخر متن ترکی وصیتنامه، فواد پاشا از تلاشهای خود در راه انجام اصلاحات همانند «شهداء فیسبیلالله» یاد نکرده است، در حالیکه عبارت مزبور در ترجمه ملکم و وصیتنامه مستشارالدوله به یکسان تکرار شده است. البته مواردی از این قبیل زیاد است که در بحث از مشابهتها در ادامه بدان پرداخته خواهد شد.
در مقایسه متن ترکی وصیتنامه، ترجمه ملکم و وصیتنامه مستشارالدوله مشابهتها و همسانیهای آنها مشخص میشوند. هر دو وصیتنامه با جملاتی مشابه آغاز میشوند؛ هم مستشارالدوله و هم فواد پاشا خاطرنشان میکنند که از عمرشان چند روزی بیشتر باقی نمانده است. آنها هر دو در اول وصیتنامه اعلام میکنند که وصیتنامه بعد از مرگشان به دست سلطان عثمانی و مظفرالدین میرزا خواهد رسید و این مساله افراد مورد خطاب آنها را مجاب میکند تا به مطالب آنها با اعتماد گوش فرادهند؛ چراکه صدایی که از قبر بیرون آید از روی صداقت و حقیقت و راستی خواهد بود. آنها در خطاب به سلطان عثمانی و مظفرالدین میرزا به آن دو گوشزد کردهاند که خداوند عالم آنها را به مقام مهم و عالی، ولی بسیار مهم و خطرناک انتخاب کرده است و لازم است آنان برای انجام وظیفه در مقابل حضرتحق در مورد مسوولیت خطیرشان تفکر و تامل کنند.
فواد پاشا و مستشارالدوله در ادامه وصیتنامه خود به مقامات مورد نظر خود در ایران و عثمانی گوشزد میکنند که مملکتشان بهخاطر «ترقیات شدید السرعه» همسایگان و بهخاطر غفلتهای درباریان و سهویات اجدادشان در معرض خطرات و تهدیدهای گوناگون قرار گرفته است. آنها راه چاره رفع خطرات را چشمپوشی از اعمال و رسوم گذشته و وضع قوانین جدید معرفی میکنند. هر دو متفقالقول اعتقاد دارند که دستیابی به عظمت گذشته ایران و عثمانی «با همان وسایل قدیمه» یا «وسایل نیاکان خود» امکانپذیر نیست. فواد پاشا حرف «هموطنان نادان» خود را که چنین اعتقادی داشتند «ضلالتی... تلخ و خود فریبیای... نامسموع» میخواند و مستشارالدوله حرف وزرا و درباریان دولت را در این زمینه «حرفی... بیمغز، زلالی... تلخ و قولی... نامسموع» میداند.
به اعتقاد فواد برای مقاومت در برابر همسایگان مترقی تفوق بر گذشتگان کافی نبود و لازم بود دولت عثمانی با آنها در یک پایه مسلم ایستاده باشد.» او در ادامه به سلطان عثمانی متذکر میشود:
سلطنت شما از روی زمین سترده خواهد شد اگر شما آنقدر پول نداشته باشید که انگلیس دارد، آنقدر معرفت نداشته باشید که فرانسه دارد، آنقدر لشکر نداشته باشید که روسیه دارد. ما نیز باید آنقدر پیش برویم و ترقی بکنیم که دول همجوار ما در اقلیم یوروپا رفتهاند و کردهاند. دولت ذوقدرت ما به جهت میل این مراد وسیلهها دارد ولیکن از برای تحصیل این مرام، تغییر در امورات دولتیه و در اصولات و تدابیر ملکیه از واجبات است.
مستشارالدوله نیز مانند فواد برای بقای سلطنت ایران، «تنها تشویق بر گذشتگان» را کافی نمیداند و معتقد است:
[همسایگان مترقی یا] این دایگان مهربانتر از مادر و این گرگان مرغابیصفت و این خیراندیشان خانمانبرانداز تا دولت مقننه نشود از منافع خود چشم نپوشیده و برای جنبش موشی گربههای چند میرقصانند و به جهت تشویق در امر سیاست و تجارت به یکدیگر بازیهای رنگارنگ به روی کار میآورند ولو آنکه به قدر مکنت انگلیسیها در خزانه دولت لیره موجود باشد و بهقدر صنعتگران فرانسویها اربابصنایع در کارخانجات و بهقدر اهالی چین قشون آزموده و حاضر رکاب و بهقدر دول آمریکا سفاین زرهپوش [داشته باشیم].
فواد و مستشارالدوله با بیانی همانند از وجود حقیقت واحد در هر دین سخن به میان میآورند و حق را آفتابی میدانند که عالم را علىالسویه روشن و نورانی میکند و پوشاندن آن برای هیچ ملتی امکان ندارد. فواد پاشا بهدنبال این سخنان، اسلام را مانعی برای اخذ «تنظیمات جدیده» نمیبیند و برای مطمئنکردن سلطان عثمانی از سخنان خود مینویسد:
من بهقدر کفایت از احکام دینیه خودمان اطلاع دارم. خیال من هنوز جمع است و آنقدر شعور در سرم هست که قباحت خیانت را نسبت به پادشاه خود و وطن خود و دین خود بفهمم. بهخصوص در این حالت که از این جهان به جهان دیگر رحلت میکنم و در دیوان حاکم عادل، آفریننده کائنات خواهم ایستاد. پس به قوه ایمان باطنی خود شما را اطمینان میدهم که هیچیک از اصول و قوانین دول یوروپا مخالف احکام دین اسلام نیست. جالب است که مستشارالدوله نیز با همان عبارات وضع قانون را مخالف با اسلام نمیبیند و مینویسد:
پیر غلام شاید بهقدر کفایت از احکام قرآن مجید و احادیث نبوی(ص) اطلاع داشته باشد و شریعت مطهره اسلام ابدا منافی قوانین عادلانه نیست و خیالاتم هنوز جمع است و آنقدر شعور دارم که قباحت خیانت را نسبت به وجود مقدس پادشاه و ولینعمتزاده خود و دین و مذهب خود و وطن و ابنای وطن خود درک نمایم و بفهمم، خصوصا در این حال که از این جهان به جهان دیگر باید بروم و در دیوان عدل آفریننده کائنات خواهم ایستاد...
هر دو وصیتنامه در حوزه سیاست خارجی به مقامهای مورد نظر خود توصیه میکنند که با فرانسویها مناسبات دوستانه خود را گسترش دهند. آنها فرانسویها را ملتی طالب نیکنامی معرفی میکنند که از روابط با آنها ضرری به ایران و عثمانی نمیرسد.
فواد پاشا و مستشارالدوله برای ترقی مملکت خویش لازم میدانند با قوانین محکم و عادلانه میان «طوایف مختلفه» در مملکت مساوات برقرار شود و همه اقوام و طوایف و اقلیتهای دینی در سرنوشت مملکت دخیل و شریک شوند. برای این مساله فواد پاشا توصیه میکرد «بر طبق قوانین حکیمانه، حیات و مال جمیع تبعه بلا تفاوت» از تعرض مصون نگه داشته شود و مستشارالدوله لازم میدانست «بر طبق قوانین عادلانه مال و مکنت جمیع تبعه بلاتفاوت و توفیر و ملاحظه» از تعرض داخله و خارجه صیانت شود. آنها برای این امر تاسیس مدارس و تربیت عامه را از ضرورتهای گریزناپذیر معرفی میکنند.
وصیتنامه فواد پاشا و مستشارالدوله هر دو در پایان خطاب به مقامات موردنظرشان متذکر میشوند که بهخاطر اصلاحخواهی مورد لعنت هموطنان مسلمان و تهمت بیدینی قرار میگیرند. فواد پاشا پس از اعلام وقوف خود از این مساله مینویسد: «من از ایشان شکایت ندارم و ایشان را میبخشم؛ زیرا که ایشان حرفهای مرا نمیتوانند فهمید و خیالات مرا درک نمیتوانند کرد. اخلاف ما در آینده خواهند دید که مسلمان حقیقی من بودهام، نه آن نادانان کور و متعصب که مرا تکفیر کرده، مستوجب لعنت دانستهاند و مسلمانان باشعور، زودتر یا دیرتر خواهند دانست که من مثل شهداء فیسبیلالله جهاد میکردم که به دین خودمان و مملکت خودمان نجات داده باشم.»
مستشارالدوله نیز با جملاتی مشابه وصیتنامه را این چنین به آخر میرساند: «یقین دارد اکثری به روح پیر غلام لعنت خواهند فرستاد که دشمن اسلام و اسلامیان بودهام، این غلام به هیچوجه از آنها شکایت ندارد. ایران و ایرانیان را به آنها گذاشتم و گذشتم، چون عرایضم را نمیفهمند و خیالاتم را درک نمیکنند، آنچه میخواهند بگویند. اعقاب و اخلاف ماها در آینده خواهند فهمید که ایشان مسلمان بودهاند یا من که در ترقی ابنای وطن مثل شهدا فی سبیلالله مادامالعمر جهاد میکردم که اقتدار و عظمت اسلام و اسلامیان را بدین وسایط نگذارم پامال شود.»
البته در کنار این مشابهتها، وصیتنامههای فواد و مستشارالدوله تفاوتهایی نیز با همدیگر دارند که حاصل تفاوت موقعیتهای ایران و عثمانی و اختلاف دیدگاههای آن دو در برخی از مسائل است. توصیه فواد پاشا به سلطان عثمانی برای پشتیبانی از عالیپاشا، مسائل مربوط به یونان و مسائل مربوط به «قراداغ و صرب و ارمنیه» از جمله مطالبی بود که با تاریخ عثمانی ارتباط داشت و فقط در وصیتنامه فواد پاشا به آنها پرداخته شده است. نکات عمده اختلافنظر میان مستشارالدوله و فواد پاشا در حوزه سیاست خارجی است. فواد پاشا در وصیتنامه خود از انگلستان با عنوان «یاور نخستین و پسین» عثمانی یاد میکند و از دست دادن چند ولایت از ممالک عثمانی را به فقدان «تقویت و یاوری ملت انگلیس» نسبت میدهد. در حالی که مستشارالدوله نهتنها دولت انگلیس را بهعنوان دوست برای دولت ایران مطرح نمیکند، بلکه از اعمال و رفتار دولتهای اروپایی با تعبیر «وحشیگری بسیار وحشتناک» یاد میکند. البته این تغییر نگرش در مستشارالدوله محصول گذر زمان بود. او نیز در ابتدا مانند فواد بهدنبال جلب پشتیبانی انگلیس بود، ولی بعد از جنگ ۱۸۷۷میلادی میان عثمانی و روسیه دیدگاهش تغییر کرد.فواد پاشا در صحبت از ایران، شاه ایران را تابع اراده روسیه میداند و معتقد است در زمان دشمنی عثمانی با روسیه دولت ایران به روسیه میپیوندد و در صف دشمنان قرار میگیرد. فواد این مساله را زیاد نگرانکننده نمیبیند، زیرا از یکطرف برای سلطنت «دیسپوتیزم بربری خصلت آن» مدعیان بیشمار وجود دارد و از طرف دیگر، چهار جانب آن «مسکون به طوایف سنیان» است و دولت عثمانی میتواند با استمداد از این شرایط دولت ایران را ساکت و خاموش نگهدارد.
مستشارالدوله در مقابل این طرز فکر فواد پاشا در مورد ایران، به مظفرالدینمیرزا توصیه میکند با «دولت عثمانی و امارت افغانستان» متحد شود و «یگانگی مسلمین» را غنیمت شمارد. او شاید در کنایه از صحبتهای فواد، در مورد وجود تفرقه در میان مسلمانان و اهتمام دشمنان به تداوم این تفرقه و غفلت مسلمانان از این مساله مینویسد: «افسوس که اسلامیان هنوز در خواب غفلت غنودهاند. خود اسلامیان باید ملتفت نکاتشده تعصب و تعند را کنار گذاشته، زیاده از این منکوب و مضمحل و مخذول نشوند.» نکته مهم دیگر در وصیتنامه مستشارالدوله نسبت به وصیتنامه فواد، وقوف او به خروج طلا و نقره از کشور و نیاز به استقراض از اروپاییان است. مستشار الدوله، خاطرنشان میکند که به واسطه افتتاح بانک در کشور، بهتدریج طلا و نقره ایران در «عوض مالالتجارههای قلب و مصنوعی فرنگستان» از مملکت خارج میشود و «چندی نمیگذرد که به واسطه زیادی خرج و کمی دخل دولت محتاج به اولین قرض از اروپاییان» میشود.
- از مقالهای به قلم غلامعلی پاشازاده